(تصاویر) پناهندگی به مکدونالد!

اوایل ماه جاری، یک زن سالخورده و بیخانمان در یک شعبۀ شلوغ مکدونالد در هنگکنگ از دنیا رفت. تا هفت ساعت کسی متوجه او نشد. جولیانا لیو، خبرنگار بیبیسی، شبی را در شعبۀ شبانهروزی مکدونالد گذارند تا افرادی را که به "پناهجویان مکدونالد" معروفند را از نزدیک ببیند.
کد خبر :
۵۴۸۶
بازدید :
۷۴۸۶

فرادید | اوایل ماه جاری، یک زن سالخورده و بیخانمان در یک شعبۀ شلوغ مکدونالد در هنگکنگ از دنیا رفت. تا هفت ساعت کسی متوجه او نشد. جولیانا لیو، خبرنگار بیبیسی، شبی را در شعبۀ شبانهروزی مکدونالد گذارند تا افرادی را که به "پناهجویان مکدونالد" معروفند را از نزدیک ببیند.
به گزارش فرادید به نقل از بیبیسی انگلیسی، در یک جاده اصلی در منطقه کارگرنشین شام شویی پو، دو طاق زردرنگ براق، رهگذران را به شعبۀ 24 ساعتۀ مکدونالد دعوت میکنند.

شبها، این رستوران فستفود به یک پناهگاه موقت تبدیل میشود و میزبان دهها نفر از فقیرترین مردم شهر میشود.
اگرچه از این قبیل آدمها در شعب مکدونالد سراسر آسیا - به خصوص در ژاپن و چین- پیدا میشوند، اما ترکیب جمعیت رو به پیری، قیمت سربهفلکزدۀ املاک و رکود دستمزد، باعث شده این مشکل در هنگ کنگ از هر جای دیگری حادتر باشد.
اینجا، جمع سرزندهای از کسانی که تقریباً به صورت مرتب به مکدونالد پناه میبرند شکل گرفته است. بسیاری از آنها را سالخوردگانی تشکیل میدهند که داستانهای غمانگیزِ بدبختیشان را پشت ماسکی از لبخند پنهان کردهاند.

سردستۀ غیررسمی این گروه، آه چان نام دارد و 54 ساله است. آه چان یک افسر سابق پلیس و خوش سر و زبان است.
او میگوید که اتاق کوچکی در همین حوالی کرایه کرده، اما اکثر شبها را در مکدونالد میگذراند. جایی که میتواند در محیطی راحت با دوستانش گپ بزند.
او به انگلیسی سلیس به من میگوید: "اینجا مکان آشنایی است و چهرههایی که به آن رفت و آمد میکنند برایم آشنا هستند. اینها همه ولگرد هستند. بعضیشان چندوقتی است که میآیند و دیگران مدتهاست که به اینجا میآیند. اکثرشان خانهای ندارند. جای دیگری ندارند که بروند."

آقای چان همچون بسیاری دیگر خود خانه دارد،
اما به خاطر معاشرت و اینکه مکدونالد از خانهاش راحتی بیشتری دارد به اینجا میآید
هنگ کنگ یکی از نابرابرترین مناطق جهان از لحاظ توزیع ثروت است. برمبنای آمارهای دولتی، در این کشور هفت میلیون نفری، از هر پنج نفر یک نفر در فقر زندگی میکند.
در میان سالخوردگان، از هر سه نفر یکی زیر خط فقر است.

در کنفرانسی که به تازگی حول این موضوع برگزار شد، مسئولان هنگ کنگی گفتند که بهترین راه برای مقابله با فقر، توسعۀ اقتصادی و ایجاد شغل است.
اما این استراتژی بعید است که کمکی به آقای چان بکند. او در حالی که جرعه جرعه از آبی که از آبسردکن در لیوان کاغذی پر کرده مینوشد، برای من از اینکه چگونه به این روز افتاده میگوید.
پس از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه در اواخر دهۀ 1970، به پلیس ملحق شد و در سال 1996 برای شروع کسبوکار سرمایهگذاری در چین از پلیس بیرون آمد.
چان در طول چند سالِ پس از آن، بیشترِ پساندازش و پولی که از اقوام جمع کرده بود را در شرکتش سرمایهگذاری کرد. اما در سال 2003، شرکای چینیاش با پولها فرار کردند.
پس از سه سال دعوای حقوقی، در سال 2006 در حالی که ورشکسته و خسته بود به هنگ کنگ بازگشت.
او میگوید: "اتفاقی که در چین افتاد، ذهن من را مچاله کرد. باید استراحت میکردم تا ذهنم آرام بگیرد. من سعی میکنم با چیزی که در مقابلم قرار میگیرد، مواجه شوم. برخی اوقات، شدیداٌ احساس سرسختی میکنم. باقی اوقات، خاطرات بد به سراغم میآید و متاثرم میکند."

آقای چان میگوید که به ندرت اقوامش را میبیند. "نمیتوانم توی رویشان نگاه کنم. آنها به من اعتماد کردند و من ناامیدشان کردم. نمیتوانم بگویم هیچ یک از اتفاقاتی که افتاد دست من نبوده است."
او کارهای خرده انجام میدهد تا پول تو جیبیاش را دربیاورد. او همچنین مرتب به بانکهای غذا میرود و لباسهای اعانهای میپوشد.
در حالیکه پس از نیمه شب مشغول صحبت بودیم، دو فرد سن و سال دار درست روی نیمکت بغل دستی، با صدای بلند خروپف میکردند.
یکی از کارکنان رستوران سر میز میآید و میگوید که یک نفر در دستشویی در را از داخل قفل کرده و بیرون نمیآید. به غیر این یک مورد، دیگر کسی سراغ میزمان نیامد.
مکدونالد در بیانیهای که چندی بعد منتشر کرده بود، گفته بود که این رستوران "از هر کسی در هر زمانی استقبال میکند". همچنین تاسف خود را از مرگ اخیری که در یکی از شعبش روی داده بود را ابراز کرده و افزوده بود که سعی خواهد کرد تا در قبال افرادی که شبها در رستوران میماند "با مراقبت و دلسوزی بیشتری" رفتار کند.
" شما حتماً فکر میکنید که من خیلی تنبل هستم"
در این وقت از شب، همۀ مشتریان رفتهاند. حالا فقط "پناهجویان مکدونالد" باقی ماندهاند.

آقای هو
یکی از آنها دیوید هو 66 ساله است که تا پارسال به عنوان نگهبان کار میکرد و ماهیانه 10000 دلار هنگ کنگ (معادل 1300 دلار) حقوق میگرفت. اما سکته کرد و دیگر توان کار کردن نداشت.
او هر روز با معجونی از داروها که از بیمارستان دولتی میگیرد و مستمری 3870 دلار هنگ کنگی که از دولت میگیرد، خود را زنده نگه میدارد.
او میگوید: "شما حتماً فکر میکنید که من خیلی تنبل هستم. اما واقعاً تنبل نیستم. من دلم میخواهد کار کنم. اما در این سن نمیتوانم کاری پیدا کنم. به همین خاطر است که دارم از دولت پول میگیرم."
آقای هو، حتی با وجود مستمری نیز توان مالی زندگی در هنگ کنگ را ندارد. هنگ کنگ یکی از گرانقیمتترین نقاط جهان از لحاظ قیمت ملک است.
این شهر مسکن عمومی نیز ارایه میدهد، اما کمبود واحد وجود دارد و کسانی که وارد لیست انتظار میشوند باید سالها در نوبت باشند.
آقای هو برای فائق آمدن بر این مشکل، در آنسوی مرز در شنژن، اتاقی را با 157 دلار آمریکا (معال 1000 یوان چین یا 1222 دلار هنگکنگ) کرایه کرده است.
آقای هو دلش برای هنگ کنگ تنگ میشود و به همینخاطر تقریباٌ هفتهای یک بار با قطار به مکدونالد شام شویی پو میآید و چند روزی میماند.

وقتی که مشغول گپ زدن بودیم، همچنان کسانی به مکدونالد میآمدند. این جریان تا ساعتهای اولیۀ صبح ادامه داشت.
مرد میانسالی داخل شد و درست پشت سر ما نشست. او با دقت به حرفهای ما گوش میکرد و هر چه که میگفتیم را مثل طوطی تکرار میکرد.
در این زمان، نور طبقۀ دوم را که ما در آن جمع شده بودیم کم کردند.
تقریباٌ همه به خواب رفتهاند.
منبع: BBC
ترجمه: فرادید
۰