سقوط "اوج" در پایتخت ۵
مگر میشود شما به ترکیه بروید و حجاب اسلامی نبینید که ما در سریال پایتخت نمیبینیم؟ مگر میشود به ترکیه بروی و اذان از بلندگوهای مسجد نشنوی! آخه مگر میشود یادمان برود که کلمه شراب و مشروب را از تمام رمانها و کتابها در ارشاد حذف میکنند و در فیلمهای دوبلهشده تبدیل میشود به لیموناد و شربت، ولی در «پایتخت ٥» قشنگ حرف از مشروبخوردن در این کشور اسلامی زده و نمایش هم داده میشود. مؤسسه محترم «اوج» اسپانسر اصلی این سریال است! استغفرالله!
کد خبر :
۵۳۸۰۰
بازدید :
۴۶۴۴
لیلی فرهادپور | اصولا ضربالمثل و حکایت را خیلی دوست دارم. یکی از محبوبترین آنها برایم ماجرای دوستی خالهخرسه است؛ حالا توضیح میدهم، ولی اول باید یک مقدمه بیاورم.
به قول بزرگان، ترجیحدادن کالای ایرانی به کالاهای بنجل خارجی امری است پسندیده. من که همیشه طرفدار سرسخت کالای ایرانی بوده و هستم و وقتی برای خرید میروم، مرتب با خریداران دیگر و فروشندگان در این مورد بحث دارم.
آی حرص میخوردم وقتی فروشنده با یک قمپزی از اینکه جنس لباس (یا حتی ماکارونی) ترکیهای است حرف میزند، انگار که اجناسش از ناف پاریس یا سوئیس آمده و همیشه هم بحثم این بوده که «حالا دیگه ترکیه هم برای ما شده خارج!»
جالب اینکه در بحث کالای خارجی، همواره کالاهای وارداتی چینی بد هستند، اما ترکیهای خوب! من هنوز باور نمیکنم که کیفیت در این باور به کالای ترکیهای چندان نقشی داشته باشد، چون هیچجای دنیا (غیر از ایران) به کالای چینی انگ بیکیفیتی نمیزنند و برعکس به کالای ترکیه امتیاز کیفیت بدهند! (اصلا ترکیه غیر از ایران، به جایی صادرات پوشاک و خوراک دارد؟) البته منکر این نمیشوم که برخی از بازرگانان غیرمحترم (و اغلب از رانت استفادهکن) بازار چین را شخم میزنند تا ارزانترین و نازلترین اجناس را بخرند و وارد مملکت کنند، اما حتما همین رفتار در واردات اجناس ترک هم انجام میشود، حالا چرا اجناس ترک خارجی محسوب میشوند و مرغوب؟ لابد بستگی دارد به آن یک لکه کوچک غرب استانبول که مرز قاره جعلی اروپا از آن میگذرد (چون قاره یعنی انبوهه پیوستهای از زمین که به صورت خشکیهای بزرگ سر از آب درآوردهاند).
بههرحال برای ما همیشه غرب بهبه بوده و شرق اهاه! از جلال آلاحمد تا شایگان تازهمرحوم و از هومیبابا تا ادوارد سعید، درباره این تفاوت و عشق به غرب حرف زدهاند و فلسفه بافتهاند؛ اجازه بدهید من فقط اضافه کنم که لابد راهنداشتن ما به این غرب موعود (ویزای کذایی) و همچنین منع همیشگی آن از تریبونهای رسمی (از روزنامه تا تلویزیون و دنیای مجازی) و ایضا سانسورهای نابجا درباره غرب (که روزبهروز از اعتبار این تریبونها میکاهد) از یک طرف و تحسین و ذوب در همه مظاهر مدرنیته غرب در تریبونهای غیررسمی (و بیشتر آنورآبی) که به علت ضعف در رقابت با آنها روزبهروز اعتبار کاذب بیشتری مییافتند (و مییابند) از طرف دیگر، این عشق به غرب را همیشه برای ما زنده نگه داشته است.
حتما میدانید که برعکس بازار چین که اغلب تیول دولتیها بوده، بخشی از بازار ترکیه، مال مردم تاجر (یا تاجرنما) بوده و هست.
اینکه یک عده خانواده و دوست و آشنا را جمع کنند و خرجشان را بدهند تا به وسیله هرکدام از آنها جنس وارد کنند و دوبرابر قیمت به خلقالله بفروشند تاریخی ٣٠ ساله در اقتصاد ایران دارد. حالا این سریال مردمپسند و خوشسروشکل «پایتخت ٥» این سوژه کهنه را برداشته، بهروز کرده و با مخلوطی از داعش به این نتیجه رسیده که هیچجا وطن نمیشود، خب دستش درد نکند؛ اما چرا به قیمت عشق به ترکیه (تو بخوان غرب) و تحسین بلامنازع صنعت گردشگری این کشور! بهخدا ما هم ترکیه رفتیم.
اتفاقا ما، هم گندم خوردیم، هم دست مردم دیدیم! البته نهاینکه فقط سوار هواپیما بشویم، استانبول یا آنتالیا پیاده شویم و مدهوش آن تکه باشیم که به غرب چسبیده! ترکیه برای خودش فرهنگ دیگری دارد و همهاش در مظاهر غرب خلاصه نمیشود.
مگر میشود شما به ترکیه بروید و حجاب اسلامی نبینید که ما در سریال پایتخت نمیبینیم؟ مگر میشود به ترکیه بروی و اذان از بلندگوهای مسجد نشنوی! آخه مگر میشود یادمان برود که کلمه شراب و مشروب را از تمام رمانها و کتابها در ارشاد حذف میکنند و در فیلمهای دوبلهشده تبدیل میشود به لیموناد و شربت، ولی در «پایتخت ٥» قشنگ حرف از مشروبخوردن در این کشور اسلامی زده و نمایش هم داده میشود.
آن هم در تلویزیونی که وظیفه اصلی منشی صحنهها و کارگردانها را به این خلاصه کرده است که مچ فلان بازیگر خانم یا دوتا تار مویش پیدا نشود! به استناد تیتراژ پایانی این مجموعه، مؤسسه محترم «اوج» اسپانسر اصلی این سریال است! استغفرالله! آخه آدم دم خروس را باور کند یا قسم.... باور کنید دوستی خالهخرسه همین است.
۰