دموکراسی یا پوپولیسم
هماکنون در همه کشورهای جهان بهویژه در آمریکا، مردم در پی بهتثبیترساندن هدف استراتژیک آشتی انسان با طبیعت و برپایی اقتصادی انسانمحور و کنارگذاشتن رفتارهای غیرانسانی و ضدطبیعت و سوداگرانه هستند و ما نیز باید جایگاه خود را در این مبارزه داشته باشیم؛ چون ممکن است اگر دست روی دست بگذاریم، مانند همسایگان خاورمیانهای خود، از این آفت در در جهان آسیب ببینیم.
کد خبر :
۴۸۰۹۳
بازدید :
۱۴۹۲
ناصر فکوهی | نگاهی گذرا به سال ٢٠١٧ که چند روز پیش به پایان رسید، گویای یک واقعیت دردناک است که هرچه زودتر پذیرفته شود، شاید بتوان زودتر و کاراتر نیز درمانی، حتی میان و درازمدت، برای آن یافت.
٢٠ سال پیش در آستانه هزاره سوم میلادی، به نظر میرسید نظامها و فرایندهای دموکراتیک با سقوط امپراتوری شوروی پیشین، اصلاحات اقتصادی- اجتماعی گسترده در چین و آسیای شرقی و جنوبشرقی و گسترش نظامهای دموکراتیک در آسیای میانه و خاورمیانه، اروپای شرقی و آمریکای لاتین، وارد صحنه شدهاند.
٢٠ سال پیش در آستانه هزاره سوم میلادی، به نظر میرسید نظامها و فرایندهای دموکراتیک با سقوط امپراتوری شوروی پیشین، اصلاحات اقتصادی- اجتماعی گسترده در چین و آسیای شرقی و جنوبشرقی و گسترش نظامهای دموکراتیک در آسیای میانه و خاورمیانه، اروپای شرقی و آمریکای لاتین، وارد صحنه شدهاند.
بهعلاوه بالاگرفتن قدرت نیروهای عدالتطلب و میانهرو، احزاب طرفدار محیط زیست، صلحجو و مخالف نظامیگری در صحنه سیاسی قدرتهای بزرگ اروپای غربی و آمریکای شمالی، آغازی جدید را برای جهان نوید میداد. به نظر میرسید زندگی بهتر، مرفهتر و بهدور از خشونت و آکندهتری از آزادی در کنار فناوریهای جدید رایانهای ازجمله شبکههای اجتماعی، موتورهای جستوجو، برنامههای دسترسی باز و... نویددهنده چنین جهانی هستند؛ اما حادثه یازدهم سپتامبر ٢٠٠١ و حوادث پس از آن، یعنی تخریب چندین کشور در خاورمیانه به دست آمریکا، تلنگری بود که احتمال پدیدآمدن سناریوی دیگری را که شاید بتوان آن را سناریوی وحشت نامید، پدید آورد.
این سناریو در خطوط کلی، پیشبینی میکرد میان سرمایهداری متأخر مالی، ضداجتماعی و پولمحور از یکسو و سیستمهای سیاسی قدرتمدار یا پوپولیستی جهانسومی از سوی دیگر، اتحاد شومی به وجود بیاید که دستاوردهای بیش از ٥٠ سال صلح نسبی در جهان را بر باد دهد.
سال ٢٠١٧ متأسفانه از بسیاری جهتها نشان داد این سناریوی هولناک چندان دور از واقعیت نبوده و درصورتیکه جنبش گستردهای در سطح جهان برای مقاومت شکل نگیرد، باید شاهد تخریب یکبهیک این دستاوردها باشیم.
دیدیم دموکراسی شکنندهتر از آن است که تصور میکنیم. اکنون میتوانیم موقعیت و حال کسانی را که در دهه ١٩٢٠ در وایمار آلمان، یعنی فرهیختهترین کشور جهان از لحاظ فرهنگی در آن زمان، به خطر بالاگرفتن اقتدارگرایی و فاشیسم با سرعتی باورنکردنی هشدار میدادند، درک کنیم.
کمتر از ٢٠ سال پس از حکومت وایمار، اروپا در بخش اعظم خود به پهنهای سوخته تبدیل شده بود با بیش از ٦٠ میلیون کشته و دهها میلیون آواره، مصیبتزده، بیپناه، گرسنه و فقرزده. ٢٠١٧ سالی بود که بدون هیچ شکوتردیدی یک مصیبت بزرگ در آن، ریاستجمهوری دونالد ترامپ در آمریکا بود و مصیبت دیگر، موج گسترده بنیادگراییهای سلفی، تروریسمهای نژادپرستانه، حرکات و رژیمهای پوپولیستی ملیگرا که در جایجای جهان سر بلند کردند و هرچند در بسیاری از نقاط تا گرفتن قدرت نرسیدند (فرانسه، هلند...)، اما همینکه بهمثابه آلترناتیوهایی نیمهجدی مطرح میشدند و در برخی از نقاط احزاب سنتی با پیشینه طولانی را از میان بردند، نشانه خطرات بزرگی است که ممکن است از راه برسند.
در فرانسه ائتلاف بزرگ احزاب گلیستی و حزب قدیمی سوسیالیست تقریبا بهطور کامل فروپاشید، در آمریکا هرچه بیشتر شاهد آن هستیم که حزب قدیمی جمهوریخواه در برابر دوراهی انتخاب «ترامپیسم» (یا نژادپرستی فاشیستی، پوپولیستی و ضدروشنفکرانه بخشی از فرودستان به رهبری توهم سرمایهداری مالی) یا وفادارماندن به اصول قدیمی خود، قرار میگیرد و کم نیستند سیاستمدارانی که راه ترامپ را برگزیدهاند و به احتمال قوی، سال آینده در انتخابات میاندورهای این حزب نیز مانند احزاب گلیست فرانسه، ضربه سنگینی خواهد خورد؛ اما ترامپیسم با ترامپ از میان نخواهد رفت.
در فرانسه ائتلاف بزرگ احزاب گلیستی و حزب قدیمی سوسیالیست تقریبا بهطور کامل فروپاشید، در آمریکا هرچه بیشتر شاهد آن هستیم که حزب قدیمی جمهوریخواه در برابر دوراهی انتخاب «ترامپیسم» (یا نژادپرستی فاشیستی، پوپولیستی و ضدروشنفکرانه بخشی از فرودستان به رهبری توهم سرمایهداری مالی) یا وفادارماندن به اصول قدیمی خود، قرار میگیرد و کم نیستند سیاستمدارانی که راه ترامپ را برگزیدهاند و به احتمال قوی، سال آینده در انتخابات میاندورهای این حزب نیز مانند احزاب گلیست فرانسه، ضربه سنگینی خواهد خورد؛ اما ترامپیسم با ترامپ از میان نخواهد رفت.
این روندی است که از لحاظ سیاسی، پوپولیسم، نژادپرستیها و ملیگراییهای متأخر را با به جان هم انداختن اقوام و فرهنگهایی که قرنها با یکدیگر میزیستهاند، در برنامه خود دارد تا بازار فروش تسلیحات را گرم کرده و تقاضای انرژیهای نفتی را افزایش دهد.
برنامه ترامپ، آمریکا را به سالهای ١٩٦٠ و جنبش مبارزه برای حقوق سیاهپوستان بازگردانده و پوپولیسمهای آمریکای لاتین (از راست و چپ) و آسیای جنوبشرقی، به کشتارهای بزرگی مانند نظامیان بودایی برمه علیه مسلمانان این کشور دامن زده است و در این میان، دو کشور بزرگ شرق اروپا و آسیا، یعنی روسیه و چین، بهشدت به فرمول سرمایهداری مهارگسیخته و نظامهای اقتدارگرای پوپولیستی، ملیگرا و شبهدموکراتیک در ترکیب با نئولیبرالیسم اقتصادی و سرمایهداری افسارگسیخته قرن نوزدهمی تمایل دارند.
گزارشی که روزنامه واشنگتنپست در اوایل سال ٢٠١٧ (١٣ فوریه، به قلم کاسپاروف و هالورسین) منتشر کرد، با اتکا به آمار سازمانهای معتبر بینالمللی، نشان میدهد امروز نزدیک به سهمیلیاردو ٩٠٠ میلیون نفر، یعنی ٥٣ درصد جمعیت جهان، زیر سلطه رژیمهای دیکتاتورمنش زندگی میکنند، ٨٣٦ میلیون نفر زیر خط فقر مطلق هستند و ٧٨٣ میلیون نفر فاقد آب لولهکشی. در جهان کنونی، ٦٥ میلیون نفر به دلیل جنگ و تنشها از خانههای خود آواره شدهاند و در فاصله کمتر از ٢٠ سال از ١٩٩٤ تا ٢٠١٣، بیش از ٢١٨ میلیون نفر قربانی مصائب طبیعی شدهاند.
اینها تنها چند رقم بهمثابه مشت نمونه خروارند که سقوط دموکراسی در منطقه خاورمیانه و کشورهای عربی، در آمریکای لاتین و در آسیای شرقی و جنوبشرقی و همچنین تداوم رژیمهای بسته در نظامهای بزرگ غیرغربی که کنترل تقریبا کل صنعت و تجارت جهان را در دست دارند، بخش دیگری از این واقعیت را میسازند.
با توجه به این نکات است که باید توجه داشته باشیم، ما هم امروز در کشور خود در برابر یک انتخاب بزرگ قرار گرفتهایم؛ یا وفادارماندن به شعارهای اساسی انقلاب، یعنی تأمین آزادی، استقلال، رفاه، آسایش و برخورداری همه مردم این کشور از ثروتهای بیپایان، در صلح و همگرایی میان تمام فرهنگهایش که انتخاب درست و بجایی است، یا انتخاب راهی (و بهتر بگوییم بیراههای) که سرابی بیش نیست.
هیچکدام از مردم ما نه طالب ناآرامی داخلی هستند و نه بهویژه خواستار تنش با همسایگان و نیروهای بیگانه و به همین دلیل، همواره از همه اهداف استراتژیک دفاعی کشور دفاع کرده و میکنند. در این میان، تأمین رفاه این مردم و اجرای کامل قانون اساسی در بخشهای مربوط به رفاه و ضمانت دولت برای تأمین حقوق مردم و مبارزه جدی با فساد اقتصادی و فرهنگی، در کنار استقلال و گسترش دائمی آزادیهای سیاسی و اجتماعی، تنها شانسی است که از رشد پوپولیسمهای خطرناک که به بهانه دفاع از حقوق مردم میتوانند تنشهای بزرگی را در پهنه متکثر فرهنگی و اجتماعی با سلایق و سبکهای زندگی بسیار گوناگون ایجاد کنند، جلوگیری کند.
از هماکنون در همه کشورهای جهان بهویژه در آمریکا، مردم در پی بهتثبیترساندن هدف استراتژیک آشتی انسان با طبیعت و برپایی اقتصادی انسانمحور و کنارگذاشتن رفتارهای غیرانسانی و ضدطبیعت و سوداگرانه هستند و ما نیز باید جایگاه خود را در این مبارزه داشته باشیم؛ چون ممکن است اگر دست روی دست بگذاریم، مانند همسایگان خاورمیانهای خود، از این آفت در در جهان آسیب ببینیم.
۰