از فوبیای شلوغی تا لباسهای حاشیهساز
در چهار فیلم سینمایی بازی کرد که از بین آنها سه فیلم «امیر»، «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» به جشنواره فیلم فجر راه پیدا کردند. فیلمی روی پرد نداشت، اما حدود سه ماه موسیقی- نمایش «سی» را روی صحنه داشت که با استقبال عجیب و غریبی از طرف مخاطبان مواجه شد.
کد خبر :
۵۳۱۲۷
بازدید :
۵۹۹۶
در چهار فیلم سینمایی بازی کرد که از بین آنها سه فیلم «امیر»، «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» به جشنواره فیلم فجر راه پیدا کردند. فیلمی روی پرد نداشت، اما حدود سه ماه موسیقی- نمایش «سی» را روی صحنه داشت که با استقبال عجیب و غریبی از طرف مخاطبان مواجه شد.
علاوه بر اینها سریال «عالیجناب» هم با بازی او وارد شبکه نمایش خانگی شد؛ سریالی که دولتشاهی نقش ضدقهرمان قصه را برعهده داشت.
چرا چهره سال شد؟ از بین سه فیلمی که در بخش مسابقه داشت، بازی او در دو فیلم «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» مورد توجه هیئت داوران قرار گرفت که به خاطر هر دو نامزد سیمرغ بلورین شد و در نهایت هم این جایزه را برای هر دو نقشش گرفت تا به این شکل در تصاحب سیمرغ بلورین نقش مکمل زن دبل کرده باشد. دولتشاهی امسال با حضور متفاوت در موسیقی- نمایش «سی» نیز بازیش مورد توجه قرار گرفت.
چه کاری برای سال آینده دارد؟ علاوه بر سه فیلمی که از او در جشنواره به نمایش درآمد و همگی در نوبت اکران سیال ۹۷ هستند، دولتشاهی فیلمی با نام «رضا» را هم در نوبت اکران دارد. او این روزها مشغول بازی در فصل دو سریال «ساخت ایران» است که برای توزیع در خرداد ۹۷ آماده میشود.
سه سال قبل و در ویژه نامه نوروز ۹۴ بود که با سحر دولتشاهی، به بهانه کسب سیمرغ بلورینش در جشنواره سی و سوم گفت و گوی مفصلی کردیم. حالا، بعد از گذشت سه سال، دوباره در ویژه نامه نوروز سراغ او رفتیم. این بار هم بهانه مان موفقیتی بود که در جشنواره سی و ششم نصیبش شد و در گرفتن سیمرغ بلورین بازیگر مکمل زن، به قول فوتبالی ها، «دبل» کرد. هر دو مصاحبه در هر دو مقطع زمانی با کلی قصه و ماجرا انجام شد. اصلا این طوری نبود که راحت زنگ بزنیم و قرار بگذاریم؛ کلی پارتیزان بازی درآوردیم تا گفت و گوها به سرانجام رسید.
دفعه اول فقط یک روز به خروجی مانده بود، بعد از تماس و پیگیری متوجه شدیم او برای استراحت و ایام تعطیلات پیش رو به سفر خارج از کشور رفته و عملا امکان گفت و گوی حضوری مهیا نیست. آن روزها وایبر مورد استفاده مردم بود و از همین طریق با او ارتباط گرفتیم و قرار شد وایبری این گفت و گو را انجام بدهیم. مشکل بعدی این بود که باید زمان را تنظیم میکردیم و اختلاف ساعت دو کشور هم کلی دردسرساز شد. در نهایت گفت و گو حدود یک ساعتی هم طول کشید. امسال چنین مشکلی نداشتیم با ما سنگ بزرگ تری رو به رو شدیم. دولتشاهی سر سریال «ساخت ایران ۲» بود که به شکل فشرده در حال تولید است و به نوعی شب و روز بازیگرهای کار را به هم چسبانده است.
چرا چهره سال شد؟ از بین سه فیلمی که در بخش مسابقه داشت، بازی او در دو فیلم «چهارراه استانبول» و «عرق سرد» مورد توجه هیئت داوران قرار گرفت که به خاطر هر دو نامزد سیمرغ بلورین شد و در نهایت هم این جایزه را برای هر دو نقشش گرفت تا به این شکل در تصاحب سیمرغ بلورین نقش مکمل زن دبل کرده باشد. دولتشاهی امسال با حضور متفاوت در موسیقی- نمایش «سی» نیز بازیش مورد توجه قرار گرفت.
چه کاری برای سال آینده دارد؟ علاوه بر سه فیلمی که از او در جشنواره به نمایش درآمد و همگی در نوبت اکران سیال ۹۷ هستند، دولتشاهی فیلمی با نام «رضا» را هم در نوبت اکران دارد. او این روزها مشغول بازی در فصل دو سریال «ساخت ایران» است که برای توزیع در خرداد ۹۷ آماده میشود.
سه سال قبل و در ویژه نامه نوروز ۹۴ بود که با سحر دولتشاهی، به بهانه کسب سیمرغ بلورینش در جشنواره سی و سوم گفت و گوی مفصلی کردیم. حالا، بعد از گذشت سه سال، دوباره در ویژه نامه نوروز سراغ او رفتیم. این بار هم بهانه مان موفقیتی بود که در جشنواره سی و ششم نصیبش شد و در گرفتن سیمرغ بلورین بازیگر مکمل زن، به قول فوتبالی ها، «دبل» کرد. هر دو مصاحبه در هر دو مقطع زمانی با کلی قصه و ماجرا انجام شد. اصلا این طوری نبود که راحت زنگ بزنیم و قرار بگذاریم؛ کلی پارتیزان بازی درآوردیم تا گفت و گوها به سرانجام رسید.
دفعه اول فقط یک روز به خروجی مانده بود، بعد از تماس و پیگیری متوجه شدیم او برای استراحت و ایام تعطیلات پیش رو به سفر خارج از کشور رفته و عملا امکان گفت و گوی حضوری مهیا نیست. آن روزها وایبر مورد استفاده مردم بود و از همین طریق با او ارتباط گرفتیم و قرار شد وایبری این گفت و گو را انجام بدهیم. مشکل بعدی این بود که باید زمان را تنظیم میکردیم و اختلاف ساعت دو کشور هم کلی دردسرساز شد. در نهایت گفت و گو حدود یک ساعتی هم طول کشید. امسال چنین مشکلی نداشتیم با ما سنگ بزرگ تری رو به رو شدیم. دولتشاهی سر سریال «ساخت ایران ۲» بود که به شکل فشرده در حال تولید است و به نوعی شب و روز بازیگرهای کار را به هم چسبانده است.
در این اوضاع و احوال با او تماس گرفتیم و موضوع را مطرح کردیم. طی مذاکرهای طولانی قرار شد در میان همه این شلوغیها فرصتی برای ما کنار بگذارد. زمان فشرده تولید «ساخت ایران» و چند قول و قرار قبلی واقعا کار را سخت کرده بود، اما در نهایت ساعت پنج عصر و بع از پایان کار روزانه سریال، این قرار برقرار شد. در حالی که همه چیز طبق روال داشت جلو میرفت، ترافیک روزهای پایانی سال همه چیز را به هم ریخت، چون طبق برنامه ریزی قرار بود دولتشاهی بیاید مصاحبه و عکاسی را انجام بدهد و بعد به مراسم گلریزان برای آزادی یک زندانی در حاشیه اکران فیلم اسرافیل، برود.
با وجود ترافیک سنگین عملا این اتفاق نمیافتاد و باید یکی از این دو برنامه کنسل میشد. در نهایت قرار شد به آن مراسم برود و بعد پیش ما بیاید؛ این یعنی پنج ساعت انتظار برای رسیدن دولتشاهی. او حوالی ۱۰ شب به ما ملحق شد. کار عکاسی دو ساعتی طول کشید و تازه ساعت ۱۲ شب گفت و گو استارت خورد. این را هم داشته باشید که دولتشاهی ساعت ۵ صبح آفیش بود، اما تا آخر پای قولش ایستاد و حدود ۷۰ دقیقهای با ما حرف زد و حوالی ساعت یک و نیم بامداد از دفتر مجله «همشهری» رفت.
در زمان انتخاب نقش هایتان فکر میکردید به سیمرغ برسید؟
هر قدر هم داروها دقت نظر داشته باشند، باز هم یک بازیگر خیلی باید شانس داشته باشد که در یک جشنواره در سه نقش متفاوت حضور یابد. خوشحالم هر سه فیلم برای حضور در جشنواره انتخاب شد، اما واقعا وقتی هر یک از آنها را بازی میکردم فکر نمیکردم قرار است بابت یکی از آنها جایزه بگیرم. اصلا از پیش از جشنواره آماده دریافت سیمرغ نبودم.
هر کس «عرق سرد» و «چهارراه استانبول» را میدید، مطمئن بود که حداقل جزء پنج انتخاب اول هیئت داوران هستید.
راستش بیشتر فکر میکردم برای «امیر» نامزد شوم.
آن هم در نقش یک دختر مالیخولیایی که برای نمایش تواناییهای بازیگر زمینه خوبی دارد...
بله واقعا کارکردن با آن گروه برای من تجربه خوبی بود. آقای اقلیما کارگردانی است که میداند چه میخواهد و البته از جذابیت بازی کردن یک کاراکتر مبتلا به شیزوفرنی هم نباید گذشت. به هرحال هر سه فیلمی که در جشنواره داشتم برایم بسیار عزیز هستند.
عزیز بودن به چه معناست؟
یعنی فیلمنامه را بخوانم و فضای کار برای من دوست داشتنی باشد. در کنار آن، به تعامل با کارگردانم میرسم که میتوانم آن چیزی را که دوست دارم اجرا کنم.
فیلم غیرعزیز هم داشتید؟! و چطور این موضوع برایتان بروز میکند؟
[با کمی مکث پاسخ میدهد]بله. آن هم باز شرایطی دارد؛ البته معمولا وقتی هنگام بازی یک نقش هستم آن کاراکتر را دوست دارم و از کار لذت میبرم، اما وقتی نتیجه را میبینم خودم را در فیلم دوست ندارم؛ سعی کرده ام درست انتخاب کنم، ولی نتیجه آن چیزی نشده که تصور میکردم.
در دوره قبلی هم که توانستید سیمرغ را دریافت کنید، در جشنواره با دو فیلم «عصر یخبندان» و «شکاف» حضور داشتید که دو نقش کاملا متفاوت از هم بودند. چقدر این ایفای نقشهای متفاوت را در گرفتن سیمرغ موثر میدانید؟
معتقد نیستم نقشهایی هست که آدم به خاطر آنها سیمرغ میگیرد. چون بعضی نقشها خیلی با ریزه کاری روی کاغذ نوشته شده و نقشهایی هست که بازیگر آنها را با جزییات میسازد؛ مثلا نقش من در فیلم «عرق سرد» خیلی با جزییات نوشته شده بود. اما در کنار آن آوردههای من به آن نقش و کمکهایی که از کارگردان گرفتم در ساخته شدن و زنده کردن آن نقش به من خیلی کمک میکند تا دیده شود.
حرف زدن درباره جزییات این نقشها را میگذاریم برای زمان اکران فیلم ها. چون خیلیها متوجه بحث نمیشوند وگرنه خیلی دلم میخواهد بدانم به این نقش لب مرز کلیشهای یک زن حراستی چطوری رسیدی؟
کوتاه بگویم که مدیر حراست تیم ملی فوتبال بانوان نقشی بود که به راحتی میتوانست به تیپ بدل شود و کمکهای «سهیل بیرقی» و دقتی که در فیلمنامه کار رفته بود باعث شد دیده شود.
این که از یک زمانی به بعد نقشهای متفاوتی به سحر دولتشاهی پیشنهاد میشود وابسته به کدام یک از سه عنصر شانس، حمایت و قابلیت است؟
[با مکث]من نمیتوانم ادعا کنم که همه این اتفاقهایی که برای من افتاده براساس قابلیت من بوده است....
اما سیمرغها نشان میدهد که این قابلیت وجود دارد....
اما به هر حال من همیشه با نگاه به سینمای خودمان و حتی سینمای جهان به این مقوله میرسم که ممکن است خیلی از موقعیتها براساس شانس به آدم برسد، اما اگر صرفا براساس شانس باشد خیلی سریع هم رو به افول میگذارد. من هیچ وقت برای خودم یک جایگاه تثبیت شده متصور نیستم. همیشه با خودم در رقابت هستم که حالا چه چیز جدی دارم. حتی اگر دقت کرده باشید در فاصله بین این دو سیمرغ بسیار کم کار بوده ام و یک سال هم مطلقا کار نکردم. اتفاقا در این مدت پیشنهادهای خوبی هم بود، اما من- به نوعی- به بازسازی و ریکاوری احتیاج داشتم.
این بازسازی که درباره آن صحبت کردید به چه شکل انجام میشود؟ بالاخره شما بازیگر حرفهای سینما هستید.
برای من بیشتر به شکل مشاهده است. چه از جنس مراودات انسانی فیلم نگاه کردن و خواندن کتاب و... درست است حرفه من این هست، اما همیشه احتیاج به تایمی دارم که انرژی از دست رفته را به دست بیاورم.
کمی از دلمشغولیهای جدیدتان بگویید. اینطور که خبرش چرخیده شروع کرده اید به آموزش بازیگری آن هم به بچه ها. چرا؟
مدتی در موسسه بامداد (متعلق به خانم پریسا بخت آور) برای بچهها دوره بازیگری داشتم. دارم یک اتفاق جدید را تجربه میکنم. از هر لحظهای که با این بچهها هستم و تمرینهایی و بازیهایی که میکنیم و حرفهایی که رد و بدل شد و ایدههایی که شکل دادیم، از همه اش لذت بردم. چون برایم یک آورده جدید و یک تجربه شیرین جدید داشت.
حتی شما یکی از پایههای کلاس کارگردانی اصغر فرهادی هم بودید. با توجه به این که تجربه بازی در کارهای آقای فرهادی را هم داشتید، این کلاسها چقدر کمک تان کرد؟
خیلی. خیلی... ببینید نقشم در «چهارشنبه سوری» خیلی کوتاه بود و بعد از آن هم در دوبله فیلم «گذشته» هم همکاری کوتاه مدتی با ایشان داشتم، بنابراین این کلاسها برایم فرصت بسیار خوبی بود تا با ایدههای کارگردانی ایشان بیشتر آشنا شوم، چون در این کلاسها فرصت کافی بود تا آقای فرهادی موارد را خیلی مدون و مبسوط با ما در میان بگذارند....
و با گذراندن این کلاسها و این همه تجربه لابد وسوسه کارگردانی هم داشته اید؟
[کمی مکث میکند]نه آن قدری که بگویید وسوسه و برنامه ریزی دارم. ولی شاید... [مکث دوباره]راستش دلم میخواهد خودم آن چیزی را که برای آنها وارد شغل بازیگری شدم و به این «سرزمین ناشناخته» پا گذاشتم تجربه کنم. گاهی فضا و پیشنهادات کمی دلسردکننده میشوند و من با خودم فکر میکنم شاید باید شاخههای دیگر این حرفه را تجربه کنم.
چه تجربههایی را فکر میکنید هنوز به دست نیاوردید؟
فیلمهایی که به آن علاقه دارم و داشتم و شاید ساختنشان در ایران و در شرایط کنونی سینمای ما نشدنی باشد. ولی دوست دارم؛ کارهایی که پر از جادو و تخیل هستند، پر از فانتزی.
چه فیلمهایی را دوست دارید مثلا؟
فیلمهایی که به آنها علاقه دارم حوزه خیلی گستردهای است، ولی آن چیزی که آرزوی بازی در انها را دارم همین آثار فانتزی و تخیلی است، مثل همان «مری پاپینز» که عکسش را گرفتیم یا چقدر زیاد دوست داشتم جای خانم «مریل استریپ» نقش اول فیلم «شیطان پرادا میپوشد» باشم و آن همه جادو و رویا را تجربه کنم. (البته نام ایشان را نیاوردم که خودم را کنار ایشان قرار دهم و بگویم همرده هستم؛ نه! برای این بود که بدانید چه نقشها و بازیهایی دوست دارم) یا بعضی از کارهای فانتزی طور. همه را دوست دارم و دلم میخواهد روزی برسد که در سینمای ما هم همین ایدهها و تخیل را تجربه کنیم.
شما خیلی پله پله از تئاتر و تلویزیون بالا آمدید و تا این جا رسیده اید و حالا با دو سیمرغ تثبیت شده اید. خیلی دیر و طولانی نشد این مسیر؟ میانبر وجود نداشت؟
هیچ اتفاق سیندرلایی برای من نیفتاده؛ هیچ دری ناگهان باز نشده، هیچ راهی اتفاقی سر راهم قرار نگرفته، هیچ حمایتی آن طور که در ذهن شماست از من نشده.
[کمی مکث میکند]نه آن قدری که بگویید وسوسه و برنامه ریزی دارم. ولی شاید... [مکث دوباره]راستش دلم میخواهد خودم آن چیزی را که برای آنها وارد شغل بازیگری شدم و به این «سرزمین ناشناخته» پا گذاشتم تجربه کنم. گاهی فضا و پیشنهادات کمی دلسردکننده میشوند و من با خودم فکر میکنم شاید باید شاخههای دیگر این حرفه را تجربه کنم.
چه تجربههایی را فکر میکنید هنوز به دست نیاوردید؟
فیلمهایی که به آن علاقه دارم و داشتم و شاید ساختنشان در ایران و در شرایط کنونی سینمای ما نشدنی باشد. ولی دوست دارم؛ کارهایی که پر از جادو و تخیل هستند، پر از فانتزی.
چه فیلمهایی را دوست دارید مثلا؟
فیلمهایی که به آنها علاقه دارم حوزه خیلی گستردهای است، ولی آن چیزی که آرزوی بازی در انها را دارم همین آثار فانتزی و تخیلی است، مثل همان «مری پاپینز» که عکسش را گرفتیم یا چقدر زیاد دوست داشتم جای خانم «مریل استریپ» نقش اول فیلم «شیطان پرادا میپوشد» باشم و آن همه جادو و رویا را تجربه کنم. (البته نام ایشان را نیاوردم که خودم را کنار ایشان قرار دهم و بگویم همرده هستم؛ نه! برای این بود که بدانید چه نقشها و بازیهایی دوست دارم) یا بعضی از کارهای فانتزی طور. همه را دوست دارم و دلم میخواهد روزی برسد که در سینمای ما هم همین ایدهها و تخیل را تجربه کنیم.
شما خیلی پله پله از تئاتر و تلویزیون بالا آمدید و تا این جا رسیده اید و حالا با دو سیمرغ تثبیت شده اید. خیلی دیر و طولانی نشد این مسیر؟ میانبر وجود نداشت؟
هیچ اتفاق سیندرلایی برای من نیفتاده؛ هیچ دری ناگهان باز نشده، هیچ راهی اتفاقی سر راهم قرار نگرفته، هیچ حمایتی آن طور که در ذهن شماست از من نشده.
به قلو شما همه این مسیر را از وقتی تئاتر کار میکردم، دستیاری میکردم، پروژکتور در پشت صحنه تکان میدادم و... تا همین الان همه را با تمرین و تلاش انجام دادم تا به این جا رسیدم و در تمام این سالها از لحظه لحظه این تجربهها لذت برده ام و تا وقتی در این سینما هستم دوست دارم تجربه کنم.
دو تا سیمرغ گرفته اید در این چند سال. این دو سیمرغ چقدر مسیر شما را تغییر داده؟
صریح بگویم هیچ تاثیری نگذاشته (می خندد). هنوز دلم میخواهد بازی کنم و یاد بگیرم. حواسم هست که در این مدت به همان اندازه که کارهای به اصطلاح خاص بازی میکنم، تجربههای پرمخاطبتر هم داشته باشم. بتوانم برای کسانی که شاید به سینما دسترسی ندارند و در مناطق دورافتاده هم زندگی میکنند هم کاری کرده باشم به همین دلیل خودم را از مدیوم تلویزیون جدا نکرده ام.
مثلا همین حضور در شبکه نمایش خانگی را جایگزین تلویزیون کرده اید...
بله، وقتی به هر دلیلی در تلویزیون نمیشود، شبکه نمایش خانگی خیلی امکان تازه و مناسبی است. نام نمیبرم؛ نقش یک جیب بر در تلویزیون به من پیشنهاد شد. رفتم و همین دو سوال را از کارگردان مجموعه که بسیار دوست داشتم با او کار کنم، پرسیدم چه لباسی بپوشم که کات ندهی؟ چه مانتویی بپوشم که مشکلی با هنجارهای تلویزیون نداشته باشد و تازه بتوانم با آن پوشش مسافتی را هم بدوم یا این کاراکتر باید با چه لحنی حرف بزند که کلامش با واقعیت تضاد نداشته باشد؟ خب این جیب بر اگر بخواهد حرف بزند باید در هر یکی دو جمله اش فحشی بدهد یا چیزی بگوید که طبیعتا به هنجارهای تلویزیون نمیخورد. با این میزان از محدودیت واقعا کار برایم سخت است.
از آن دست بازیگرانی هستید که از راه بازیگری امرار معاش میکنید و مطلقا روی بازیگری متمرکز هستید. این بازههای بیکاری یا کم کاری گاهی باعث نمیشود که به سینمای تجاری روی بیاورید؟
حتما برنامه ریزی مالی برای تایمهایی که کار نمیکنم دارم. (خنده) حالا شما دائم میخواهید بفهمید چه کار میکنم، اختلاس میکنم خوب است؟ (می خندد). اتفاقا فکر میکنم گاهی سینمای تجاری نه از جنس تجاری عامه پسند به آدم قدرتی میدهد که میتواند انتخابهای گسترده تری داشته باشم.
منظورتان، فیلمهایی از جنس بارکد است؟
بله دقیقا تجاری سرپایی که حرفی برای گفتن داشته باشد. نباید یادمان برود که یکی از اهداف اصلی سینما در شروع سرگرم کنندگی بوده و به شدت از فیلمی که قصه گو باشد و قصه اش را درست روایت کند استقبال میکنم.
«سحر دولتشاهی» چه فیلتری دارد در انتخاب، به خصوص که حالا دو سیمرغ دارد؟
باید ببینم از آن کار حال خوبی میگیرم یا نه، این که تفکر فیلم با ایدئولوژی من مغایرتی نداشته باشد این که انرژی خوبی به من میدهد یا نمیدهد. همین طور قبل از انتخاب سعی میکنم بیشتر با نگاه و سلیقه کارگردان آشنا شوم.
برای همین در شبکه نمایش خانگی سریالی مثل «عالیجناب» را انتخاب کردید؟ نقش یک زن فم فتال [اغواگر]را داشتید که برای هر بازیگر زنی جذاب است. آخر انتخاب این سریال با کدام فیلتر شما صورت گرفت؟
فیلمنامه خوبی داشت و چنین نقش بخصوصی فکر میکنم برای هر بازیگری هیجان ایجاد میکند.
گاهی ریسکهای بزرگی در کارنامه تان دارید، مثلا در کنار نامهای بزرگ قرار میگیرد و باز از طرفی در فیلمی کار میکنید که مثلا نام کارگردان آن را کسی نشنیده است.
اتفاقا من آدم خیلی با اعتماد به نفسی نیستم!
ولی انتخاب هایتان خیلی جسورانه است.
ببینید جسورانه در انتخاب فیلم «امیر» است، جسورانه انتخاب آقای فرهادی و بیضایی نیست. باید به هر دو سمت قضیه فکر کرد؛ این که بروی سر کار آدمهای امتحان پس دادهای و قرار گرفتن در میان بزرگان باعث میشود که کمتر ترس از خراب شدن نتیجه نداشته باشی. گاهی هم میروی از یک تئاتر یا یک فیلم حمایت میکنی و اصلا نمیدانی چطوری از آب در میآید. ولی خب نقطه اتکاهایی باید باشه (مثل فیلمنامه)، من از این ریسکها لذت میبرم! [با کمی تامل و مکث]خدا نکند که روزی بخواهم خودم را محدود کنم. همیشه دوست دارم تجربه کنم و سعی و خطا کنم.
دوره قبل که جایزه سیمرغ را گرفتید خیلی خوشحالتر به نظر میرسیدید، اما امسال هنگام دریافت سیمرغ خیلی مسلط بودید و انگار آماده بودید برای دریافت جایزه.
نه، امسال هم دلم میخواست نشان بدهم چقدر هیجان زده ام و به همان اندازه صدایم میلرزید، ولی شاید به قول شما کمی مسلطتر بودم. نمیتوانم بگویم آن سال خوشحالتر بودم، چون امسال هم هیجان بسیاری داشتم، اما میدانید آن سال شبیه چه بود؟ با خودم عهد کرده بودم. برای همین آن سال هنگام دریافت سیمرغ گفتم خدایا شکرت. به دلیل این که آن سال هیچ افقی متصور نبودم. سال ساخت و خیلی افسردهای داشتم که حس میکردم این جا جواب گرفته ام. خیلی متمرکز بودم و خیلی برای کارم زحمت کشیدم، نه آن که الان زحمت نمیکشم یا الان کمتر است. واقعیتش این است که آن سال فقط سیمرغ نبود، فقط جواب یک زحمت کاری نبود، انگار جواب بزرگ تری بود...
میدانید خیلیها با شما خوشحال شدند؛ انگار زمانی که جایزه را بردید یک موجی از خوشحالی برای همه به وجود آمد و همه از این موفقیت خوشحال شدند.
بله و این برای من بسیار جالب و قابل تقدیر بود. من هیچ وقت منکر محبت بیکران آدمها به خودم نیستم و فکر میکنم این محبت همچنان هست. یک بار دیگر هم گفتم و الان هم میگویم به جز اصلا سینما همه چیزهایی که (من اسمش را میگذارم حواشی) در زندگی من اتفاق افتاده، تاریخ مصرف دارند. من اگر به خاطر حاشیهای بزرگ شده باشم با یک حاشیه دیگر از بین میروم و این، جای نگرانی نیست. در نهایت فکر میکنم آدمها باید استحقاق جایگاهی را که دارند، داشته باشند.
امسال برای دولتشاهی اتفاق ویژهای افتاد و برای داوری جشنواره دوبی دعوت شد. او پیش از این هم تجربه کار داوری را داشت، اما در عرصه تئاتر و در سطح یک رویداد داخلی، جشنواره دوبی این فرصت را برایش مهیا کرد تا این کار را در عرصه سینما و در مقیاس بین المللی تجربه کند. دولتشاهی در این بخش از گفت و گو درباره این اتفاق ویژه و حضورش در فستیوال کن به عنوان بازیگر و طراحی لباس هایش برای حضور در این رویدادهای بین المللی گفته است.
درباره داوری جشنواره دوبی که جایگاه متفاوتی در کارنامه کارتی تان است بگویید. مراحل انتخابتان برای داوری این فستیوال به چه شکل بود؟
داوری فستیوال دوبی یک اتفاق خیلی مهمی برایم بود. من هم درباره پروسه انتخاب داوری خیلی نمیدانستم، اما مثل این که سال پیش از آن فیلم «وارونگی» در این فستیوال به نمایش درآمده بوده و همه کارگردانهای اروپایی که در آن فستیوال حضور داشتند، من را به خاطر فیلم وارونگی میشناختند. وارونگی اکران جهانی خیلی موفقی داشت و در داخل آن قدرها که باید دیده نشد. در کنار آن، مسائل دیگری هم مثل بیوگرافی شخص را هم در نظر میگیرند.
به خصوص شما که تجربه داوری داخلی نداشتید و ناگهان در یک جشنواره خارجی این تجربه را کسب کردید.
تجربه داوری داخلی در زمینه تئاتر داشتم، اما سینما نه. خیلی خوب بود که همراه آدمهای هم حرفه خود بنشینم، بحث کنم، نگاهشان به سینمای ایران را بدانم و بدانم آنها هم چه مشکلات و دردسرهایی برای تولید یک فیلم دارند. چه دغدغههایی دارند و چقدر سینمای ایران معتبر است و تو میتوانی سرت را بالا بگیری...
از آن لباسهایی که در جشنواره کن و در ادامه، دوبی انتخاب کردید- الان- راضی هستید؟
آهان... منظورتان آن شوخیهایی است که در فضای مجازی درباره کاهو و پرده اتاق و...؟ ساختند (می خندد) خب من در آن حوزه هم ریسک پذیرم! وقتی با طراح لباسم حرف میزدیم به نتایجی رسیدیم که من نمیتوانم این فکرها را زیرنویس کنم! خیلی انتخاب خوبی به نظر میرسد، ولی وقتی واکنشهای عمومی در این ابعاد و این حجم گسترده را دیدم، برایم تعجب برانگیز بود.
من همیشه فکر میکنم سلبریتیها وقتی با این شوخیها مواجه میشوند اولش تعجب میکنند و بعد میخندند...
نه! اولش برای من خنده دار و بامزه بود، ولی وقتی این حجم واکنش را دیدم؛ از فضاهای نخبه تری مثل توییتر تا اینستاگرام که عمومیتر است، تعجب کردم. خب یک لباس است دیگر. چرا این قدر خشمگین هستید، به خانواده شما که توهین نکرده ام... این همه حرف نامربوط لازم نبود! (می خندد)
تجربه عجیب نمایش- موسیقی «سی» چه آوردهای برای دولتشاهی داشت
سحر دولتشاهی از همان نسلی است که از تئاتر به سینما آمده؛ نسلی که تئاتر برایشان مامن امنی است برای بازپروری روحی و جسمی آن ها. دولتشاهی امسال فیلمی روی پرده نداشت، اما به جای آن در یک نمایش- موسیقی شگفت انگیز کار کرد. او تابستان امسال پرفرمنس «سی» را با همراهی همایون شجریان و سهراب پورناظری و بازی بهرام رادان، مهدی پاکدل و صابر ابر روی صحنه داشت. این پروژه با استقبال عجیبی رو به رو شد؛ تجربه خاصی که دولتشاهی از آن به عنوان یکی از نقاط عطف کارنامه اش نام میبرد.
یادم میآید در یک مصاحبهای از شما خواندم که میگفتید از شهرت میترسم. الان که دیگر کلی سریال و فیلم بازی کرده اید، این همه شهرت و دیده شدن برای یک تئاتری اذیت کننده نیست؟
هیچ وقت نگفته ام از شهرت میترسم، یعنی یادم نمیآید چنین مفهومی را منتقل کرده باشیم، ولی از شلوغی و جمعیت زیاد فراری ام. شاید اسمش یک جور «فوبیای شلوغی» باشد! (می خندد) با این وجود، غرق شادی میشوم وقتی وارد فرودگاهی میشوم و مردم مرا میشناسند و سمتم میآیند و برای فلان فیلم به ام تبریک میگویند. واضحتر بگویم که من از لحظه لحظه این کار باید لذت ببرم و میبرم؛ از تجربه هایش و همین شهرتش.
مثل خیلی از بازیگران که خاستگاه شان تئاتر است از حضور در تئاتر برای ریکاوری استفاده میکنید؟
نه اتفاقا تئاتر برای من ریکاوری نیست، بلکه بیشتر جایگاه کشف و شهود دارد. همیشه این قرارداد را با خودم دارم که سالی یک تئاتر بازی کنم و زیاد از صحنه دور نشوم. معمولا انتخاب تئاترهایی که انجام میدهم هم طوری است که جایی برای کشف وجود داشته باشد، تجربه جدیدی برایم بسازد. لازم باشد خودم را با یک نگاه جدید محک بزنم یا کار تجربه جدیدی برایم رقم بزند. من از طریق تئاتر باتری هایم را پر میکنم و به نظرم تئاتر خوب کار کردن خیلی شانس بزرگی است، به خصوص با کارگردانهای خوب کار کردن و هیچ ابایی هم ندارم به کارگردانهای تئاتر بگویم که دوست دارم با آنها کار کنم.
این نگاه گیشهای به تئاتر را قبول دارید؟ چون به هر حال الان جزء بازیگرانی هستید که برای جذب مخاطب به تئاتر دعوتی میشوید و اسم دولتشاهی برنده شده...
اتفاقا پیش از پروژه «سی» در یک کاری بازی داشتم به نام «مرگ هوتن» که بسیار کار خوبی بود، اما در ژانر تئاتر تجاری هم قرار نگرفت. به هر حال تئاتر تجربه گرا در همه دنیا با سوبسید [یارانه]زنده است. تئاتر برای من آنجاست که دوست دارم تجربه کنم. همیشه دوست دارم کارهایم خوب بفروشد و دیده شود، اما اگر در یک تجربه تئاتری رشد کنم، اما کمتر هم دیده شوم، باز دلسرد نمیشوم.
بعد، دقیقا «سی» در کجای انتخابهای شما قرار میگیرد؛ به عنوان همان کشف و شهود یا یک پروژه تجاری بسیار سرپا!
سی درواقع آن «سرزمین ناشناخته» را برای من به طور کامل دارد و فکر میکنم برای هر کسی ایجاد انگیزه میکند. مثلا اندازه کار یعنی شبی چهار هزار نفر بیننده. حتی جنس تمرکزی که سی میطلبید با جنس تمرکز تئاتر بسیار فرق میکرد. از طرفی در بخش موسیقی آن کار، داشت اتفاقاتی میافتاد که برای بخش تئاتر خطرناک بود. یعنی این قدر این موسیقی در قلب تماشاگر جای داشت برای ما این ترس وجود داشت که بخشهای نمایشی کسل کننده باشد. اما با همه این اوصاف ما توانستیم از پس کار بربیاییم و حداقل در بخشهای مهمی همگام موسیقی جلو برویم.
برای این همراهی و هماهنگی تغییراتی هم داشتید؟ تمرینهای مشترکی هم داشتید یا موسیقی و تئاتر جدا پیش میرفت؟
تمرینهای مداوم ما همزمان ادامه داشت؛ یعنی آقای شجریان و آقای پورناظری در بسیاری از تمرینهای ما حضور داشتند. چند قطعه برای همراهی با تئاتر به کل تغییر کرد یا حتی حذف و چند قطعه جدی نوشته شد. همه اینها تجربههایی بود که در پروژهای به ابعاد عظیم سی به دست میآمد؛ و جمع کردن این همه ستاره (موسیقی و سینما) در کنار هم و نخستین تجربه صحنهای بهرام رادان...
بله، بگذارید بگویم که چقدر آقای رادان برای اجرای این پروژه وقت گذاشت و چه تمرینهای خستگی ناپذیر کرد و همه این تمرینها و همدلیها در کنار هم سی را پروژهای موفق کرد.
منبع: ویژه نامه همشهری جوان
۰