آنچه در لبنان می‌گذرد

آنچه در لبنان می‌گذرد

لبنان نمی‌خواهد با عربستان درگیر شود. لبنان به‌خاطر منافع اقتصادی خود، خواهان تشدید تعارض با عربستان نیست. حال باید دید آیا حریری پس از بازگشت به لبنان همچنان روی استعفای خود پافشاری می‌کند یا به فعالیت خود به‌عنوان نخست‌وزیر ادامه می‌دهد.

کد خبر : ۴۶۲۵۱
بازدید : ۱۶۲۹
آنچه در لبنان می‌گذرد
هجده روز طول کشید تا سعد حریری به لبنان بازگردد. او روز سیزدهم آبان به پایتخت عربستان سعودی سفر کرد و در آنجا از سمت نخست‌وزیری استعفا داد؛ استعفایی که دخالت عربستان در آن نقش‌آفرین بود تا خواستِ خود او.
مدت‌ها طول کشید تا او بتواند عربستان را به مقصد فرانسه ترک کند و قرار است روز چهارشنبه به بیروت بازگردد؛ می‌گویند پادرمیانی فرانسه و جامعه بین‌الملل در این بازگشت کم‌تأثیر نبود. البته علی‌اکبر ولایتی از «گروگان‌بودن خانواده سعد حریری در ریاض» می‌گوید.
ازسویی با پرتاب موشکی از یمن به فرودگاه ریاض، عربستان انگشت اتهام به سمت ایران گرفت و برای همین نشست فوری وزرای خارجه اتحادیه عرب را در قاهره تشکیل داد.
در سوی دیگر سوریه روزهای آرام‌تری در پیش دارد و بشار اسد منتظر پایان نشست «سوچی» است. در‌این‌میان، خبر شکست داعش تحول مهم دیگری در شرایط منطقه است؛ حوادثی از تکه‌های پازل سیاست در خاورمیانه که نشان می‌دهد تهران دوراندیشی می‌کند و عربستان تنش‌آفرینی.
آنچه در لبنان می‌گذرد
محمدعلی مهتدی ، تحلیلگر ارشد مسائل خاورمیانه، در گفت‌وگویی از آنچه در لبنان می‌گذرد، و نقش عربستان در منطقه می‌گوید:

سیزدهم‌آبان «سعد حریری» یک روز بعد از سفر علی‌اکبر ولایتی به لبنان، در ریاض استعفا داد؛ تحولات در لبنان به چه سمتی پیش می‌رود؟
ابتدا می‌خواهم تأکید کنم که هیچ ارتباطی بین سفر دکتر ولایتی و استعفای سعد حریری در ریاض وجود ندارد؛ وقتی مقامی یا هیئتی رسمی به لبنان سفر می‌کند، طبق پروتکل باید با سه مقام ارشد این کشور، میشل عون، رئیس‌جمهوری، نبیه بری، رئیس پارلمان و سعد حریری، نخست‌وزیر دیدار کند.
بنابراین ملاقات دکتر ولایتی با حریری ملاقاتی در قالب این پروتکل بوده که خیلی هم دوستانه برگزار شده است. حریری از آنجایی‌که وابسته‌به عربستان‌سعودی است و مواضع او نسبت به مسائل منطقه‌ای مثل سوریه متفاوت از مواضع جمهوری اسلامی است، مشاور رهبری در امور بین‌الملل وقتی با او ملاقات می‌کند، این دیدار نشانگر این است که ایران به همه جوامع دینی و مذهبی در لبنان احترام می‌گذارد؛ اگر از مقاومت حمایت می‌کند به‌معنی حمایت از جامعه تشیع نیست بلکه به دولت لبنان هم احترام گذاشته و از دولت لبنان حمایت می‌کند.

‌استعفای حریری روز بعد از پرتاب موشک از یمن به فرودگاه بین‌المللی ریاض، موجب موج جدیدی از اتهام‌زنی به تهران شد؛ شما هم‌زمانی این اتفاق را چگونه تبیین می‌کنید؟
مسائلی که بین لبنان و عربستان وجود دارد، بسیار پیچیده است؛ مدت‌هاست عده‌ای در منطقه تلاش می‌کنند نشان دهند که اسرائیل، دشمن نیست و تهدید فقط ایران است.
برای همین عربستان، امارات متحده عربی و بحرین با رژیم صهیونیستی متحد شده و علیه حزب‌الله همکاری می‌کنند؛ کاری که حزب‌الله انجام داده بیشتر به‌نفع جهان عرب بوده است؛ حزب‌الله الگو و فرهنگ شکست‌پذیری در جهان عرب را به پیروزی تبدیل کرده است؛
از ١٩٨٢ که رژیم صهیونیستی لبنان را اشغال کرد مقاومت اوج گرفت و توانست پس از ١٨ سال با دادن دوهزار شهید پیروز شود و ارتش به‌اصطلاح شکست‌ناپذیر اسرائیل را از لبنان بیرون براند. علاوه‌براین، حزب‌الله توانست برای اولین‌بار قدرت بازدارنده‌ای را در برابر اسرائیل به‌وجود آورد که البته برای آمریکا و اسرائیل قابل‌تحمل نبود. بنابراین آن‌ها در ٢٠٠٦ برای برهم‌زدن این معادله و هم برای نابودی حزب‌الله، جنگ جدیدی را طراحی کردند؛
طرحی جهانی با همکاری آمریکا، اسرائیل، انگلیس و برخی رژیم‌های عرب برای اجرای طرح «خاورمیانه جدید» بود، زیرا همان زمان «کاندالیزا رایس»، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا، در بیروت گفت: «آنچه در خاورمیانه می‌گذرد درد زایمان خاورمیانه جدید است».
آن‌ها پیش‌بینی می‌کردند ظرف چند روز حزب‌الله را نابود کرده و سپس مرز سوریه و لبنان را به نیروهای ناتو می‌سپارند و بعد از مرز لبنان با نیروهای ناتو و از عراق با نیروهای آمریکایی به سوریه به‌صورت گازانبری حمله کرده و دولت بشار اسد را نابود می‌کنند.
ایران برنامه بعدی بود؛ اما آنچه اتفاق افتاد غیر از چیزی بود که آن‌ها پیش‌بینی کرده بودند. جنگ ٣٣ روز به‌طول انجامید و ارتش اسرائیل شکست خورد و با صدور قطع‌نامه ١٧٠١ شورای امنیت آتش‌بس برقرار شد. حزب‌الله با این پیروزی در واقع امنیت استراتژیک منطقه را تأمین کرد. اگر طرح رایس به موفقیت می‌رسید دولت‌های منطقه به دولت‌های مینیاتوری و کوچک زیر سلطه اسرائیل تبدیل می‌شدند.
این را هم بگویم که عربستان از مقاومت و انقلاب‌ها در جهان عرب می‌ترسد. از همان سال پیروزی لبنان و سپس شروع انقلاب‌ها در جهان عرب، عربستان همه تلاش خود را برای ضربه‌زدن به مقاومت و خنثی‌کردن انقلاب‌های مردمی به‌کار برد. البته آمریکا هم از دوره باراک اوباما توجه خود را از خاورمیانه به شرق دور معطوف کرده است.
در این شرایط، رژیم عربستان بیمناک امنیت خود است و از گسترش مقاومت و نفوذ ایران دچار ترس شده، به‌ویژه که همه طرح‌هایش در عراق، سوریه و یمن به شکست انجامیده است. ازاین‌رو «محمد بن‌سلمان»، ولیعهد جوان عربستان، از یک‌سو به اسرائیل نزدیک می‌شود و از سوی دیگر برای ضربه‌زدن به حزب‌الله در لبنان برنامه‌ریزی می‌کند. احضار حریری و بازداشت او در چارچوب طرحی گسترده بود که این طرح با همکاری اسرائیل و آمریکا ریخته شده است.

‌هدف از این طرح چه بود؟
آن‌ها تصور می‌کردند وقتی حریری به ریاض بیاید و با پیامی که جانش از طرف حزب‌الله در خطر است، از مقام نخست‌وزیری استعفا می‌دهد، جامعه تسنن لبنان علیه حزب‌الله و شیعه تحریک می‌شود و اوضاع لبنان به هم می‌ریزد.
در درجه اول چتر حمایت ملی از روی مقاومت برداشته می‌شود و در وهله دوم شرایط برای واردآوردن یک ضربه نظامی به حزب‌الله فراهم می‌شود. اما زمانی که همه متوجه شدند پیام‌های حریری به وی دیکته شده و او عملا در شرایط بازداشت به سر می‌برد، نه‌فقط اختلافی بین شیعه و سنی پدید نیامد، بلکه با موضع‌گیری هوشمندانه سران لبنان و با سخنرانی خوب آقای سیدحسن نصرالله یک وحدت ملی علیه اقدامات عربستان‌سعودی شکل گرفت.
زمانی که حریری به ریاض فراخوانده شد تصور می‌کرد که بن‌سلمان برای روشن‌شدن وضعیت شرکت او به نام «اوژه سعودی» که ورشکسته هست، او را به ریاض دعوت می‌کند. او احتمال می‌داد دولت عربستان می‌خواهد بدهی‌های این شرکت را بپردازد و مانع ورشکستگی آن شود، ولی او در فرودگاه بازداشت و به هتل «ریتزکاریتون» منتقل می‌شود.
البته سعودی‌ها خیلی کوشیدند نشان دهند حریری آزاد است، اما این کوشش‌ها آن‌قدر ناشیانه بود که نتیجه عکس می‌داد و بیشتر ثابت می‌کرد که حریری آزادی عمل ندارد و همه مطالب به او دیکته می‌شود.

‌به غیر از مسائل مالی شرکت سعد حریری، چه دلیلی برای دعوت فوری از حریری به ریاض وجود داشت؟
قبل از این هم حریری سفر دیگری به عربستان داشته است؛ این سفر چند روز قبل از استعفایش در آنجا بود. او در این سفر با محمدبن‌سلمان هم دیدار داشت و از این ملاقات راضی بود. در آن سفر مسائل اقتصادی طرح شده و با خوش‌بینی برگشته بود.
ما اطلاع داریم که محمدبن‌سلمان آن زمان هم که همه قدرت را در اختیار نداشت رابطه‌اش با حریری خوب نبود. همین مسئله باعث شده بود که جلوی ورشکستگی اوژه را نگیرد. بار دوم وقتی او را به ریاض دعوت می‌کنند اولین گزاره برای او حل مسئله شرکتش بود.
او حتی آن‌قدر شتاب‌زده بود که با هواپیمای شخصی خود نرفت و با پرواز معمولی خود را به ریاض رساند. موضوع اصلی حریری و واداشتن‌اش به استعفا به‌غیراز مسئله مالی، همچنان که اشاره شد، ایجاد درگیری بین شیعه و سنی در لبنان برای آماده‌کردن زمینه جنگ و برداشتن چتر حمایت ملی از حزب‌الله بود.
ولی به دلیل هم‌زمانی این اتفاق با بازداشت ده‌ها نفر از شاهزادگان و ثروتمندان و بستن حساب‌های آن‌ها و متهم‌کردن آن‌ها به فساد مالی این پیام را به جامعه لبنان هم داشت که شاید این استعفا در راستای هدف دیگری باشد. هدف بن‌سلمان از این اقدامات، از یک‌سو، حذف رقبا و مخالفان داخلی و از سوی دیگر، حل مشکلات اقتصادی عربستان است، زمانی عربستان دولت «رانتیر» بود و مالیات نمی‌گرفت و به رعایا عطیه می‌داد الان از مردم مالیات‌های سنگین می‌گیرد و بدتر از همه بخشی از سهام شرکت عظیم آرامکو را به فروش گذاشته است.
عربستان باید ٤٦٠ میلیارد دلار به دونالد ترامپ بدهد که ١١٠ میلیارد نقد داده است. اکثر شرکت‌ها ورشکسته شده‌اند. بن‌سلمان می‌خواست روی ثروت این افراد چنگ اندازد. هزارو ٢٠٠ حساب مسدود شده و این اموال مصادره شده‌اند. مجموع این مبالغ بیش از ٨٠٠ میلیارد دلار گزارش شده است.

‌چرا تحلیل‌های عربستان درست از آب درنیامد؟
مشکل اصلی رژیم عربستان اشتباه در محاسبه است. چون بازداشت حریری هم‌زمان با بازداشت ده‌ها نفر از میلیاردرهای عربستان بود، بازداشت حریری را در این چارچوب ارزیابی کردند؛ مثلا شاهزاده ولید بن‌طلال که مادرش لبنانی است و پدرش سعودی هم احضار و بازداشت شد.
برخی ثروت ولید بن‌طلال را تا ٦٣ میلیارد دلار برآورد کرده‌اند. تمام شاهزادگان مهم عربستان که در خاندان سلطنتی چهره‌های مهمی بودند، دستگیر شدند. درعین‌حال لفظ و ادبیات زبان بدن سعد حریری و نکات ریز دیگر در تحلیل‌ها نشان داد که این گفته‌ها فرمایشی و استعفا اجباری است. آن‌ها به‌اشتباه گفتند که با استعفای سعد، برادرش بهاءالدین حریری به‌جایش بنشیند.
این‌ها نمی‌دانستند که در لبنان انتخاب نخست‌وزیر این‌گونه نیست و باید طبق قانون اساسی و انتخابات روال قانونی را طی کند. شخصیت‌های سُنی لبنان مثل «نهاد مشنوق»، وزیر کشور لبنان و از شخصیت‌های مهم و تأثیرگذار جامعه تسنن که به سعد حریری نزدیک بود، به عربستان حمله کرده و گفته است:
«ما گله گوسفند نیستیم که ما را بفروشند و چوپانمان عوض شود. اینجا نخست‌وزیر را رئیس‌جمهوری پس از مشورت با فراکسیون‌های پارلمان پیشنهاد می‌کند و او بعد از معرفی برنامه خود از پارلمان رأی اعتماد می‌گیرد».
مجموعه این اشتباه‌ها به دلیل بی‌تجربگی بن‌سلمان و عدم آگاهی او از شرایط لبنان سبب شکست این طرح شد. سخنرانی سیدحسن نصرالله هم بسیار آگاهانه بود. او از حریری به‌عنوان «نخست‌وزیر ما» یاد کرد. میشل عون هم در این مدت بسیار هوشیارانه عمل کرده است. این نشان داد نه‌فقط بین شیعه و سنی اختلافی بروز نکرد، بلکه وحدت ملی در لبنان پیش آمد که علیه عربستان و به سود لبنان بود.

انتقادی که این روز‌ها به دستگاه دیپلماسی وارد می‌کنند این است که چرا سفارت ایران در لبنان نتوانسته بود احتمال چنین اتفاقی را پیش‌بینی کند؟
وقتی خود سعد حریری نمی‌تواند پیش‌بینی کند در عربستان چه سرنوشتی در انتظار اوست، چه انتظاری داریم که سفارت ما بتواند چنین پیش‌بینی‌ای را انجام دهد؟! سفر دکتر ولایتی به‌عنوان مشاور رهبری در امور بین‌الملل، جایگاه درستی دارد و خارج از چارچوب وزارت امور خارجه نبوده؛
اصلا همه ملاقات‌های آقای دکتر ولایتی را سفارت ما در بیروت برنامه‌ریزی کرده و سفیر ما، آقای فتحعلی در همه ملاقات‌ها در کنار آقای ولایتی حضور داشته و خلاصه، این سفر با هماهنگی با وزارت خارجه انجام شده است. بین سفر دکتر ولایتی و نقش وزارت خارجه هیچ تعارضی وجود نداشته و اگر در داخل کشور حرف‌هایی زده شده، در قالب رقابت‌های جناح‌های سیاسی بوده است.

عده‌ای معتقدند عربستان با بازداشت حریری می‌خواست مشکلات داخلی خود را به خارج از کشور هدایت کند و این اقدام پیامی هم برای ایران داشت.
این کار‌ها نتیجه شکست عربستان در اهداف خود در منطقه است؛ عربستان در عراق و سوریه شکست خورده است. به گفته سیدحسن نصرالله حتی جنگ ٣٣ روزه حمله به لبنان به خواست عربستان بوده است.
در یمن که آن را حیاط خلوت خود می‌دانند، عربستان عملا دست به جنایت جنگی زده و درنهایت شکست خورده است. عربستان برای خاموش‌کردن انقلاب یمن، آنجا را بمباران کرد، آن‌ها فکر می‌کردند یمن در یک ماه تسلیم می‌شود، ولی هنوز بعد از سه سال یمن همچنان مقاومت می‌کند.
این شکست در همه جبهه‌ها رخ داده است. جوانی مانند محمد‌بن‌سلمان دست به یک‌رشته اقدامات متهورانه زد، این اقدامات بدون محاسبه عواقب آن انجام شده است. او فکر می‌کند، با جنگ شیعه و سنی لبنان شکست می‌خورد، اما متوجه نیست که جنگ ٢٠٠٦ جنگ جهانی علیه حزب‌الله بود و به شکست انجامید، اکنون دیگر به گفته حزب‌الله هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد که بتواند حزب‌الله را از بین ببرد.
بن‌سلمان در استراتژی و نظامی محاسبه عقلایی نداشته و این نتیجه شکست عربستان در سراسر منطقه است. این‌ها فکر می‌کنند دلیل شکستشان نفوذ و حضور ایران در منطقه است، برای همین می‌خواهند ایران را از صحنه بیرون کنند.
آن‌ها نمی‌توانند با ایران به‌طور مستقیم وارد جنگ شوند، می‌خواهند حزب‌الله را به‌عنوان بازوی ایران هدف بگیرند. عربستان سه سال است که یمن را بمباران می‌کند، بیش از ١٠ هزار نفر در این کشور کشته شده‌اند.
مردمی قحطی‌زده و فقیر را سه سال است بمباران می‌کنند و آن‌ها یک موشک به عربستان پرتاب کرده‌اند، البته می‌گویند این موشک را ایران به یمنی‌ها داده است؛ درحالی‌که یمن از هوا، زمین و دریا محاصره شده. ما یک کشتی مواد غذایی به بندر حدیده فرستاده بودیم که عربستان مانع شد و آن را به جیبوتی فرستاد. چگونه امکان انتقال موشک شش متری به یمن وجود دارد؛ کما اینکه گردان عزالدین قسام در غزه موشک می‌سازد.
شاید ما به آن‌ها کمک کرده‌ایم، تکنولوژی داده‌ایم؛ چه ایرادی دارد؟! فرض محال اینکه ما موشک ارسال کرده‌ایم؛ مگر همه کشور‌ها اسلحه نمی‌فروشند؟ ایران هم موشک بفروشد؛ این چه ایرادی دارد. این‌ها همه به‌دلیل شکستی است که عربستان می‌خواهد ایران را متهم کند. راهی برای ارسال موشک به یمن وجود ندارد و این‌ها به دست خود یمنی‌ها ساخته شده است.

‌با عوض‌کردن زمین بازی توسط عربستان، آیا ممکن است جنگی در انتظار منطقه باشد؟
عربستان امکان چنین جنگی را در لبنان و خلیج فارس ندارد. شاید باز هم دچار اشتباه در محاسبات شود؛ سال ٢٠٠٦ هم فکر می‌کردند در چهار تا پنج روز کار حزب‌الله تمام است.
خانم تسیبی لیونی، وزیر خارجه وقت اسرائیل، همان زمان گفت: ما فکر نمی‌کردیم جنگ بیش از سه، چهار روز طول بکشد. همان زمان عربستان نه فقط از لبنان حمایت نکرد، بلکه مقاومت را به ماجراجویی متهم کرد.
درباره سوریه نیز چنین کرد. این‌ها نتوانستند در محاسبات خود همه متغیر‌ها را در طراحی وارد کنند و حالا دولت سوریه هفت سال است مقاومت می‌کند.
ممکن است روی نابخردی یا اشتباه محاسباتی عربستان در منطقه آتش‌افروزی کند، اما عربستان نه قادر است در منطقه علیه ایران بجنگد و نه قادر است حزب‌الله را نابود کند. البته اسرائیل به‌دنبال جنگ ایران و عربستان است.
آن‌ها به‌دنبال تجزیه عربستان و چنگ‌انداختن روی منابع نفتی هستند. جنگ در منطقه، شبیه بهمنی خواهد بود که کل منطقه را درگیر می‌کند و چنین جنگی ممکن نیست.

‌اصلاحات داخلی در عربستان به‌عنوان اسلام اعتدالی یا حقوق زنان در حال انجام است؛ آینده این اصلاحات از بالا به پایین به چه سمت‌وسویی خواهد رفت؟ آیا این با بافت و ساختار جامعه عربستان هم‌خوانی دارد؟
در جامعه سنتی و عشیره‌ای مثل عربستان که سال‌هاست براساس وهابیت اداره شده است، دو ستون هویت این کشور را تشکیل می‌داده؛ یکی فقه وهابی و مفتی‌های خاندان آل شیخ و دیگری شمشیر آل‌سعود. حالا می‌خواهند وهابیت را حذف و مفتی‌های وهابی را خانه‌نشین کنند؛
برای نمونه شخصیتی مثل شیخ سلمان عوده به‌خاطر یک توییت در بازداشت است. این اصلاحات نیست؛ این اصلاحات فرمایشی است. اصلاحات از بالا به‌طور حتم اگر دقیق عمل نشود، در جامعه سنتی- قبیله‌ای مشکلات زیادی در پی خواهد داشت. جوانان و تحصیل‌کرده‌ها خواهان چنین اصلاحی هستند، ولی بخش سنتی جامعه این اصلاحات را تحمل نمی‌کند.
بخش سنتی جامعه با بخش جوانان در تعارض قرار می‌گیرد و در نتیجه این تعارض و اصلاحات جهشی به‌طور حتم مشکلات اجتماعی در پی خواهد داشت. این اصلاحات نشان و نتیجه دیکتاتوری است. اصلاح در جامعه عربستان برای بهبود وضعیت زنان باید از پایین به بالای جامعه از سوی نهادهای مدنی انجام شود.
تصمیم‌های آنی، اثر مخربی دارد. من مخالف اصلاحات نیستم و عربستان به اصلاح نیاز دارد، اما روش اصلاح متفاوت است؛ البته تصور نمی‌کنم ارتباطی بین این اصلاحات و فرافکنی به سمت ایران وجود داشته باشد. تحرک در داخل و خارج در یک چارچوب است، ولی حمله به ایران برای پوشاندن مشکلات داخلی نیست، بلکه اصلاحات نتیجه قولی است که عربستان به ترامپ داده است. آن‌ها می‌کوشند با طرح بلندپروازانه ٢٠٣٠ چهره عربستان را بهبود ببخشند.

‌این مسائل چه تأثیری در موقعیت عربستان در جامعه جهانی خواهد داشت؟
رفتار‌ها و اقدامات اخیر محمدبن‌سلمان چه در بازداشت حریری و چه بازداشت عده زیادی از شاهزادگان و بازرگانان، ضربه شدیدی به اعتبار عربستان در سطح منطقه‌ای و نیز در سطح بین‌المللی زده و اعتماد به این کشور را به‌شدت خدشه‌دار کرده است.
وقتی در کشوری قانون حاکم نباشد و یک جوان بی‌تجربه بخواهد با تصمیمات شخصی و آنی کشور را اداره کند، هیچ شخصیت سیاسی یا اقتصادی نمی‌تواند به‌راحتی با چنین رژیمی وارد تعامل شود. به نظر می‌رسد این روند اصلاح‌شدنی نباشد. به‌زودی ملک سلمان کنار خواهد رفت و پسرش بر تخت سلطنت خواهد نشست؛ اما رویدادهای زیادی چه در داخل و چه در خارج در انتظار عربستان خواهد بود.

عربستان بانی نشست فوری اتحادیه عرب بود و می‌خواست کشورهای عضو اتحادیه با ریاض علیه ایران همراهی کنند.
اتحادیه عرب مدت‌هاست مرده است و حضور مؤثری در صحنه ندارد. بعد از مشکلات مصر و سوریه به‌عنوان دو کشور تأثیرگذار در کنار عربستان و الجزایر، امروز شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس در اتحادیه عرب نقش بازی می‌کنند. قطر مجوز دخالت ناتو در لیبی را از اتحادیه عرب گرفت.
الان قطر هم در این چارچوب نیست. امارات و عربستان نمی‌توانند خواست خود را به این کشور‌ها تحمیل کند. کشورهای بزرگ عضو اتحادیه با عربستان و سیاست‌های آن همراهی نمی‌کنند. مواضع آن‌ها در این چند روز نشان می‌دهد همسو با عربستان نیستند؛ ولی در عمل کشورهای کوچکی مثل جیبوتی و جزایر قمر به دلیل دریافت کمک از عربستان، با آن‌ها همراهی خواهند کرد.
از طرفی، تصمیم در اتحادیه عرب با اجماع گرفته می‌شود نه با اکثریت؛ عربستان هم مثل سابق نمی‌تواند میلیارد‌ها پول بدهد و رأی بخرد. در نتیجه، موضوع اخراج لبنان محکوم به شکست است. وزیر خارجه مصر برای قانع‌کردن این‌ها به سفر دوره‌ای رفته است.

‌آنچه در سوریه می‌گذرد و موفقیت‌هایی که به نیروهای ایرانی منتسب می‌شود، چقدر در سیاست‌های ضدایرانی عربستان تأثیرگذار است؟
ایران در سوریه و عراق نیرو ندارد. ما در آنجا تعدادی مستشار داریم. فعالیت‌های نیروی قدس هم چه در عراق و چه در سوریه، برنامه‌ریزی نظامی و آموزش نیروهای حشدالشعبی و مقاومت است. آن‌ها انتظار داشتند عراق و سوریه با داعش تجزیه شود؛ ولی، چون ایران به این مقاومت کمک کرده است، آن‌ها از ایران عصبانی هستند.

‌ایران باید چگونه روابط خود را با کشورهای منطقه تنظیم کند؟
ایران را به توسعه‌طلبی و گسترش نفوذ و گسترش مذهب شیعی متهم می‌کنند؛ ولی خود آن‌ها هم می‌دانند چنین نیست. ایران نیازی به توسعه‌طلبی ندارد. حضورش در منطقه نیز از اول برنامه‌ریزی‌شده نبوده است. این‌گونه نیست که ایران از اول استراتژی مشخص منطقه‌ای داشته باشد. ایران به هیچ کشوری حمله نکرده و هیچ توسعه‌طلبی نداشته است.
در اواخر دهه ٧٠ میلادی قرن گذشته، اسرائیل پس از صلح با مصر در جبهه غربی، برای ضربه‌زدن به جبهه شرقی برنامه‌ریزی کرد و در ١٩٨٢ پس از حمله گسترده به لبنان، ١٤ هزار رزمنده فلسطینی را از لبنان اخراج کرد. ایران به درخواست ساکنان جنوب لبنان به آن‌ها کمک کرد تا برای آزادی سرزمینشان مقاومت کنند.
بنابراین برای اولین‌بار در منطقه قدرت بازدارنده‌ای در مقابل اسرائیل ایجاد شد. آمریکا در منطقه دنبال امنیت منطقه و حفظ امنیت و برتری اسرائیل بود. حالا حزب‌الله با کمک ما، آن نقش بازدارندگی را ایفا می‌کند. اگر این بازدارندگی از بین برود، اسرائیل دوباره به همه منطقه دست‌اندازی می‌کند. البته در قوس امنیت استراتژیک ایران که از مدیترانه تا خلیج‌فارس است، به‌قدری قدرت خوابیده که هیچ دشمنی نمی‌تواند به منافع ما حمله کند. حفظ این قوس امنیتی اولویت ماست. ما در هر شرایطی این قوس امنیتی را حفظ می‌کنیم.

‌اگر موافق باشید به لبنان بازگردیم؛ میشل عون استعفای حریری را در ریاض نپذیرفت و خواهان بازگشت او بود؛ حتی چند روز وقت تعیین کرد که اگر حریری برنگردد به سازمان امنیت سازمان ملل شکایت کند. لبنان چه راهی در پیش دارد؟
مقامات لبنانی بسیار حکیمانه عمل کردند. میشل عون سقوط کابینه را نپذیرفت و اعلام کرد این استعفا تأثیری در عملکرد دولت ندارد. او یک هفته مهلت داد که در صورت برنگشتن حریری به لبنان، به شورای امنیت مبنی بر بازداشت نخست‌وزیر کشوری در کشور میزبان شکایت می‌کند و این بسیار برای عربستان بد است.
هیچ‌کس نمی‌تواند در شورای امنیت چنین مسئله‌ای را وتو کند؛ این ضد امنیت و مناسبات جهانی است. این تصمیم بسیار هوشمندانه بود. الان نوعی وحدت ملی در لبنان ایجاد شده است. همه گروه‌ها با میشل عون همراه بودند. سفر کاردینال راعی، رهبر مذهبی مسیحیان مارونی از لبنان به عربستان نیز در این راستا ارزیابی می‌شود. البته به نظر نمی‌رسد عربستان به این زودی از موضع خود بازگردد.

‌قرار است حریری روز چهارشنبه از فرانسه به لبنان بازگردد، چطور عربستان به این سفر رضایت داده است؟
«امانوئل مکرون»، رئیس‌جمهوری فرانسه که برای افتتاح موزه لوور به ابوظبی سفر کرده بود، برای حل مسئله حریری به ریاض رفت؛ اما نتوانست با حریری دیدار کند. واقعیت این است که عربستان نه می‌تواند حریری را در بازداشت نگه دارد و نه می‌تواند او را ر‌ها کند.
به نظر می‌رسد فرانسه طرحی تهیه کرده که حریری برای مدتی به پاریس منتقل شود و سپس به لبنان برود و قول بدهد پس از آزادی حرفی علیه سعودی نزند. این طرح احتمالا اجرا می‌شود.

‌به نظر شما چه کسی یا گروهی ممکن است در آینده لبنان قدرت را به‌جای حریری در دست بگیرد؟
لبنان در حالت انتظار به سر می‌برد؛ شیعه، سنی و مسیحی همه منتظر بازگشت نخست‌وزیر هستند. این رفتار، فقط اهانت به جامعه تسنن نیست، بلکه اهانت به کل جامعه لبنان است.
فعلا آن‌ها منتظر هستند. درعین‌حال لبنان نمی‌خواهد با عربستان درگیر شود. لبنان به‌خاطر منافع اقتصادی خود، خواهان تشدید تعارض با عربستان نیست. حال باید دید آیا حریری پس از بازگشت به لبنان همچنان روی استعفای خود پافشاری می‌کند یا به فعالیت خود به‌عنوان نخست‌وزیر ادامه می‌دهد.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید