دزدان طلافروشی در دام

۳ روز قبل کارآگاهان پلیس پایتخت با تحت نظر گرفتن سارقان سابقه دار از راز سرقتی با خبر شده بودند. آن‌ها می‌دانستند مرد جوان سابقه دار، همراه برادرخود و دو دوستش تصمیم به سرقت از طلافروشی گرفته‌اند؛ بنابراین مأموران به تحقیقات تخصصی ادامه دادند و از صبح زود به طورنامحسوس به کمین مردان مسلح نشستند تا اینکه انتظارشان سرانجام ساعت ۱۰ صبح به پایان رسید.

تعقیب و گریز یک دقیقه‌ای
حدود ساعت ۱۰ صبح خودرو پراید مقابل طلافروشی نگه داشت و یکی از آنان خواست در خودرو را باز کند تا به بررسی موقعیت بپردازد که مأموران به طرف آن‌ها هجوم بردند. مردان مسلح که غافلگیرشده وخود را در دام پلیس می‌دیدند بلافاصله متواری شدند. بدین ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد، اما این تعقیب بیش از یک دقیقه طول نکشید. چرا که خودرو متهمان بلافاصله درعملیات ضربتی پلیس متوقف شد. اما سارقان سعی کردند با پای پیاده فرار کنند که موفق نشدند. یکی از آن‌ها که بدون توجه به اخطار‌های مأموران در حال فرار بود با شلیک گلوله‌ای به پایش زمینگیرشد و سه همدست‌اش نیزبه دام افتادند.

اداره آگاهی، ساعت ۱۲ ظهر
سه متهم دستگیر شده برای بازجویی به اداره آگاهی تهران منتقل شدند و چهارمین متهم که سردسته باند بود برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. نوید، طراح و مغز متفکر این سرقت بود. هر چند او مدعی است که قصدش سرقت نبوده و تنها می‌خواسته طلب ۱۰ میلیونی‌اش را وصول کند. اما درنهایت گفت: اگر به نتیجه نمی‌رسیدم می‌خواستم از طلافروشی سرقت کنم. مرد جوان در گفت‌و‌گو با خبرنگار «ایران» جزئیات ماجرا را تشریح کرد.

چه شد که تصمیم گرفتید از طلافروشی سرقت کنید؟

سرقت از طلافروشی در کار نبود من بادیگارد هستم و دو ماهی برای یک تاجر کار می‌کردم.

هفته آخر از او خواستم تسویه حساب کند و مرد تاجر به جای پولم ۱۲۰ هزار دلار به من داد. گفت: این دلار‌ها به صورت امانت نزد تو باشد و پول دستم آمد حقوق تو را می‌دهم و دلار‌ها را می‌گیرم.

همان دلار‌هایی که در بازرسی از ماشین‌تان کشف شده است؟ بله. البته آن زمان نمی‌دانستم دلار‌ها تقلبی است. چند هفته قبل متوجه تقلبی بودن دلار‌ها شدم و هر چه با مرد تاجر تماس گرفتم که پولم را بدهد او جواب نداد. نمی‌دانستم چه کار باید انجام دهم من حقوقم را می‌خواستم و او هم پاسخگو نبود.

برای همین نقشه سرقت از طلافروشی را کشیدید؟

نه، نقشه ما سرقت از طلافروشی نبود. از طریق یکی از دوستانم که نزد مرد تاجر کار می‌کرد متوجه شدم که امروز مرد تاجر به این طلافروشی سر می‌زند. ما هم به کمین‌اش نشستیم تا زمانی که قصد ورود به طلافروشی را داشت جلویش را بگیریم وطلبم را نقد کنم و دلار‌های تقلبی‌اش را برگردانم.

پس ماجـــــــــــرای سرقت از طلافروشی چه بود؟

سرقتی در کار نبود.

اما همدستان ات می‌گویند که قصد سرقت از طلافروشی را داشتید؟

اگر مرد تاجر راضی نمی‌شد که پولم را برگرداند، تصمیم داشتیم با سرقت طلافروشی به پولم برسم.

چطور شد که به‌عنوان بادیگارد مرد تاجر مشغول به کار شدی؟

مؤسسه‌ای بود که برای افراد سرشناس و پولدار که بادیگارد می‌خواستند، آدم می‌فرستاد. چند ماه قبل از مؤسسه با من تماس گرفتند و مرد تاجر را معرفی کردند. من هم دو ماه برای او کار کردم.

چطوری عضو مؤسسه شدی؟

عضو مؤسسه نبودم، چند سالی درجایی کارکرده بودم و یکی از همکارانم مرا به مؤسسه معرفی کرد.

پس بادیگارد شدن شرایط خاصی ندارد؟

چرا. از نظر بدنی باید مناسب باشی که من، چون مدت‌ها قبل حرفه‌ای فوتبال بازی می‌کردم و بعد از آن هم بدنسازی و پرورش اندام کار کردم، بدنم ورزیده و مناسب این کار بود.

حقوقت چقدر بود؟

ماهی ۵ میلیون تومان که البته پولی به من داده نشد.

اسلحه را از کجا آورده بودید؟

اسلحه اسباب بازی است و اصلاً نمی‌دانستیم که داخل ماشین اسلحه وجود دارد. همدستم که سردسته باند است و تیر خورده ماشین دامادشان را برای این سرقت آورد و تصور می‌کنم اسلحه اسباب بازی داخل ماشین برای بچه داماد‌شان باشد.

قرار بود زمانی که طلبت را وصول کردی به همدستانت چقدر پول بدهی؟

نمی‌دانم، فکرش را نکرده بودم. بی‌شک بدون پول نبود، اما اینکه چه مقدار به آن‌ها بدهم را نمی‌دانم.

پلاک خودرویی که سوار شده بودید سرقتی بود، پلاک‌ها را از کجا آوردید؟

چند شب قبل از سرقت، از روی ماشینی که در خیابان پارک شده بود کندیم.

انگشتری هم در خودرو پیدا شده که قرار بود زن جوانی که همراهتان بود آن را به مرد طلافروش نشان دهد و به بهانه اصل بودن انگشتر او را سرگرم کند و شما وارد عمل شوید و سرقت را انجام دهید؟

سکوت متهم. و...

زاغزنی که دستگیر شد
شهاب؛ پسر ۳۰ ساله، برادر سردسته باند و دوست طراح این سرقت ناکام نیزبه خبرنگارما توضیحاتی داد.

نقش تو در این سرقت چه بود؟

قرار بود من نقش زاغزن را بازی کنم. قبل از اینکه همدستانم از خودرو پیاده شوند به سراغ طلافروشی بروم و وضعیت را بررسی کنم که اگر مشکلی نبود آن‌ها وارد عمل شوند. بعد از آن هم باید در مقابل طلافروشی می‌ایستادم و دو همدستم وارد طلافروشی می‌شدند و سرقت را انجام می‌دادند.

با همدستانت چطور آشنا شدی؟

بچه محل بودیم. البته سردسته باند که تیر هم خورده برادرم است. اما دو نفر دیگر بچه محل و دوستم هستند.

چند وقت بود که نقشه سرقت را طراحی کرده بودید؟

یک هفته‌ای می‌شد.

فکرسرقت چطور به ذهنتان رسید؟

در قهوه خانه نشسته بودیم و وقتی ماجرای دلار‌های قلابی را شنیدیم این فکر به ذهنمان رسید.

دستگیری لحظاتی قبل از سرقت
سرپرست پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره این سرقت ناکام گفت: با توجه به اشراف اطلاعاتی که پلیس درباره «مجرمان» و «مجرمان سابقه دار» دارد از چند روز پیش همکارانم در اداره یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ متوجه شده بودند یکی از سارقان سابقه دار با تشکیل باندی چهار نفره قصد سرقت از یک طلا فروشی در محدوده یافت آباد را دارد.

سرهنگ حمیدرضا یاراحمدی با بیان اینکه علاوه بر این چهار نفر، یک زن نیز در شناسایی محل سرقت با آن‌ها همکاری داشت، ادامه داد: سرانجام منابع اطلاعاتی پلیس، از محل وقوع سرقت باخبر شده و پی بردند سارقان قصد دارند حوالی ساعت ۱۰ صبح دوشنبه-دیروز- از یک طلافروشی در یافت آباد سرقت کنند.

مأموران پیش از آمدن سارقان به طورنامحسوس در محل استقراریافته و موقعیت را تحت نظر داشتند. به محض حضورسارقان در محل و پیش از آنکه آنان نقشه سرقت را اجرا کنند، مأموران وارد عمل شده و سارقان نیز با مشاهده مأموران با یک دستگاه خودرو پراید که به محل آمده بودند پا به فرار گذاشتند.

بدین ترتیب تعقیب و گریز آغاز شد. اما زمانی که سارقان به درخواست ایست پلیس توجه نکردند مأموران با استفاده از قوانین، تیراندازی کردند که یکی ازآن‌ها از ناحیه پا هدف اصابت گلوله قرار گرفت. از آن‌ها یک قبضه کلت کمری به همراه تعدادی سلاح سرد، چاقو و قمه کشف شده است.

سرپرست پلیس آگاهی تهران بزرگ با اشاره به همکاری یک زن با این سارقان گفت: زنی نیز با این سارقان همکاری داشته که توسط پلیس دستگیر خواهد شد. خودرو پراید آن‌ها سرقتی نبود، اما از پلاک مسروقه برایش استفاده شده بود. مأموران به مخفیگاه آنان در یکی از محلات جنوب تهران مراجعه کرده وحدود ۱۲۰ هزار دلار تقلبی را کشف کردند.

منبع : روزنامه ایران