"کوکو"؛ صله ارحام ارواح!
Coco «کوکو» (Coco) با تعیین موقعیت خودش یعنی بردن داستان به جنوب مرز منطقهای به نام Dia de Muertos که در آن روحها میتوانند افراد زنده خانواده خود را ملاقات کنند، خود را به قلب فرهنگ مکزیک وارد میکند. Book of Life) نیز در سبک مشابهی بود.
کد خبر :
۵۲۵۹۶
بازدید :
۱۵۳۹
جیمز براردینلی | وقتی که یک انیمیشن باعث جاری شدن اشکهای شما بشود، قطعا کار خود را به خوبی انجام داده است. انیمیشن «کوکو» (Coco) ممکن است که بهترین نمایش از کیفیت «دیزنی/پیکسار» نباشد، اما به حد کافی خوب است تا آن را بهترین فیلم ساخته شده به وسیله کامپیوترها در سال ۲۰۱۷ بدانیم.
البته رقابت برای کسب این عنوان تنگاتنگ خواهد بود و عناوین دیگر «پیکسار» مثل «ماشینها ۳» (Cars ۳) نیز عملکرد جالبی نداشته و در بهترین حالت یک انیمیشن تبلیغاتی به حساب میآیند. «کوکو» (Coco) ثابت میکند که وقتی نویسندهها و کارگردان را به ساخت دنبالهها محدود نکنیم میشود انتظار داشت که با کارهای بهتری از آنها مواجه شویم.
البته این انیمیشن به حدی خوب نیست که یک ژانر به قهقرا رفته را به زندگی برگرداند، اما میشود آن را به عنوان یک شروع خوب در نظر گرفت. ما به فیلمهای بیشتری با همچین محتوایی نیاز داریم؛ فیلمهای خانوادگی که بینندگان را با ایدهها به چالش بکشند تا اینکه صرفا حقههای تکراری را به اسم شرکتهای بزرگ به فروش برسانند.
Coco «کوکو» (Coco) با تعیین موقعیت خودش یعنی بردن داستان به جنوب مرز منطقهای به نام Dia de Muertos که در آن روحها میتوانند افراد زنده خانواده خود را ملاقات کنند، خود را به قلب فرهنگ مکزیک وارد میکند. این اولین فیلمی نیست که به ستایش فصل تعطیلات میپردازد؛ فیلم سال ۲۰۱۴ «گیرمو دل تورو» یعنی «کتاب زندگی» (The Book of Life) نیز در سبک مشابهی بود.
Coco «کوکو» (Coco) با تعیین موقعیت خودش یعنی بردن داستان به جنوب مرز منطقهای به نام Dia de Muertos که در آن روحها میتوانند افراد زنده خانواده خود را ملاقات کنند، خود را به قلب فرهنگ مکزیک وارد میکند. این اولین فیلمی نیست که به ستایش فصل تعطیلات میپردازد؛ فیلم سال ۲۰۱۴ «گیرمو دل تورو» یعنی «کتاب زندگی» (The Book of Life) نیز در سبک مشابهی بود.
اگرچه در حالی که شباهتهای عجیبی بین این دو اثر هست (این مسئله که هر دو داستانها در فصل تعطیلات و ایام کریسمس اتفاق میافتند شاید باعث گمراهی شود)، اما داستانها به طور کلی تفاوت دارند. «کوکو» (Coco) بیشتر از اینکه از کتاب زندگی الهام گرفته باشد، از «راتاتویی» (Ratatouille) ساخته خود «پیکسار» و همچنین «شهر اشباح» (Spirited Away) ساخته کارگردان شهیر ژاپنی یعنی «هایائو میازاکی» الهام گرفته است.
Coco کارگردان این اثر یعنی آقای «لی اونکریچ» کار قابل توجهی برای این انیمیشن ارائه میدهد. او در ساخت انیمیشنهایی مثل «داستان اسباب بازی ۲» (Toy Story ۲)، «کارخانه هیولاها» (Monsters Inc) و یا در «جست و جوی نمو» (Finding Nemo) به عنوان دستیار کارگردان همکاری داشته است.
Coco کارگردان این اثر یعنی آقای «لی اونکریچ» کار قابل توجهی برای این انیمیشن ارائه میدهد. او در ساخت انیمیشنهایی مثل «داستان اسباب بازی ۲» (Toy Story ۲)، «کارخانه هیولاها» (Monsters Inc) و یا در «جست و جوی نمو» (Finding Nemo) به عنوان دستیار کارگردان همکاری داشته است.
سپس او هدایت کامل را برای ساخت انیمیشن «داستان اسباب بازی ۳» (Toy Story ۳) که موفقیتهای بسیاری کسب کرده و تحسین منتقدان را نیز به همراه داشت بر عهده گرفت. بدون شک او کاملاً میداند که چگونه محتوای کودکانه را با تمهای بزرگ سالانه در هم بیامیزد.
«داستان اسباب بازی ۳» (Toy Story ۳) یکی از بهترین مثالها برای انیمیشنی است که در هر دو موردِ محتوا برای کودکان در کنار تم بزرگسالانه خوب عمل میکند و اگرچه «کوکو» (Coco) از دستیابی به چنین دستاوردی ناتوان است، اما همچنان به حدی قدرتمند است که بتواند بینندگان از هر رده سنی را جذب خود بکند. موسیقی یکی از بخشهای مهم اثر است و «کوکو» (Coco) سعی داشته تا نتها را در بهترین زمان مناسب بنوازد.
Coco در ریوِرا (Rivera)، اجرای موسیقی ممنوع است. این ممنوعیت به چندین نسل قبلتر باز میگردد، هنگامی که زنی به نام «ماما ایملدا» توسط شوهر موسیقی دان خود ترک شد و مجبور شد تا تنها دخترش را به تنهایی بزرگ بکند. «میگل» (آنتونی گونزالز)، اما علی رغم تمام فشاری که از سوی مادرِ مادرِ مادربزرگش متوجه او است ترانهای در قلب و آهنگی بر روی لب هایش دارد.
Coco در ریوِرا (Rivera)، اجرای موسیقی ممنوع است. این ممنوعیت به چندین نسل قبلتر باز میگردد، هنگامی که زنی به نام «ماما ایملدا» توسط شوهر موسیقی دان خود ترک شد و مجبور شد تا تنها دخترش را به تنهایی بزرگ بکند. «میگل» (آنتونی گونزالز)، اما علی رغم تمام فشاری که از سوی مادرِ مادرِ مادربزرگش متوجه او است ترانهای در قلب و آهنگی بر روی لب هایش دارد.
او که توسط شعار الگوی خود در زندگی، «ارنستو د. لا کروز» (بنجامین برت) یعنی «هر کاری که برای رسیدن به رویایت لازم است را انجام بده» تحریک شده، تصمیم میگیرد تا توانایی خودش را در یک مسابقه استعدادیابی ثابت کند، اما راهی که او برای پیدا کردن ساز مورد علاقه اش انتخاب میکند او را به دنیای مردگان کشانده و در آن جا وی نه تنها با یک هنرمند خوش ذات به نام «هکتور» (گائل گارسیا برنال) آشنا میشود بلکه با بسیاری از آشنایان قدیمی خود از جمله «ماما ایملدا» نیز ملاقات میکند.
او که یک روح نیست تا طلوع آفتاب فرصت دارد تا به دنیای زندهها برگردد وگرنه تا همیشه در این دنیا گیر خواهد کرد. اما وقتی که «ماما ایملدا» به او این پیشنهاد را میکند که به زندگی عادی برگردد، او با رد کردن این پیشنهاد و توضیح شرایط اَش میخواهد که با «ارنستو د. لا کروز» یعنی الگوی خود ملاقات کند چرا که به نظرش ارتباط خاصی با او دارد.
Coco اگر آهنگهایی که در آن نواخته میشوند را در نظر نگیریم (اصلا چیز دندان گیری نیستند)، «کوکو» (Coco) اکثر موارد لازم برای اینکه یک انیمیشن محبوب شود را دارد؛ شخصیت مثبت فیلم دوست داشتنی است، حیوانی که همراه همیشگی اوست شخصیت جالبی دارد، شخصیت منفی نیز به خوبی از ایفای نقش خود بر میآید و مراحل توسعه نیز با جان و دل انجام داده شده اند. به لحاظ بصری، این انیمیشن قصد ندارد که از محصولات قدیمی پیکسار پیشی بگیرد علی الخصوص با توجه به خروجیهای چند سال اخیر این استودیو.
Coco اگر آهنگهایی که در آن نواخته میشوند را در نظر نگیریم (اصلا چیز دندان گیری نیستند)، «کوکو» (Coco) اکثر موارد لازم برای اینکه یک انیمیشن محبوب شود را دارد؛ شخصیت مثبت فیلم دوست داشتنی است، حیوانی که همراه همیشگی اوست شخصیت جالبی دارد، شخصیت منفی نیز به خوبی از ایفای نقش خود بر میآید و مراحل توسعه نیز با جان و دل انجام داده شده اند. به لحاظ بصری، این انیمیشن قصد ندارد که از محصولات قدیمی پیکسار پیشی بگیرد علی الخصوص با توجه به خروجیهای چند سال اخیر این استودیو.
تعداد محدودی از صحنهها مثل صحنهای که یک تصویر پانارومایی از سرزمین مردگان میبینیم کیفیت خوبی ندارند، اما فیلم بیشتر بر روی نشان دادن فرهنگ مکزیکیها تمرکز دارد تا این گونه ویژگیهای ابتدایی.
Coco خانواده که یکی از تمهای رایج در فیلمهای «دیزنی» است در فیلم «کوکو» (Coco) در محوریت داستان قرار گرفته است. داستان بر روی تمایل «میگل» برای پیدا کردن پدرش، عشق «هکتور» برای دخترش و پیوندی که بین این دو هر لحظه قویتر میشود متمرکز شده است. جنبه احساسی فیلم نیز به گونهای مدیریت شده است که این اطمینان حاصل شود که حتی سخت قلبترین فرد نیز کمی احساسی شود.
Coco خانواده که یکی از تمهای رایج در فیلمهای «دیزنی» است در فیلم «کوکو» (Coco) در محوریت داستان قرار گرفته است. داستان بر روی تمایل «میگل» برای پیدا کردن پدرش، عشق «هکتور» برای دخترش و پیوندی که بین این دو هر لحظه قویتر میشود متمرکز شده است. جنبه احساسی فیلم نیز به گونهای مدیریت شده است که این اطمینان حاصل شود که حتی سخت قلبترین فرد نیز کمی احساسی شود.
این انیمیشن همچنین لباسهای Dia de Muertos را برجسته میکند و از آنها به عنوان راهی برای ورود به دنیای فانتزی بهره میبرد. همانند بسیاری از انیمیشنهای خوب میزان طنز و کمدی موجود در فیلم نیز مناسب و به حد کافی است تا لحظات مفرح نیز به حد نیاز در فیلم وجود داشته باشند. این فیلم همچنین مرگ را به گونهای تصویر میکند که بینندگان جوانتر نیز امکان ارتباط برقرار کردن با آن داشته باشند؛ نه به عنوان یک پایان بزرگ و ترسناک بلکه به عنوان یک گذرگاه و مسیر به محلی دیگر.
اگر انیمیشن را محدود به کودکان نکنیم، میشود آن را راهی بسیار خوب برای ظهور و بروز خلاقیتهای یک فیلم ساز دانست که موقعیتهایی را فراهم میکند که از یک فیلم سینمایی با محدودیتهای زیاد بسیار بازتر است. «پیکسار» در روزهای ابتدایی دوران کاری خود، این مسئله را به کرات تکرار میکرد.
اگر انیمیشن را محدود به کودکان نکنیم، میشود آن را راهی بسیار خوب برای ظهور و بروز خلاقیتهای یک فیلم ساز دانست که موقعیتهایی را فراهم میکند که از یک فیلم سینمایی با محدودیتهای زیاد بسیار بازتر است. «پیکسار» در روزهای ابتدایی دوران کاری خود، این مسئله را به کرات تکرار میکرد.
در سالهای اخیرا، اما مسائل مالی باعث شده اند تا این شرکت راههای فروش بیشتر را جست و جو کند که لزوماً به فتح جوایز ختم نمیشوند. «کوکو» (Coco) ممکن است که یک بلاکباستر نباشد، اما فارغ از عملکردش در گیشه، میتوان آن را یک بازگشت کاملاً قابل تقدیر به سوی الهامگیری و دوری از عدم خطر کردن دانست.
منبع: وبسایت نقدفارسی
مترجم: امید بصیری
منبع: وبسایت نقدفارسی
مترجم: امید بصیری
۰