دعوت "وارثین" به تفکر
فیلم ما را به فکر کردن درباره زیباییهایی دعوت میکند که در طول زمان کم رنگ میشوند و درباره چیزهایی که قابل خرید و فروش نیستند، اما به هر حال ما صاحب آنها هستیم.
کد خبر :
۵۵۰۱۲
بازدید :
۱۲۹۲
سینِروپ | بندیکت پرات، نتیجه اولین فیلم بلند مارسلو مارتینسی کارگردان اهل پاراگوئه ورود به رقابت جشنواره فیلم برلین شد. وارثین فیلمی است که در چارچوب سبک و فرم خودش قرار گرفته است. فیلم، پرترهای از فلج بودن را ارائه میدهد به شکلی که بی شباهت به دوبلینیهای جیمز جویس نیست؛ همچون از نظر سبک و شیوه فیلم که تقریبا بدون تحرک است و داستان آن آن قدر آرام پیش میرود که پیشرفت داستان چندان محسوس نیست تا جایی که میبینیم فیلم تقریبا به اوج داستان رسیده است و ما چندان روند پیش روی داستان را احساس نکرده ایم.
در واقع این اوج یک تجلی و ظهوری نامحسوس است که که با آن روبه رو میشویم، تنها به این خاطر که ما هیچ وقت با شخصیت محوری فیلم چندان همراه نمیشویم؛ او خانمی سالخورده و بی پول است که ارثیه و اموال پدری اش را میفروشد در حالی که شریک زندگی اش به خاطر مقروض بودن به زندان افتاده است.
وقتی مسیر و روند سکوتی که کِلا (با بازی آنا برون) پیش گرفته را دنبال میکنیم (هنگامی که او در سکوت خانه بزرگ و خالی اش قرار دارد و هر از چند گاهی این سکوت با صدای خریدارانی شکسته میشود، بیشتر صداهایی که میشنویم صدای دیگرانی است که در اطراف او در حال گپ زدن هستند) همچون روند تصویرسازیهای از نوع جویس، ما شاهد چندین وضعیت در هم آمیخته و گره خورده خواهیم بود.
وقتی مسیر و روند سکوتی که کِلا (با بازی آنا برون) پیش گرفته را دنبال میکنیم (هنگامی که او در سکوت خانه بزرگ و خالی اش قرار دارد و هر از چند گاهی این سکوت با صدای خریدارانی شکسته میشود، بیشتر صداهایی که میشنویم صدای دیگرانی است که در اطراف او در حال گپ زدن هستند) همچون روند تصویرسازیهای از نوع جویس، ما شاهد چندین وضعیت در هم آمیخته و گره خورده خواهیم بود.
اولین وضعیتی که مورد توجهمان قرار میگیرد مربوط به جامعه پاراگوئه است که در فیلم توسط شخصیتهایی به نمایش در آمده که تقریبا همگی زنانی پا به سن گذاشته هستند، بورژواهایی که یادگار دورانی هستند که در آن زنانی بودند که مردان خانه و پول در اختیارشان قرار میدادند و برای ارتباط جنسی پیش آنها میرفتند.
جایی که ارتباطی عمیق بین دو زن تنبل کمتر شرمسار کننده بود تا این که یکی از این زنان واقعا کار کنند (در آغاز فیلم وقتی که کِلا در رنگ کردن خانه حضور ندارد، او و کیکوتا وقتشان را با حرف زدن و رفتن به شهر میگذرانند در حالی که خدمتکارش هر روز کارهای خانه را انجام میدهد). در این محیط، ناتوانی کِلا از دستوری اجتماعی نشات میگیرد که بخشی از اساس این جامعه است و نهایتا او را به سمت پنهان کردن وضعیت مادی اش سوق میدهد انگار که دارایی اش رازی شرمسارکننده باشد. البته ناتوانی او به خاطر سرشت احساسی و جنسی اش نیز هست.
با مشاهده کِلا که به راننده شخصی افرادی ثروتمند و مادربزرگانی پیر تبدیل شده است، فیلم بیننده را دعوت به فکر کردن درمورد دورهای قدیمی و کهنه میکند، دورهای که تنها یادگارها و آنتیکهایی از آن برای فروش باقی میماند (وراثتی که در عنوان فیلم به آن اشاره شده است پیوند با گذشتهای دارد که هیچ نویدی را برای آینده با خود ندارد).
با مشاهده کِلا که به راننده شخصی افرادی ثروتمند و مادربزرگانی پیر تبدیل شده است، فیلم بیننده را دعوت به فکر کردن درمورد دورهای قدیمی و کهنه میکند، دورهای که تنها یادگارها و آنتیکهایی از آن برای فروش باقی میماند (وراثتی که در عنوان فیلم به آن اشاره شده است پیوند با گذشتهای دارد که هیچ نویدی را برای آینده با خود ندارد).
همچنین فیلم ما را به فکر کردن درباره زیباییهایی دعوت میکند که در طول زمان کم رنگ میشوند و درباره چیزهایی که قابل خرید و فروش نیستند، اما به هر حال ما صاحب آنها هستیم، برای نمونه چیزهایی همچون نام خانوادگی یا دانشی که به دست میآوریم (ایدهای که به آن اشارهای مختصر میشود توسط تنها شخصیت فیلم که متعلق به طبقه بازنشستگان نیست).
سکوت و مشکل تکلم کِلا، بیننده را از پیش برد هرگونه احساس همدردی باز میدارد، نهایتا هم برای بیننده مشکل میشود که از بحران شخصی او و یا وضعیتی که برایش پیش میآید چندان متاثر شود.
منبع: سایت نقد روز
منبع: سایت نقد روز
۰