خطاهای دولتی در بخش معدن ایران

یکی از سند‌ها و برنامه‌های اقتصادی مهمی که در کنار برنامه‌های مختلف جامع فولادی همچون «افق ۱۴۰۴» یا «برنامه ششم توسعه»، وجود دارد، «سند اقتصاد مقاومتی» است.

کد خبر : ۵۲۶۸۰
بازدید : ۱۲۳۸
یکی از سندها و برنامه‌های اقتصادی مهمی که در کنار برنامه‌های مختلف جامع فولادی همچون «افق ۱۴۰۴» یا «برنامه ششم توسعه»، وجود دارد، «سند اقتصاد مقاومتی» است.
این برنامه و سند مهم که در ادبیات و گفتمان دولتمردان و بخش خصوصی بارها به آن اشاره شده و می‌شود و همه این دو طیف ملزم به اجرای بندهای مختلف آن در صنایع مختلف هستند همواره از سوی بخش خصوصی مورد پرسش‌های مختلف قرار گرفته است.

مهرداد اکبریان رئیس انجمن سنگ‌آهن به‌عنوان نماینده‌ای از سوی بخش خصوصی طیف سنگ‌آهن بر این باور است اجرای اصول اقتصاد مقاومتی در بخش سنگ‌آهن و زنجیره فولاد باید شامل زمانی مشخص شود، به این معنا که اصول این سند را در یک بازه زمانی روی صنایع سنگ‌آهن پیاده و حتما هم مو به مو مورد اجرا قرار گیرد ولی اجرا و رعایت اصول اقتصاد مقاومتی در حوزه سنگ‌آهن بدون احتساب زمان خیلی سخت است.

وی با صحه گذاشتن بر این موضوع که بحث اقتصاد مقاومتی موضوعی کلان در کشور است می‌گوید: همه ما هم ملزم به رعایت آن هستیم ولی این اقتصاد مقاومتی را زمانی که برای کالاهایی همچون آهن و فولاد می‌گذاریم باید برایش زمان تعیین کنیم.از سوی دیگر تحقق نشانه‌ها و اهداف این سند در توسعه معادن سنگ‌آهن و زنجیره فولاد سوالاتی را مطرح کرده و پیش پای فعالان این حوزه می‌گذارد، تعاریفی که لفظ و نقش «حاکمیت» و «دولت» را تبیین می‌کند.
از سوی دیگر تناقض‌هایی در مسیر رشد معادن قابل شناسایی است که قبل از اشاره به این موارد باید گفت ما یک حاکمیت و یک دولت داریم؛ در این باره دولت هم دو بخش است،‌ یک قسمت دولتی است که مطلقا دولتی است و وظایف دولتی را انجام و مشی دولتی کاملی دارد. قسمت دیگر دولتی است که در بخش کسب و کار است و به نوعی Businessman است.

از سوی دیگر بخش خصوصی هم دو قسمت است، بخش خصوصی «کوچک» که متاسفانه بضاعت مالی و علمی آن، فعلا در حدی نیست که همکاری کنند.بخش خصوصی «بزرگ» هم که فارغ از هر حرفی، با سرمایه‌های شخصی و با پذیرفتن خطرات و ریسک، یک صنعت یا معدنی را راه‌اندازی کرده که این‌گونه فعالیت‌ها باعث افتخار هستند، به گونه‌ای که در کنفرانس‌های مختلف از این‌گونه اشخاص یاد می‌کنیم.
بنابراین در جمع‌بندی باید گفت اجزای فولاد در کشور ما پاره پاره است، بین این افراد و این فعالیت‌ها تناقض زیادی وجود دارد و نمی‌توانیم جمله‌ای بگوییم، قانونی داشته باشیم که همه آنها را شامل شود.

اکبریان در ادامه صحبت‌های خود به موضوع استقلال بخش معدن اشاره می‌کند و می‌گوید: گرفتن استقلال بخش معدن از خود معادن؛ مانند سم است، درست است که معدن و فولاد در پی یکدیگر هستند، به‌طوری‌که معدن بالادست فولاد محسوب می‌شود و نیاز یکدیگر و مکمل هم هستند ولی این موضوع مهم را باید روشن کرد که هیچ کدام از این عناصر زیر‌مجموعه یکدیگر نیستند، فولاد زیرمجموعه معدن یا معدن زیرمجموعه فولاد نیست، بلکه این دو، دو بخش مجزا از یکدیگر هستند و اگر استقلال را از بخش معدن بگیریم، اتفاقات بدی رخ می‌دهد.
بنابراین باید این دو بخش را مجزا از یکدیگر بدانیم و برای معادنمان صنعت راه‌اندازی کنیم. مثلا اگر آهن و سنگ‌آهن جنوب کرمان، دارای تیتانیوم عیار بالا است، صنعتی را راه‌اندازی کنیم که هم سنگ‌آهن و هم تیتانیوم آن را استخراج می‌کند. اگر جایی در محدوده «آسمالون» معدنی وجود دارد که سنگ‌آهن و مس مختلط در آن موجود است، خطی را راه‌اندازی کنیم که مس را به کنسانتره مس و آهن را تبدیل به کنسانتره آهن کند.

وی در ادامه با اشاره به این موضوع که در معدن و فولاد کشور چالش مهمی همیشه مورد سوال بوده است که در ابتدا فولاد شکل گرفته و بعد از آن معدن‌داری ایجاد شده است گفت: در این باره ما اشتباه استراتژیک داریم، چرا‌که در ابتدا صنعت را دایر و بعد به این فکر کرده‌ایم که چگونه برای این صنعت، معدن داشته باشیم.
ایرادی که بارها به ۷ طرح فولادی و طرح جامع فولاد داشته‌ام، همین بود که معدن را کنار گذاشته‌اید و یکسری صنایع را تولید می‌کنید و بعد از آن برای آن صنعت به دنبال سنگ می‌گردید. درست این بود که در حوزه معادن ظرفیت‌سنجی‌ها از نظر هماتیت، مگنتیت، فسفر، گوگرد، منیزیم و تیتانیوم انجام می‌پذیرفت و نقطه‌یابی و منطقه یابی صورت می‌گرفت و صنعتی را راه‌اندازی می‌کردیم که آن صنعت خاص بود.

وی در ادامه به قدمت بخش فولاد کشور اشاره کرده و می‌گوید: بخش فولاد کشور یک واقعیتی دارد و آن اینکه یک قسمت از فولاد قدیمی است و قیمت تمام شده اش بالا است، دستگاه‌هایش مستهلک است و فعالان این بخش می‌دانند که فعلا به صرفه اقتصادی به لحاظ قیمت تمام شده و فروششان نرسیده‌اند.
یک معادنی هم در کشور وجود دارند که این معادن به علت اینکه پاره پاره‌اند، محدوده‌های کوچکی را شامل می‌شوند، دست آدم‌های کوچکی هستند، در واقع اینها با یک پروانه و یک ذخیره سطحی شروع به کار ‌کردند که در حال حاضر آن ذخیره سطحی تمام شده است.
در این باره این معادن نه علمش و نه سرمایه اش را دارند تا چه کنند و چگونه بتوانند اکتشافات عمیق تر انجام دهند.از سوی دیگر بین معادن هم پیوستگی وجود ندارد، شرکت‌های بزرگ ورود پیدا نمی‌کنند، چون محدوده‌های کوچکی تحت نظرشان است، این در حالی است که شرکت‌های بزرگ به دنبال محدوده‌های بزرگ هستند؛ چه از لحاظ «ذخیره» و چه از لحاظ «منابع».

رئیس انجمن سنگ‌آهن در ادامه به موضوع مهم «رخنمونها» اشاره کرده و می‌گوید: اسم پروانه‌های کوچک از نظر از لحاظ لفظی کوچک است، در حالی که اگر «اکتشافات» و «مدیریت» صحیح انجام پذیرد، همین «رخنمونها»ی سطحی نشانه‌های وجود ذخایر زیرزمینی هستند. به گفته وی بارها و بارها در چند سال گذشته شاهد بوده ام که معادن کوچک چگونه تبدیل به معدن بزرگ در کشور شده‌اند که ذخایر بسیار خوبی هم داشته‌اند.
این در حالی است که دولت در مدیریت این موضوع هم اشتباه عمل کرده است، چنانچه اگر دولت به جای اینکه بحث محاسبه مجدد حقوق دولتی را مطرح کند، بحث «اکتشافات مجدد» را مطرح می‌کرد، انگیزه و انرژی‌ها را از سمت حقوق دولتی به سمت اکتشاف مجدد زمین‌های دولتی می‌برد و می‌توانست سخت افزار و لوازم این روند را هم فراهم کند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید