دلخوشی‌های این هوای پرتقالی

دلخوشی‌های این هوای پرتقالی

باغچه‌های بنفشه، آبرنگی شده‌اند؛ یك دامن زرد، یك دامن بنفش، سفید... سفید پنبه‌ای. هوا با پاییز نمی‌خواند و بیشتر، ساز روزهای بهار را می‌زند. برای همین نیمكت‌های بوستان‌ها خالی نمی‌مانند. حتی زیراندازها هنوز به‌كار می‌آیند روی چمنی كه بوی سبزی می‌دهد و برگ‌های زرد، آن را فرش كرده‌اند.

کد خبر : ۴۶۸۱۷
بازدید : ۲۶۶۸
باغچه‌های بنفشه، آبرنگی شده‌اند؛ یك دامن زرد، یك دامن بنفش، سفید... سفید پنبه‌ای. هوا با پاییز نمی‌خواند و بیشتر، ساز روزهای بهار را می‌زند. برای همین نیمكت‌های بوستان‌ها خالی نمی‌مانند. حتی زیراندازها هنوز به‌كار می‌آیند روی چمنی كه بوی سبزی می‌دهد و برگ‌های زرد، آن را فرش كرده‌اند.

دلخوشی‌های این هوای پرتقالی

این روزها كسی دلش نمی‌آید دیواره آلاچیق پارك را پرده كوب كند. زغال منقل بین آلاچیق‌ها دور از سوز پاییز گلی می‌شود. هسته‌های پرتقال در آتش منقل، ترق ترق می‌تركند و بوی پوست پرتقال آلاچیق بوستان را برمی‌دارد. اینها تنها یادگارهای پاییزند بین درختان منتظر خزان در نزدیكی «آذر».

كتری چای هم رو به راه است برای دورهمی یك عصر پاییزی زیر سقف آلاچیقی كه بفهمی نفهمی دلتنگ بوی پاییز است. این حال و دلتنگی، البته روی دیگری هم دارد؛ دیدنی‌هایی از دودلی هوا و آسمان بین روزهای پاییزی و خنكای بهار. قدم زدن در تعدادی از پارك‌های این روزها تصاویر جدیدی برای گزارش پیش رو ساخت؛ تابلوی كم نظیر درختان در بوستان ملت، كش آمدن بهار بر پیشانی پارك ساعی و سایه روشن بی‌محابای خزان در پارك طالقانی.

بازی باد پاییز با دل سبز پارك ملت
تابلوی چوبی پارك آنقدر قدیمی نیست كه تا سال 1345و تاسیس پارك، به عقب برگردد. معلوم است در گذر زمان رنگ خورده، ترمیم شده و نوشته‌های روی آن با رنگ زنده شده‌اند. به جز گردشگرانی كه گهگاه از پیاده روی غربی خیابان ولیعصر رد می‌شوند بقیه رهگذرها دقت چندانی به تابلوی پارك ملت ندارند. آنها ورودی مقابل بازار صفویه را می‌گیرند و یك راست راهی پاركی می‌شوند كه 300هزار مترمربع زمین پوشیده از گیاهان خزان زده پیش روی‌شان می‌گذارد؛ مجموعه‌ای منحصر به فرد و فراخ از درختانی كه باد پاییز، سر بازی با آنها برداشته است.

پیاده‌روی و دوی نرم
ظهر پاییز، پارك خلوت است و مسیر پیاده‌روی تبدیل به محلی برای دویدن نرم ورزشكارها شده است. لباس ورزشی، قمقمه آب و موسیقی در گوش آنها می‌گوید این كار مستمر و برنامه‌ریزی شده‌شان است. آلاچیق‌ها بعد از یك دقیقه پیاده‌روی آرام پیدای‌شان می‌شود. جمعیت در آلاچیق‌ها نشسته‌اند و بساط چای داغ به راه است. تابلوهای آبی رنگ، مسیر دریاچه، مسجد، سرویس بهداشتی را نشان می‌دهند. دریاچه، رو به شمال است و مسجد در شرق مسیر ورودی پارك قرار گرفته. سرویس بهداشتی را می‌توان حوالی ورودی پارك در سمت غرب مسیر اصلی یافت.

ایستاده در میان آواز درخت‌ها
قدم آدم‌ها روی مسیر خزیده وسط پارك، بی‌صداست، اما درخت‌ها دارند « س... س س» صدا می‌كنند. چنار و افرا و صنوبر. برگ‌ها از ساقه كج و معوج می‌شوند و رو به نور نرم خورشید گاهی برق می‌زنند. باید یك لحظه ایستاد، چشم‌ها را بست و گذاشت باد، آوازش را با ساز برگ‌ها بنوازد.

هیچ عجیب نیست اگر این وقت، روح از پاهای آدم راه بیفتد و بعد از گذر از درازای بدن، از سر پر بكشد و یك حفره عمیق پاك در سینه آدم باقی بگذارد كه از بوی درختان پاییزی پر و خالی می‌شود. خیلی‌ها روی نیمكت‌های ورودی پارك نشسته‌اند و به صدای هوهوی باد در برگ‌ها گوش می‌دهند. برگ‌ها روی شاخه هم، آوای خزان دارند. انگار برای رسیدن این ساعت‌های پاییز هلهله كنند یا به تازه واردهای محو تماشای‌شان خوشامد بگویند.

كشف نرمای تپه‌های برگ پوش
قارقار كلاغ‌ها از دور هم به آواز بلبل‌های خرما می‌چربد. بوی پاییز در پارك پیچیده است. زمین چمن شرق مسیر، فرو افتاده و از جایی به بعد عین یك تپه ناآرام بالا خزیده است؛ پستی و بلندی برگ پوشیده‌ای كه چشم‌انداز یك منطقه جنگلی را تصویر می‌كند. می‌توان مقابل این فراز و نشیب برگ پوش ایستاد و شمایل این بخش شبه جنگلی را تا انتها كشف كرد. كمی بعدتر دیواره سبز رنگی است كه پیچك‌های سبز سیر از تن آن بالا رفته‌اند. جایی كه رهگذرها دوربین به‌دست می‌شوند و با پس زمینه سبز آن عكس یادگاری می‌گیرند.

آرامش كنار آوای دریاچه
باد دارد با برگ صنوبرها موسیقی پاییز را می‌نوازد. دانش‌آموزها در مسیر برگ پوشیده پارك راه می‌روند و دنبال بزرگ‌ترین برگ‌های خشك چنار می‌گردند. برگ‌های پنجه‌ای توی دست‌شان چرخ می‌خورد. هشدارها همه جا روی حفاظ دریاچه دنبال رهگذرها می‌آیند و عمق دریاچه را یادآوری می‌كنند.

در بخش شمالی، بوفه و رستوران‌های مختلف گرد هم جمع شده‌اند. جمعیت روی صندلی‌های كنار دریاچه نشسته‌اند و بازی ماهی‌های سیاه و ریز دریاچه رو نگاه می‌كنند تا سفارش از رستوران كنار دریاچه سر برسد. چند قدم آن‌طرف‌تر روی میزهای شطرنج حاشیه دریاچه مهره چیده‌اند و سرگرم بازی شطرنج هستند.

قلمرو پرندگان آبی
آخر دریاچه پوشیده از برگ‌های چندپر نارنجی و ریزبرگ‌های نارون است. چند وجب آن طرف‌تر جزیره اردك‌ها آغاز می‌شود. پرنده‌ها روی آب لیز می‌خورند و مدام به سطح دریاچه نوك می‌زنند. از نزدیك‌تر صدای شان در هم گم می‌شود. با دیدن آدم‌ها مسیر شنا را سمت آنها كج می‌كنند. روی آب و پشت سر پا زدن های‌شان یك موج مثلثی پیش می‌آید. نزدیكتر كه می‌رسند روی كله‌های سبز سیرشان، حباب‌های ریز نشسته. یك بری به‌صورت آدم‌ها نگاه می‌كنند و منتظر می‌مانند تا برای‌شان خرده نان بپاشند. خرده‌های نان كه روی آب پخش شدند، برای نوك زدن با هم مسابقه می‌دهند و صدای‌شان گوشه كنار دریاچه را برمی‌دارد.

از آواز گنجشك تا بغ‌بغوی كبوترها
بیرون از قفس‌های غرب دریاچه، گنجشك‌ها غوغا كرده‌اند، اما صدای پرنده‌های پشت شیشه به این راحتی‌ها به بیرون درز نمی‌كند. فضای داخلی قفس‌ها تا حد ممكن طبیعی‌سازی‌ شده است؛ زمین خاكی یا پوشالی، تنه‌های كوتاه و بلند درخت و لانه‌هایی برای آرام گرفتن. مرغ شاخدار قفس اول، لك و لك راه می‌رود و خود را پایین شیشه قطور قفس می‌رساند. آن یكی پرهای خال خالی‌اش را باد كرده و با چشم‌های نیمه باز چرت می‌زند. كبوترهای قفس كناری حسابی سر و صدا راه انداخته‌اند. گردن می‌گیرند. تند می‌جنبند. دور یكدیگر چرخ می‌زنند و لای پرهای‌شان را پاك می‌كنند. این اهالی پارك ملت جزو آنهایی هستند كه صدای بغ‌بغو و بال زدن های‌شان تا بیرون از شیشه قفس هم می‌رسد.

یادگاری‌هایی از طبیعت
آن‌سوی جزیره اردك‌ها پشت سبزی فنس‌ها تعدادی آهو و غزال روی شیب چمن نشسته‌اند. آنقدر آرام كه پرنده‌های كوچك روی فرورفتگی كمرشان می‌نشینند و به آن پوست نرم قهوه‌ای، نوك می‌زنند. پشت دیواره فنس‌كشی شده، مامن كلاغ‌ها هم هست. دور از دسترس آدم‌ها، اشیا یا خوراكی‌هایی را كه دزدیده‌اند به منقار می‌گیرند و پای تنه قطور درخت‌ها گم و گور می‌شوند. كله مو سیخ سیخ شترمرغ‌ها از پشت این قفس‌های بزرگ پیداست. آنها گردن كشیده‌اند و دارند اوضاع اطراف را وارسی می‌كنند. تا رسیدن به قفس شترمرغ‌ها راه نسبتا زیادی هست. باید از مقابل قفس شیشه‌ای پرنده‌ها گذشت و در انتهای مسیر، خرامان راه رفتن‌شان را تماشا كرد.

پله پله تا رسیدن به موج‌های دریاچه
باغچه‌های گل از پله‌های سنگی پارك بالا رفته‌اند. كنار پله‌ها پایه سردیس نامدارهای ایرانی هست و آن بالا بر فراز تمام پله‌ها تندیس امیركبیر ایستاده است. بساط عكاس ثابت پارك پایین پله‌ها برپا ست. عینك آفتابی زده رو به نور بی‌حال خورشید نشسته و عصرانه می‌خورد. منتظر، تا مشتری پشت به پله‌های بلندبالای پارك بایستد و از او عكس بگیرد. حوضچه‌های میان پله‌ها آرام گرفته‌اند. عكاس دائمی پارك، می‌گوید ساعت كه از پانزده بگذرد فواره‌ها شروع می‌كنند. از دهانه باریك‌شان آب، غلیان می‌كند و روی پله‌های گرانیتی سیاه فرو می‌ریزد.

قالی پاییزی برگ در سایه نارون
باغچه چسبیده به دریاچه، برگ‌های ریز فسفری دارد و تكه‌هایی كه قلمرو بنفشه‌هاست. از كنار باغچه سبز و بنفش به سمت شمال دریاچه كه حركت كنید، صدای آبشره‌ها از زیر پل فلزی دریاچه به گوش می‌رسد. پشت ساختمان آجری كنار دریاچه، برگ نارون‌ها را سایه لیمویی زده‌اند. خورشید از پشت دیوار روی شاخه‌های تیز نارون افتاده و مثل وقتی زعفران، شله را زرد می‌كند روی برگ‌ها رنگ پاشیده.

روی چمن پایین پای درخت‌ها برگ‌های زرد هستند كه مثل گل قالی پخش و پلا شده‌اند. از كمی نزدیكتر به پل روی دریاچه، باریكه‌های آب پیدا هستند كه از زیر پل روی دریاچه می‌ریزند. موج‌های ریز، آرام به دو سوی آبشره‌ها خیز برمی‌دارند و در فاصله كمی محو می‌شوند. لم لم آب، جلبك‌های ته دریاچه را نوازش می‌كند.

رقص برگ‌های زرد بر موج‌های ریز
بالای پله‌ها چشم‌اندازی از كوه‌ها پیداست. بالاسر دریاچه پارك كلاغ‌ها اوج می‌گیرند و آسمان آبی اینجا را پاییزی نشان می‌دهند. كناره دریاچه دیواره گیاهی هست؛ روی لبه آن جمعیتی نشسته‌اند و به سكوت پارك گوش می‌دهند. باد روی دریاچه موج‌های ریز می‌اندازد و جا به جا پولك‌های روشن آفتاب به درخشش‌شان ادامه می‌دهند. گلدان‌های سنگی گل‌های پنبه‌ای داده‌اند و زنبورها در قیف گل‌ها دنبال شهد می‌گردند. رهگذرها دوربین به‌دست از آرامش دریاچه فیلم می‌گیرند و برگ‌های زرد و چنار و نارون روی آب تاب می‌خورند.

رنگین كمان پرنده
از نوع نشستن‌شان روی تنه‌های پیچ خورده قفس، معلوم است با كسی شوخی ندارند. كمی نزدیك به نیمرخ‌شان بدخلقی آن چشم‌های تیز پیدا می‌شود. قفس پادشاه آسمان‌ها آرام آرام است. با آنكه سه عقاب درون قفس استراحت می‌كنند، اما هیچ صدا یا تحركی در آنها دیده نمی‌شود. تنها یكی از آنها روی دیواره قفس ایستاده و جمع كبوترها را نظاره می‌كند. شاید در خیالش دنبال راهی می‌گردد كه از شیشه بین قفس بگذرد و پرنده‌های قفس كناری را شكار كند. عقاب‌های دیگر به هم پشت كرده‌اند. انگار باهم قهر باشند. كبك‌های همسایه اجتماعی‌تر به‌نظر می‌رسند.

با آن تاج عجیب روی سرشان، مدام دور و بر هم می‌پلكند. طوطی‌های قفس بعدی آرام روی شاخه‌ها قدم برمی‌دارند و سر هم جیغ می‌زنند. كركس قفس كناری، تنهاست و كرك به هم ریخته سرش این پیام را می‌دهد كه حوصله هیچ ذی حیاتی را ندارد. در عوض طوطی‌های قفس كناری سرشان را در گوش هم فرو كرده‌اند طوری كه انگار دارند برای كنار دستی‌شان لطیفه تعریف می‌كنند. تعداد مرغ عشق‌ها از بقیه پرندگان اینجا بیشتر است. هیچ‌كدام از آنها روی شاخه‌ها آرام نمی‌گیرند و مدام می‌پرند.

پرجنب و جوش‌ترین‌ها
آرام و قرار ندارند؛ مدام روی تنه درختانی می‌پرند كه به سقف قفس، زنجیر شده. جیغ می‌كشند. بعد كه آدم‌ها را می‌بینند روی لبه قفس می‌نشینند. انگشت به دهان می‌گیرند و با چشم‌های نافذ به حركات آنها توجه می‌كنند. میمون‌های اینجا جذاب‌ترین گونه جاندارانی هستند كه بازدیدكنندگان حیات وحش به سراغ آنها می‌آیند.

آنها بلدند با نگاه غمگین‌شان دل جمعیت را به‌دست بیاورند. چشم‌های گرد و قرمزشان را به آدم بدوزند و در یك چشم به هم زدن دیواره قفس را تا خود سقف بالا بروند. شترمرغ‌ها پشت قفس میمون‌ها ایستاده‌اند و به دیواره آهنی نوك می‌زنند. نزدیك‌تر به آنها پاهای قوی‌شان پیداست كه روی خاك نرم قفس صدای راه رفتن شتر در بیابان می‌دهد. شترمرغ‌ها پا به پای آدم راه می‌روند و مدام سعی می‌كنند سرشان را از لای فنس بیرون بیاورند. نور آفتاب در چشم های‌شان می‌افتد و از نزدیك مهربان‌تر به‌نظر می‌آیند.

وقتی زیبایی مسیر مسحورتان می‌كند
روبه‌روی بخش حیات وحش، زمین گسترده چمن پوشی است كه باد مدام روی آن، برگ خشك می‌پاشد. تپه‌ها چمنی و برگ پوش، باید محل مناسبی برای توقف باشد؛ چون تعدادی زیرانداز روی پستی و بلندی‌های آن پهن شده و جمعیت زیر ریزش متناوب برگ‌ها نشسته‌اند. بعدتر زمین بازی كودكان سر راه هست و یك سینمای سه بُعدی كه ساعت كارش تا ساعت 24هر شب است.

حركت به سمت بازی كودكان و بوفه از طریق تابلوهای آبی رنگی كه مسیر را نشان می‌دهند میسر می‌شود. آنهایی كه علاقه‌مند به پیاده‌روی دسته جمعی هستند همراه با موسیقی آرامی در همین مسیر قدم می‌زنند. مسیر عریض و برگ پوش پیش رو، از كنار لوكوموتیو و زمین بازی كودكان رد می‌شود. تاب‌ها لق می‌خورند و قلعه‌های بازی زیر پاهای كوچك بچه‌ها كشف می‌شوند. در تمام این مسیر، درخت‌های نارون غوغای پاییزی‌شان را ادامه داده‌اند.

باریكه راه خاطره‌ها
ادامه مسیر پیاده‌روی به آلاچیق‌هایی می‌رسد كه پر از خنده نوجوانان است. آنها زیر سقف ارغوانی آلاچیق‌ها نشسته‌اند و مشغول بازی‌های جمعی هستند. ردیف آلاچیق‌ها تمام می‌شوند و میدانی دور حجم فلزی یك پرنده مدام می‌گردد. می‌توان از پایین پای همین پرنده راه را گرفت و پهلو به پهلوی نهال‌ها راه خروج از پارك را به سمت خیابان ولیعصر یافت.

اما مسیر پیاده روی همچنان از حاشیه پارك و خیابان ولیعصر رو به جنوب ادامه می‌یابد. درخت‌های چنار در دو سوی مسیر استوار مانده‌اند و جوان‌هایی را تماشا می‌كنند كه توپ كوچك فوتبال دستی را با پای بازیكنان پلاستیكی در جعبه شوت می‌كنند. بعدتر وسایل بدنسازی دو رنگی هست كه روی هر كدام نام و نحوه استفاده از دستگاه درج شده است.

بین درخت‌های قطور چنار، بوته‌های شمشاد و رز نشسته‌اند و آخرین گل های‌شان را به نمایش گذاشته‌اند. در همین پهنه سالمندانی پیدا می‌شوند كه نیمكت‌های پارك را برای مرور خاطرات قدیمی‌شان در كنار هم انتخاب كرده‌اند. اتوبوس هر چند دقیقه یك‌بار در ایستگاه مقابل روی‌شان می‌ایستد و آدم‌ها را با خاطرات به جای مانده از میانه پاییز خیابان ولیعصر به نقطه نقطه این شهر منتقل می‌كند.

پارك طالقانی؛ سایه روشن خزان و بوی جنگل
نگرانی برای توقف خودروی شخصی وجود ندارد؛ همینطور برای رسیدن به یك بوستان جنگلی با استفاده از وسایل حمل‌ونقل عمومی. پایین پای بوستان یك ایستگاه مترو هست و در مقابل ورودی شرقی آن هم یك ایستگاه مترو دیگر. اولی ایستگاه مترو شهید همت و دیگری ایستگاه مترو حقانی.

بنابراین راه رسیدن به پارك طالقانی از هركجای شهر مهیاست. البته اگر برای قدم زدن در سایه روشن پاییزی درختان برنامه‌ریزی كرده باشید. مسیر قدم زدن می‌تواند هموار باشد و پیمودن‌اش برای تمام اعضای خانواده، آسان. اگر هم جمع كوهپیمایان برای گشت‌زنی در پارك طالقانی پیشقدم شده باشند مسیرهای شیبدار و سنگ پوشی وجود دارد كه قدرت عضلات را به چالش می‌كشد؛ یك جنگل پیمایی ایمن وسط هیاهوی شهر.

در بی‌نظمی درختان غرق شوید
اگر ردیف آلاچیق‌های شرقی پارك طالقانی را كنار بگذاریم چینش دارایی‌های دیگر پارك، از نظم خاصی پیروی نمی‌كند. هرچه هست و نیست بر رویه بی‌نظمی استوار شده و همین است كه زیبایی پارك را در این روزها دوچندان می‌كند. بعد از گذشتن از آلاچیق‌ها و دود كبابی كه لای شاخه نیمه عریان درخت‌ها محو می‌شود مسیرهایی هست كه جمعیت با توجه به نوع پیمایش انتخابی‌شان وارد آن می‌شوند.

ورودی شیبدار و ماسه پوش حاشیه شرقی پارك طالقانی، نبض را آرام آرام بالا می‌برد. مسیر، نرم اوج می‌گیرد و قدم‌ها لای سنگریزه فرو می‌رود. آنقدر كه نفس عمیق شود و اكسیژن ارتفاعات پارك طالقانی ریه آدم را تا مرز سوختن از پاكیزگی هوا برساند. البته این شرایط برای كوهنوردها و كوه‌پیمایان حاضر در پارك كمتر پیش می‌آید. هرچه باشد كوهنوردی به كرات این وضعیت را برای آنها بازسازی كرده است. اما برای آنها كه ابتدای مسیر كوهپیمایی هستند این تصاویر آشنا به‌نظر می‌رسد.

قدم زدن با عطر چوب
راه چوبی جزو پرطرفدارترین مسیرهای قدم زدن در پارك طالقانی پوشیده از تنه‌های باریك درختانی است كه روی خاك خوابیده‌اند. همانطور كه حصارها پا به پای راه چوبی می‌آیند حاشیه سنگ چین كناره مسیر هم انعطاف به خرج می‌دهد و با پیچش حلزونی پایین می‌خزد. گاهی روی لایه‌های این سنگ‌های باریك و ارغوانی می‌نشینند و خستگی در می‌كنند.

هرچند با آغاز مسیر خاكی داخل پارك، نیمكت‌های سنگی هم برای استراحت و توقف مهیا هستند. مسیری چوبی آنقدر پیچ می‌خورد تا سر از دروازه سنگی غرب پارك دربیاورد. بعد از دروازه سنگی این مسیر می‌توان راه را به سمت پل طبیعت یا پارك آب و آتش كج كرد یا دوباره راه چوبی را گرفت و در راه برگشت به دره‌های برگ پوش پارك سرك كشید. البته رسیدن به قعر پارك نیاز به حضور جمع و همیاری اعضا دارد. نقطه‌های بكری كه خاطره كشف آنها برای اعضای گروه ماندگار خواهد شد.

بوستان ساعی؛ همسایگی بهار و پاییز
از كنار پیاده‌روی خیابان ولیعصر و نرده‌های كوتاه پارك ساعی، اول برگ‌های پنجه‌ای چنارها پیداست كه به نارنجی می‌زنند و بعد كپه‌های كاج در دوردست كه هیچ سرما و بورانی حریف سبزی‌شان نمی‌شود. بعدش تماما آسمان است و پیشانی شیشه‌ای ساختمان‌هایی كه تك و توك در پس درخت‌ها سر كشیده‌اند.

اما اینجا اكثریت با درخت‌هاست. با سبزی ماندگاری كه تا روزهای آخر آبان هم ادامه یافته و همچنان پایدار می‌ماند. حاشیه شرقی پارك ساعی بهار را در بقیه روزهای سال ادامه می‌دهد.پیچك‌های سبز از باغچه‌ها بالا می‌روند و كاج‌های سبزسیر مسیرهای موازی پارك را در روزهای بی‌برگی تنها نمی‌گذارند.

ورود از شمال غربی
در نقطه‌ای از شمال غربی پارك ساعی درست در حاشیه پیاده‌روی خیابان ولیعصر، مجسمه‌ای نشسته كه كاسه سرش را در دست گرفته و چهره‌اش را در آینه نگاه می‌كند. از كنار نگاه خیره مجسمه كه شب و روز در بلندای آینه كش می‌آید، پله‌های سنگی و فیروزه‌ای آنقدر پیچ و تاب می‌خورند تا آدم را به قعر پاركی برسانند كه مسیر میانی‌اش بین تكه‌های شیبدار پوشیده از بوته و درخت سبز افتاده است. میان كج و راست شدن مسیر پله‌های سنگی ساختمان اخرایی سرای محله هم علاقه‌مندان خودش را دارد. خانم‌ها در مقابل در ورودی صف كشیده‌اند ودرباره آموزش‌های این سرا در حاشیه پارك گفت‌وگو می‌كنند.

پا تند نكنید!
بهتر است سلانه سلانه از مسیر میانی پارك ساعی گذر كرد تا به نوعی فرصت شود بازی پیچك‌های براق روی دیواره شیبدار غربی را تماشا كرد و همینطور پله پله بالا رفتن كاج‌های تنه قهوه‌ای از مسیر شرقی را. زیر پای پیچك‌های سبزسیر سازه‌هایی است كه شبیه ریشه درخت می‌مانند.

انگار در هم گره خورده باشند و دسته جمعی از زیر خاك بیرون زده باشند اما اتحادشان را حتی خارج از سطح خاك از دست نداده باشند. بالاترین مسیر غربی همراهان پاییزی دارد. چنارها تا ته خط پیاده روی همراه آدم می‌آیند. نیمكت‌های این باریكه راه، مشرف به بهار بوستان در شرق آن است.

تصویر بهار؛ آواز خزان
روز نزدیك به میانه است و آبپاش شلنگ طویل باغبان، تپه‌های خاكی پارك و پیچك‌ها را شبنم باران كرده. اگر هوای بهاری پاییز امسال همچنان همراه روزهای باقیمانده این فصل باشد بین سبزی باغچه‌ها و برگ‌های سوزنی كه هنوز هم روی سر جمعیت حاضر در پارك، سایه می‌اندازند می‌توان دنبال بوی روزهای نخست سال گشت.

با این وصف، در نبود سرما و بارش پاییز دلخوشی چشیدن روزهای خنك بهار در پارك ساعی به واقعیت نزدیك می‌شود؛ آن هم بیخ گوش چنارهایی كه صدای پای آبان و آذر را خیلی وقت است كه شنیده‌اند و برگریزان را از روی داستانی كه هرسال پاییز برای آنها تعریف می‌كند در حاشیه غربی پارك راه انداخته‌اند. با ورود از سمت خیابان ولیعصر اول صدای پاییز را در پارك ساعی می‌شنوید و با حركت به شرق بوستان غرق هوای بهاری‌اش می‌شوید.

تفریح با چاشنی آموزش
پایین پای چنارهای خسته آلاچیق‌ها سر بر آورده‌اند، اما تعدادشان آن قدر زیاد نیست. با وجود حجم‌های آموزشی و قفس‌های متعدد پرندگان در بوستان ساعی، اكثر شهروندان ترجیح می‌دهند در مسیرهای مختلف پارك چرخ بزنند. به همین‌خاطرآلاچیق‌های كم تعداد پارك، آن قدرها متقاضی ندارند.

به‌خصوص در میان كودكانی كه در بین حجم‌های سنگی و آموزشی پارك ساعی به‌دنبال كشفیات جدید خود هستند. آنها پای هر كدام از مجسمه‌ها می‌رسند از والدین‌شان درباره حیوانی كه روی سكو ایستاده سؤال می‌كنند. نخستین حرف نام این حیوانات در كنار حجم‌ها نقش شده است؛ دیدنی‌هایی كه با درج حروف الفبا دانش‌آموزان سال نخست ابتدایی را به‌خود جذب می‌كند.

دیدنی‌های حیات وحش
از همان ابتدای مسیر میانی پارك ساعی، قفس‌هایی پیداست كه از دور شبیه خانه است. باید دورتا دور قفس گشت تا بخشی را كه برای دیدن پرندگان درنظر گرفته شده پیدا كرد. قبل از همه كبك‌ها با آن دم بلند و سرهای نارنجی و گردن سبزشان آرام می‌خرامند. از پشت حفره‌های قفس با دقت تمام بازدیدكنندگان را نگاه می‌كنند.

بلدرچین‌ها اما سرشان به دانه خوردن گرم است و توجهی به جمعیت ندارند. قفس مرغ و خروس‌ها كمی پایین‌تر است و صدای آن فضای اطراف را پر كرده. خروس‌های سفید پنبه‌ای كاكل پهن و غریبی دارند طوری كه چشم‌های‌شان از پشت پرهای تاج آنها پیدا نیست. با این حال، به سرعت راه را می‌یابند و بر‌ای هم شاخ و شانه می‌كشند.

مجهز بیایید!
اگر همراه داشتن چوب‌دستی برای بالا رفتن از مسیرهای شیبدار پارك طالقانی ضروری نباشد پیمودن مسیرهایی كه برای قدم زدن تدارك دیده شده نیاز به تهیه و پوشیدن كفش پیاده روی با كفی مناسب دارد. به‌خصوص اگر نم بارانی زده باشد و مسیر پر پیچ و تاب پیاده روی، گل آلود یا لیز باشد باید از نوع آج دار این كفش‌ها استفاده كرد. علاوه بر این، برای حضور درپارك طالقانی و قدم زدن در مسیرهای پیاده روی آن بهتر است لباس مناسب پاییز همراه داشته باشید.

البته اگر برای تهیه، صرف غذا و بازی‌های دسته جمعی در فضای پارك برنامه‌ریزی كرده‌اید و قرار است مدت زمان زیادی را در پارك بگذرانید. علاوه بر این امكان استفاده از خدمات بوفه و مسجد پارك در بخش شرقی پارك طالقانی مهیاست. چشمه‌های سرویس بهداشتی هم در همین بخش قرار گرفته‌اند. اگر علاقه‌مند به بازدید از باغ موزه دفاع‌مقدس باشید بعد از خروج از پارك طالقانی به سمت شرق حركت كنید تا سازه باغ موزه و دریاچه حاشیه آن را مشاهده كنید.

فرش نارنجی برگ زیر پاهای شماست
ورودی جنوبی پارك طالقانی با پله‌های پرتعداد سنگی از كنار باغچه‌های پیچك می‌گذرد و خود را تا همسایگی سپیدارها و نارون‌ها بالا می‌كشد. از اینجا به بعد دو مسیر پیش روست. یكی ماسه پوش كه زیر سایه افراها و نارون‌ها می‌خزد و دیگری؛ سوی مسیر چوبی پارك طالقانی غلت می‌خورد. سنگریزه‌ها زیر پا قرچ قرچ می‌كنند تا جایی كه خاك نمدار جای‌شان را بگیرد و سكوت جنگلی پارك بر گشت‌زنی جمع سایه بیندازد.

برای نشاندن درخت‌هایی كه هیچ كجای مسیر، شهروندان را تنها نمی‌گذارند خط كشی در كار نبوده است. كاج‌ها و صنوبرها تا جایی كه چشم كار می‌كند از شیب خاكی حاشیه مسیر پیاده‌روی پایین رفته‌اند. زیر پای تنه و شاخه‌های عریان درخت‌ها فرش زرد و نارنجی از برگ افتاده است. آنهایی كه قصد دارند خاطره پاییز رنگارنگ پارك طالقانی را ماندگار كنند روی نم برگ‌ها دراز می‌كشند و عكس یادگاری می‌اندازند.

پرندگان اجتماعی!
قرقاول‌ها و مرغ‌های شاخدار پارك ساعی باید اجتماعی‌ترین پرندگان این بوستان باشند. جمع مرغ‌های شاخدار با دیدن یك یا چند بازدیدكننده، به سرعت خود را به پایین پای آدم‌ها می‌رسانند. قرقاول‌ها صورت سرخ و مخملی‌شان را یك‌طرف می‌چرخانند و با چشم‌های ریز خود عمیقا آدم‌ها را زیرنظر می‌گیرند. بی‌درنگ حركت دست آدم‌ها را دنبال می‌كنند و گاهی روی پنجه پاها می‌ایستند تا به دست‌هایی كه اغلب دانه می‌پاشند نزدیك‌تر باشند.

اینها همگی در نبود صداست چون با شنیدن صدا از طرف بازدیدكنندگان احساس خطر می‌كنند و عقب می‌كشند. دویدن مرغ‌های شاخدار دیدنی است؛ آنها طوری سمت آدم‌ها می‌دوند انگار مسابقه‌ای در كار باشد. با آن تن خالدار سفید و مشكی مدام وول می‌خورند و بیشتر از باقی پرندگان قفسی پارك، دور ظرف آبخوری‌شان جمع می‌شوند.

ارتباط غریب میناها
قفس میناهای پارك ساعی جزو پرسر و صدا‌ترین بخش‌های بوستان است. پرنده‌های كوچك سیاه روی شاخه درخت قفس نشسته‌اند و طوری جیغ می‌كشند كه گویا قرار است به پرنده‌های كناری‌شان ثابت كنند كه آوای خواندن آنها بلندتر است. اما همه ‌‌چیز به این رقابت صوتی ختم نمی‌شود. پای فنس بدون حفاظ قفس، مرغ‌های مینایی جمع می‌شوند كه ارتباط بهتری با انسان‌ها برقرار می‌كنند.

اولش آدم خیال می‌كند موضوع دانه گرفتن از تماشاچی‌هاست. اما مدتی كه از حرف زدن آدم‌ها با میناها می‌گذرد حركات عجیب‌شان شروع می‌شود. از گلوی‌شان صدای قرقر می‌آید. دنباله صدا به آوازی می‌رسد كه شنیدنی است و بعد حركات غریبی كه به تعظیم كردن پرنده می‌ماند. نمایش میناها یكی از زیباترین ارتباطاتی است كه پرندگان ساعی با انسان‌ها می‌گیرند.
آرامش و بی‌قراری در قفس كبوترها
كبوترها و كفترهای چاهی پارك ساعی همسایه هستند. كبوترهای كاكلی سفید با خال‌های قهوه‌ای و طوق‌های باریك خاكستری دور گردن، كوچك و چاق روی شاخه‌های درون قفس نشسته‌اند. پرهای تمیزشان را باد كرده‌اند و در نور ملایم پاییز آفتاب می‌گیرند. آن‌سوی قفس كبوترها صدای بغ‌بغوی تعداد زیادی پرنده در هم آمیخته است.

قفس كناری شلوغ است و هر گوشه‌اش جنجالی به پاست. تعدادی كفتر چاهی دور از هیاهوی بقیه همخانه‌ها روی لبه قفس نشسته‌اند. چابك، گردن می‌گیرند و با سرعت چشم می‌گردانند تا از اتفاقات دور و بر و حركت تماشاچی‌های‌شان غافل نمانند. نزدیك شدن به كفترهای چاهی امكان پذیر نیست؛ چون احتیاط می‌كنند و در چشم به هم زدنی از لبه قفس دور می‌شوند.

قطار فنچ‌ها و مرغ‌‌ عشق‌ها
پله‌های رنگین كمانی پارك از حاشیه غربی بوستان ساعی بالا می‌رود. گلدان‌های كوچك روی نرده‌های هفت رنگ چیده شده‌اند و همراه مسیر پله‌ای تا بالای مسیر می‌آیند. باغچه پهناور بنفشه نزدیك به ورودی اصلی خودی نشان می‌دهد و دالان‌های رنگین جمعیت را برای ورود و خروج هدایت می‌كنند.

درست در كنار ورودی اصلی بوستان ساعی همانجا كه شیروانی آبی آسمانی پارك تو چشم می‌زند، بخش نگهداری فنچ‌ها دایر است. روی خاكه نرم كف فنچ‌هایی نشسته‌اند كه هر كدام اندازه یك گردو به‌نظر می‌آیند. چسبیده به شیشه قدی این بخش، كنار هم می‌نشینند و گاهی از سر و كول هم بالا می‌روند. طوری كه گرمای بدن‌های كوچك‌شان كنار هم حفظ شود و سرمای شیشه حریف جمع آنها نشود. مرغ‌های عشق پشت سر فنچ‌ها غوغایی راه انداخته‌اند. مدام جیغ می‌كشند و لای شاخه‌های باریك و پیچ دار می‌چرخند.

مسیرهای نقاشی شده برای پیاده‌روی
پایان بخش حیات وحش، آغاز مسیرهای عریض پیاده‌روی در شرق بوستان ساعی است. جایی كه چشم‌اندازش را عمیقا به رخ بیننده می‌كشد. كاج‌های هرس شده تا انتهای مسیر ردیف ایستاده‌اند. انگار كه پهنای راه را نقاشی كرده باشند و نظم آن را با قلم مو روی بوم جا گذاشته باشند.

باد برگ‌های خشك چنار را از میانه مسیر بلند می‌كند و پای كاج‌ها می‌نشاند. عصر روشن این مسیر گاهی آنقدر آرام است كه كلاغ‌ها روی زمین بنشینند و تابلوی نقاشی آن را پاییزی‌تر كنند. كمی جلوتر نارون‌هایی پیدا می‌شوند كه برگ‌های‌شان هنوز هم برای سبز ماندن پافشاری می‌كنند. روی نوك شاخه‌ها آنجا كه صبح به صبح آفتاب می‌افتد سایه‌هایی از پاییز پیداست. عابرها روی نیمكت‌های قهوه‌ای پارك می‌نشینند و آواز باد پاییز را می‌شنوند. جوان‌ترها در میانه مسیر پیاده‌روی می‌نشینند و تصویر همراهی آن روز با دوستان‌شان را با دوربین ثبت می‌كنند.

بهاری‌ترین بخش ساعی
مسیرهای سبز پیاده‌روی در پارك ساعی تا خیابان «خالداسلامبولی» پیش می‌رود. هر چقدر طول و عرض پارك را قدم بزنید باز از لای درختان منظم و فرم دار كاج، یك مسیر جدید سبز می‌شود كه دو سوی آن تا انتهای درختان هم‌قد ایستاده‌اند؛ از كاج‌های بلندبالا با تنه‌های قهوه‌ای سوخته بگیر تا سدروس و سرو. در همین رفت‌وآمدها زمین بازی كودكان با قلعه‌ها، سرسره و وسایل رنگین در پایین‌ترین ارتفاع ساعی پیدا می‌شود.

بساط بوفه هم در كنار این زمین بازی برپاست. كمی جلوتر محوطه‌ای هست كه به وسایل بدنسازی مجهز شده. در كنار هر كدام از وسیله‌ها حركات مبتدی، متوسط و پیشرفته با رسم شكل توضیح داده شده است. مسیر سلامت پارك گسترده است و تمام سنین می‌توانند در كنار هم از وسایل آن استفاده كنند. كمی بعد از حوضچه‌ای كه برگ‌های چنار و گل‌های بنفشه روی آب آن می‌رقصند، می‌توان میزهای شطرنج را هم یافت.

دلخوشی‌های این هوای پرتقالی

منبع: روزنامه همشهری
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید