آرسن ونگر؛ خارجی تاثیر گذار
صحبت در مورد تاثیر ونگر بر لیگ جزیره صحبت از تاثیر یک خارجی بر تاریخ فوتبال بریتانیاست. مردی که در مقابل رقیبش سرالکس فرگوسن انقلابی در بازی فوتبال بوجود آورد. اقتصاددانی ناشناخته که با آمدنش روزنامهها را با تیتر «آرسن کیست؟» پر کرده بود.
همه چیز از بیش از نیم قرن پیش در شرق فرانسه شروع شد، زمانیکه ایپسویچ قهرمان انگلیس بود و برنلی دوم شد و جیمی آدامسون بازیکن فصل شناخته شد.
پرورش ونگر
ونگر در خارج از استراسبورگ بزرگ شد و پدرش در زمان جنگ جهانی دوم در ارتش خدمت میکرد و همین باعث شده بود تا نسبت به فرزندانش سختگیر باشد. او در مصاحبهای که سال ۲۰۰۷ انجام داد گفت که خاطرات کودکیاش را دوست دارد، دورانی که نگرشاش به زندگی را شکل داد: «والدینم سخت کار میکردند و وقتی بزرگتر شدم در رستوران کوچک و تعمیرگاه ماشینمان کار میکردم تا به آنها کمک کنم. آنها ارزش کار سخت و صداقت را به من یاد دادند. ما ثروتمند نبودیم اما زندگی راحتی داشتیم. من هم عاشق مدرسه و فوتبال بودم.»
آرسن ونگر خوب درس میخواند و اغلب شاگرد اول کلاس میشد. در کلاسهای فوق برنامه شرکت میکرد و از زمان کودکی به شطرنج علاقه پیدا کرده بود. این که دیگران را به چالش بکشد و برنامهریزی کند و از مغزش برای سردرگم کردن حریف استفاده کند از کودکی در اون نهادینه شده بود. در فوتبال تفکر و فرصت مانور و برتری مییافت. عملکردهای هوشمندانه او بود که باعث شد در تیم جوانان داتلنهایم موفق باشد؛ باشگاه آلمانی زادگاه ونگر.
آرسن راهی منحصر به فرد برای استایل فوتبالش داشت؛ در رستوران والدینش بر روی فوتبال مطالعه میکرد، فیلمبرداری پخش زنده و رفتار هوادارانی که ساعتها وقتشان را صرف تماشای فوتبال میکردند را تجزیه و تحلیل میکرد. اینکه آنها چه چیزهایی را دوست دارند و از چه چیزهایی بدشان میآید را به دقت مطالعه میکرد و براساس تمام یافتههایش بازی خود را شکل میداد. نکته کلیدی برای ونگر این بود که بازیکنی باشد تا تماشاگران بخواهند او را تماشا کنند.
او از نظر تکنیکی بازیکن متوسطی بود و برای اینکه حرفهای باشد ویژگیهای فیزیکی مناسب نداشت. ولی از همان سالهای اولی که در داتلنهایم بازی میکرد تیم را رهبری میکرد. حتی در سن ۱۶ سالگی جلسات تمرینی برمیداشت و در زمین بازی هم به هدایت تیم میپرداخت.
آرسن جوان در استراسبورگ
آرسن ونگر جوان در واقع در اواخر دهه ۱۹۶۰ توسط مکس هیلد کشف شد؛ مردی که به گفته خود ونگر تأثیر بسیار زیادی بر حرفه او گذاشت. هیلد در سال ۲۰۰۳ گفت: «او ۱۸ ساله بود و برای روستایش بازی میکرد. من مربی تیم همسایه بودم تیم جوان ما با داتلنهایم بازی داشت. گل را به خاطر نمیآورم اما ما برنده شدیم.» ونگر ۱۲ سال بعدی را در لیگهای دسته پایینتر فرانسه گذراند و جلسات تمرینی برگزار میکرد و فلسفه مربیگری خود را شکل میداد.
هدفش این بود که متفاوت باشد، همانطور که هیلد در سال ۱۹۹۹ میگفت: «آرسن در زمین و در جلسات تمرینی راهنمای تیم بود. به بازیکنان فرمان میداد که به او گوش کنند، دستورالعملها را به آنها میداد و تیم را وادار میکرد به طریقی که او میگوید بازی کند. او قبل از اینکه رسما مربی شود هم مربی بود.»
ونگر و هیلد با هم به آلمان سفر میکردند تا بازیهای بوندسلیگا را از نزدیک ببینند و اغلب تحت تاثیر فیزیک بازیکنان و قدرت بدنی آنها قرار میگرفتند. در مورد دستور کار بازیکنان با مربیان گلادباخ صحبت میکرد و اغلب یک جواب قاطع میگرفت: تغذیه.
آلمانیها از زمان خود جلوتر بودند، خصوصا در گلادباخ. اغلب دو بار در روز تمرین میکردند و خوب غذا میخوردند. قدرت بدنی و آمادگی جسمانی بازیکنان آنقدر قوی بود که آنها را قهرمان پنج بوندسلیگا در دهه ۱۹۷۰ و دو جام یوفا کرد.
در آلمان و کنار هیلد و بعدها در فرانسه در مالهاوس پل فرانتس که دو سال در آن بازی کرد فهمید که تغذیه و قدرت عضلات بازیکن چه تاثیر زیادی بر نحوه عملکردش دارد. فرانتس با ترکیب علم و فوتبال همیشه به عنوان پیشکسوت و بزرگ فوتبال فرانسه یاد میشود. او بود که شخصیتهای امه ژکه، روژه لمه و گی رو را ساخت و باعث شد تا دههها بر فوتبال فرانسه تاثیرگذار باشند.
سال ۱۹۷۱ ونگر در دانشگاه مطالعات اقتصادی و مدیریت استراسبورگ ثبتنام کرد تا سیاست و اقتصاد بخواند. تحصیلات آکادمیک همیشه برای ونگر اولویت بود. والدینش آلفونسه و لوئیس امیدوار بودند که ونگر از مدرکش برای گسترش تعمیرگاه اتومبیل آنها استفاده کند ولی ونگر ایدههای دیگری داشت.
در سال ۱۹۷۹ ونگر آماده رفتن به مسیر مربیگری بود. در زمانی که فوتبال بازی میکرد مربیگری تیم ذخیره استراسبورگ را بر عهده داشت و الان میخواست به تنهایی مربی تیمی را بر عهده بگیرد و در نهایت در سال ۱۹۸۱ در پاریس دیپلم مربیگری دریافت کرد.
مربی شدن
با پیشنهاد پدر میشل پلاتینی «آلدو» اولین تیمی که ونگر مربیگری کرد تیم نانسی بود. این مرحله تاثیرگذارترین دوران در زندگی ونگر بود و فلسفه فوتبالیاش را شکل داد. در فصل اول تیم را به رتبه یازدهم رساند یعنی سه مرحله بالاتر از فصل قبلشان. تیم در حمله عالی عمل میکرد و اگرچه ضعفهای دفاعی هم داشت ولی برنامهای که ونگر ایجاد کرد باعث شد تا با سرعت بالایی که داشتند مشهور بشوند.
با وجود اینکه تیم در فصل بعد سقوط کرد و نتوانست بازیکن جدید بخرد ونگر شروع به استفاده از استعدادهای جوان کرد و به آنها فرصت درخشش در تیم را داد. روشش ساده بود: استفاده از علم و تمرینهای تکنیکی و پیشرفته از سن پایین تا برای بازی در تیم اول آماده شوند. این روش در نانسی و بعدها در موناکو و آرسنال جواب داد. ونگر در نانسی حتی امکانات باشگاه را هم بهبود بخشید.
کیفیت زمین تمرین، باشگاه و دپارتمان علمی ورزشی را بهتر کرد. این برنامه در فوتبال فرانسه مفهومی جدید بود و یک دهه بعد در انگلیس هم اجرا شد. تیم سقوط کرده بود و ونگر میخواست باشگاه را به پیشرفت برساند اما رد کردن پیشنهاد موناکو سخت بود و در سال ۱۹۸۷ به آنجا رفت.
شروع درخشش
سه سال بعد از شروع دوران مربیگریاش بالاخره توانست پول خرج کند و ناامید نشود. با مارک هیتلی و گلن هادل قرارداد بست. موناکو در فصل اول حضور ونگر با خط دفاعی فولادیاش در قالب باتیستون، کلود پوئل و مانوئل آموروس و با درخشش هیتلی و هادل، یوسف فوفانا و عمر دا فونسکا در خط حمله قهرمان لیگ شد. تیم ونگر هماهنگ، متناسب و تشنه قدرت بود. تأکیدش بر رژیم غذایی بازیکنان نقش مهمی در صعودشان از جایگاه پنجم فصل گذشته داشت.
ونگر تبدیل به اسانس فرانسه شده بود. با سالها تماشای فشار بالا و سرعت زیاد بوندسلیگا تا مطالعه دقیق تکنیکهای تمرینی نوین، سبک مدیریت تیمیاش متعادل و حرفهای شده بود و رسیدن به موفقیتهای بزرگ را تضمین میکرد.
در همین مدتی که در موناکو گذراند با دیوید داین در آرسنال آشنا شد، لحظهای که تاثیر زیادی روی زندگی ونگر گذاشت. فوتبال تمام فکر و ذکر ونگر در موناکو بود. ژرار هولیه در موردش میگفت: «او در موناکو در آپارتمانی معمولی و بدون امکانات زندگی میکرد، فقط یک دستگاه پخش ویدئو داشت که مینشست و ساعتها جلسات تمرینی و بازیها را تماشا میکرد.»
وسواس ونگر همیشه مشهور بود و و باعث میشد بازیکنان را به خوبی بشناسد و در پنجره نقل و انتقالات بهترین انتخابها را داشته باشد. معلوماتی که از لیگ فرانسه داشت باعث رشد و ترقی زیادش در موناکو شد. ونگر در سال ۱۹۹۴ موناکو را ترک کرد. کارش با تیم تمام شده بود. تیمی که در حال پسرفت بود را به یکی از قدرتهای لیگ یک تبدیل کرد و در مدت زمانی که در موناکو بود تیم جوانانشان پیشرفت شگرفی پیدا کرد. هادل بعدها گفت: «آرسن دید من به فوتبال را برای همیشه عوض کرد. او همه چیز را متفاوت میدید و هیچگاه از دیدگاهش برنمیگشت. ما خوب غذا میخوردیم، خوب تمرین و بازی میکردیم. او با تک تک بازیکنان تمرین میکرد و دقیقا میدانستی که از تو چه میخواهد.» هیتلی هم میگفت: «او بهترین مربی است که تا به حال داشتهام. ونگر به بازیکنان آزادی عمل میداد.»
لیگ فرانسه از بحران اقتصادی و رسوایی تنظیم بازیها رنج میبرد ولی به ونگر مسیر جدیدی پیشنهاد شد. به باشگاهها میرفت و سری به آکادمیهای آنها میزد و نسل جدیدی برای آبیها میساخت. این رویکرد در نهایت به درخشش ستارههایی نظیر مارسل دسایی، یوری یورکائف، دیوید ترزگه، تیری آنری و پاتریک ویرا انجامید.
بیست سالی که در آرسنال گذراند باعث شد تا همه دوران قبل از آرسنالِ ونگر را فراموش کنند و کسی حتی یادش هم نباشد که این ونگر بود که چهره فوتبال فرانسه را عوض کرد و الهامبخش خیلی از بازیکنان و مربیان فرانسوی شد. بعد از گذراندن سالی خوب در ناگویا گرامپوس ایت، جایی که تکنیکهای جدیدی برای بهبود بدن و ذهن بازیکن یاد گرفت به لندن پرواز کرد تا به درخواست دوست قدیمیاش دیوید داین به آرسنال بپیوندد.
آن زمان کسی نمیدانست ولی با آمدن ونگر فوتبال انگلیس برای همیشه تغییر کرد.
آرسن کیست؟
شمردن افتخارات ونگر در آرسنال وقت زیادی میخواهد و همه با آن افتخارات آشنا هستند. برای برخی ونگر استاد است، مردی است که شمال لندن را دگرگون کرد، و برای برخی دیگر ونگر در وظایف مربیگریاش شکست خورد و دوران رکود را طی کرد. در هر طرف که ایستاده باشید نمیتوانید نقش اساسی ونگر در فوتبال انگلیس را انکار کنید.
وقتی ونگر در سال ۱۹۹۶ به آرسنال رسید نیک هورنبی که نویسنده مشهور توپچیها بود گفت: «خوب خاطرم است که وقتی بروس ریوچ اخراج شد روی کاغذی اسم سه یا چهار مربی برای جایگزینی نوشته شده بود. تری ونبلز، یوهان کرایف و در آخر آرسن ونگر. اسم او را نشنیده بودم و اسم آن دو نفر دیگر را زیاد شنیده بودم. آرسنال هم با این آدم خستهکنندهای که اسمش را تا به حال نشنیده بودیم قرارداد بست.»
این نفرت و انزجار نسبت به ونگر در مطبوعات ملی هم دیده میشد. او را «آقای هیچکس» خطاب میکردند و میخواستند بدانند چرا او باید مدیریت یکی از تاریخیترین و مهمترین باشگاههای دنیا را در دست بگیرد: «آرسنال با انتصاب ونگر ناشناس متحمل ریسک بزرگی در تاریخ باشگاه شده است.»
هیچ مربی در انگلیس مجبور نبود مانند ونگر آنقدر سخت تلاش کند تا نظر رسانهها را نسبت به خود عوض کند. تونی آدامز بازیکنی بود که ونگر در بدو ورود به تیم خیلی به او کمک کرد تا بعد از ترک اعتیادش به الکل روی فرم برگردد و بتواند دوباره بازی کند. آدامز میگوید: «در ابتدا با خودم میگفتم این مرد چیزی از فوتبال سرش میشود؟ با آن عینکی که به چشم میگذاشت بیشتر شبیه به بچه مدرسهایها بود. قطعا بهتر از جورج گراهام نخواهد بود. اصلا میتواند درست انگلیسی صحبت کند؟»
با وجود درگیریهایی که با رختکن و رسانهها و مطبوعات داشت ولی زیاد طول نکشید تا بتواند آینده فوتبال انگلیس را تغییر دهد. کارشناسان ورزشی، متخصصان تغذیه و پرسنل واجد شرایط برای اولین بار به باشگاه آرسنال آمدند. ونگر راه مخصوص به خود را طی میکرد و کم کم بازیکنان به این مسیر پاسخ میدادند.
مطبوعاتِ طرفدار فرگوسن این مربی جدید را «خارجی عجیب غریب» میدانستند که به «بازی ما» آمده و نظم را بر هم زده است. مطبوعات او را آزار میدادند و رسواییهایی هم از زندگی خصوصی او درآورده بودند که همه تکذیب شد. ونگر با قاطعیت و قدرتی که داشت از پس همه چیز برآمد.
بازیکنان را از نوشیدن الکل منع کرد و هر هفته بر رژیم غذایی آنها نظارت میکرد. هر بازیکنی رژیم مخصوص به خود داشت. غذاهای قبل از بازی آنها که اغلب شامل سیب زمینی سرخ کرده و لوبیا میشد را با مرغ پخته، پاستا و سبزیجات جایگزین کرد.
مکملهای ویتامینی به برنامه روزانه بازیکنان اضافه شد و نوشیدنیهای مطلوب برای برگرداندن قوای جسمی آنها بعد از بازی. این رویکردی جدید در فوتبال انگلیس بود و مربیان سراسر کشور از روی دستورالعملهای ونگر یادداشت برمیداشتند.
در فصل اول آرسنال رتبه سوم جدول را از آن خود کرد و شروع خوبی برای ونگری بود که با لیگ انگلیس چندان آشنایی نداشت. تماشاگران هم از نوع بازی تماشایی و قراردادهای جدیدی که ونگر با بازیکنان میبست، لذت میبردند. نبوغ ونگر در به خدمت گرفتن بازیکنان جدید در آرسنال هم مفید واقع شد و برخی از مهمترین مهرههای تاریخ آرسنال را به باشگاه وارد کرد.
مهرههایی نظیر نیکولاس آنلکای بااستعداد، امانوئل پتی، مارک اورمارس و ژیله گریماندی. همه این بازیکنانی که نقش اصلی در موفقیتهای آرسنال در سالهای پیش رو داشتند.
با تیمی بسیار قوی متشکل از پاتریک ویرا، دنیس برکمپ و تعداد زیادی از استعدادهای انگلیسی آرسنال قهرمان لیگ شد و بالای منچستریونایتد قرار گرفت و بازگشتشان به لیگ قهرمانان تضمین شد. باورها و توهینهای رسانهها از «آرسن کیست؟» به «آقای ونگر» تغییر پیدا کرد.
بعد از لیورپول سالهای ۱۹۸۷ و ۱۹۸۸، این اولینبار بود که انگلیس شاهد تکنیکیترین تیم فوتبالش شده بود. آنها طوری به حریف فشار وارد میکردند که تا به حال در هیچ بازی مشابهش دیده نشده بود. آنها نسبت به تمام تیمهای لیگ تندتر میدویدند و قدمهای بلندتر و مطمئنتری برمیداشتند. تنها تیمی بودند که میتوانستند با امپراطوری سرالکس فرگوسن ۲۰۰ مایل آنطرفتر در منچستر رقابت کنند.
آن فصل ونگر به عنوان تنها مربی خارجی موفق به قهرمانی دوگانه در انگلیس شد؛ آنها با پیروزی بر نیوکاسل یونایتد قهرمان جام اتحادیه شدند. ونگر در تنها دو فصل حضورش در انگلیس تبدیل به موفقترین مربی خارجی تاریخ فوتبال انگلیس شد.
تا اکتبر ۲۰۰۲ آرسنال به ثبات خوبی رسید. ونگر در سطج جهان محبوب شده بود و بازیکنان دستوراتش را بی چون و چرا اجرا میکردند. دیوید داین از همه بهتر این موضوع را توصیف میکند: «او بازی بازیکنان را گسترش داد. بازیکنان معمولی را به بازیکنان خوب، بازیکنان خوب را به بازیکنان خیلی خوب و بازیکنان خیلی خوب را به بازیکنان عالی و در سطح جهانی تبدیل کرد.»
ونگر در سال ۲۰۰۲ یک دوگانه دیگر بدست آورد و جام قهرمانی لیگ و جام اتحادیه را بالای سر برد. همیشه تیم را تازه نگه میداشت و بازیکنان زیادی را به تیم دعوت کرد مثل تیری آنری. قصد داشت تا در کل انگلیس سلطنت کند. این سلطنت در سال ۲۰۰۴-۲۰۰۳ به وجود آمد. آرسنال فصل بدون شکستی را در پیش گرفت و با ۱۱ امتیاز بالاتر از چلسی و ۱۵ امتیاز بالاتر از منچستریونایتد قهرمان شد. آن فصل و آن سال بهترین تیم و بهترین دوران ونگر در آرسنال بود.
خارجیِ تاثیرگذار
برای درک بهتر تاثیر ونگر در آن گروه از بازیکنان بهتر است به جایگاهی که آنها در حال حاضر دارند نگاهی بیاندازیم. پاتریک ویرا در نیویورک مربی شد. مارتین کیون مربی شد، دنیس برکمپ در آستانه مربی شدن است، سول کمپبل مربی شایستهای است، ینس لمن هم همینطور و تیری آنری گفت که روزی مربی خواهد شد. فلسفه و دیدگاه آنها توسط ونگر شکل گرفت و نشان میدهد که راه او سالهای سال ادامه خواهد داشت و میراث جاودانی برای نسل و یا نسلهای بعدی به جای گذاشته است.
باشگاهی که زمانی با مربیگری جورج گراهام به عنوان «آرسنال کسلکننده» شناخته میشد بهترین باشگاه کشور شد. تیمی که تماشای بازی بازیکنانش لذتبخش شد. ونگر که به عنوان خارجی غیر قابل اعتماد وارد شد، راه را برای مربیان خارجی دیگر هموار کرد، قوانین تاکتیکی فوتبال را از نو نوشت. توتال فوتبال را در انگلیس به اجرا درآورد. چیزی که هیچکسی باور نمیکرد روزی در انگلیس اتفاق بیافتد. چه کسی چنین تغییرات شگرفی در فوتبال انگلیس پدید آورد؟ آرسن ونگر.
تاثیرات ونگر بر فوتبال انگلیسی فراتر از تاکتیک و تکنیک هم رفت. او اولین مربی بود که تیم به شدت بریتانیایی را به تیمی با بازیکنان خارجی تبدیل کرد. سالها بازیکنان خارجی را شایسته حضور در فوتبال انگلیس نمیدانستند و ونگر از اینکه خارجیها را وارد تیم کند هیچ ترسی نداشت. دنیس برکمپ بهترین شماره ۱۰ در تاریخ لیگ جزیره شد. بازیکنان خارجی زیادی تحت آموزشهای ونگر قرار میگرفتند. او فوتبال انگلیسی را به خوبی تجزیه و تحلیل میکرد و نقاط ضعف آن را پیدا کرده بود و به خوبی میدانست که چطور این ضعفها را از بین ببرد.
او همچنین اولین مربی بود که پشت درهای بسته بازیکنانش را نصیحت میکرد و در ملاء عام از آنها حمایت میکرد. اولین کسی بود که در صورت خطاها و مشکلات بازیکنان در زمین جمله «من صحنه را ندیدم» را مد کرد. این جمله هواداران حریف و شاید داورها را خشمگین میکرد اما ونگر هیچوقت پشت بازیکنانش را خالی نکرد. تأثیری که ونگر بر فوتبال گذاشت او را تبدیل به اولین مربی کرد که نقش امپراطوری فرگوسن چه در لیگ و چه در رسانهها را کمرنگ کرد. ونگر اولین رقیب فرگوسن به عنوان پادشاه دست نیافتنی لیگ جزیره بود.
او در کنار پیشرفتهای فوتبالی باعث پیشرفت زمین تمرینی آرسنال هم شد و توپچیها در حال حاضر یکی از بهترین مراکز تمرینی دنیا را در اختیار دارند. درست برخلاف دوران قبل از ونگر که زمینشان با واتفورد و دانشگاه لندن مشترک بود و شرایط بدی داشت. استادیوم توپچیها با پیشرفتها و امکانات زیادش باعث جذب اسپانسرهای زیادی شد.
به رغم تاثیرات بیچون و چرای ونگر بر فوتبال انگلیس عدهای بر این باورند که او به اندازه کافی موفقیت کسب نکرده است. سه قهرمانی لیگ برتر و شش قهرمانی جام اتحادیه برای خیلیها کافی نیست و به همین خاطر است که تماشاگران آرسنال تغییر میخواهند.
بودجه خالص ونگر در آرسنال تنها ۱۳۶ میلیون پوند است و این رقم خیلی کمتر از باشگاههای منچستریونایتد، چلسی، لیورپول و منچسترسیتی است. یعنی اینکه دست ونگر خیلی بستهتر از باشگاههای دیگر است. ولی هواداران از این بهانهها خسته شدند چون میدانند که ونگر با محدودیتهای بیشتر از این هم موفقیتهای زیادی کسب کرده است.
دوران حضور ونگر در آرسنال به دو دهه تقسیم میشود: اولی دوران موفقیت و نوآوری، و دومی دوران مسئولیت استادیوم جدید و ناکامیها در زمین. ولی نباید تاثیر ونگر بر فلسفه فوتبال را نادیده گرفت. در سالهای اول ونگر پیشگام و پیشرو بود. همان مردی که فوتبال انگلیس به آن نیاز داشت تا بیاید و تغییرات بنیادی در محبوبترین، سودآورترین و قدرتمندترین لیگ فوتبال جهان ایجاد کند. ونگر بیشک قهرمان است. چه او را دوست داشته باشند و چه از او متنفر باشند از حقیقت نمیشود گذشت.
نباید فراموش کرد که ونگر قبل از آرسنال هم مربی بود. و مربی خیلی خوبی هم بود. کارش در موناکو پیامدهای فراوانی برای فوتبال فرانسه داشت و با تغییرات ساختاری باعث شکوفایی تیم ملی فرانسه شد. تاثیری که روی مربیان و بازیکنان جوان فرانسه در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ گذاشت بدون شک بر پیروزیهای فرانسه در جام جهانی و قهرمانی اروپا نقش مهمی ایفا کرد.
آرسن ونگر مغز متفکری که در خلاف جهت آب شنا میکرد فهمید که فوتبال انگلیس میتواند خیلی بهتر از اینها باشد. حتی اگر در سالیان اخیر بارها مورد سرزنش هواداران قرار گرفته باشد و اصرارش برای ماندن در آرسنال کمی به دوران حرفهای مربیگریاش در این تیم لطمه وارد کرده باشد باز هم نمیتوان منکر تأثیرگذاری او در بیش از ۲ دهه حضور در لیگ برتر انگلیس شد. حالا بدون آرسن ونگر لیگ برتر از فصل بعد برای همیشه چیزی کم خواهد داشت.
منبع: فرهنگستان فوتبال