به بهانه قتل دختربچه ٥ ساله آق‌قلایی و پسربچه ١٠ ساله مشهدی

به بهانه قتل دختربچه ٥ ساله آق‌قلایی و پسربچه ١٠ ساله مشهدی

اینک سوال این است که اگر ریشه‌های جرم و جنایت را می‌شناسیم، چرا در هیچ سطحی به مقابله با آن نمی‌پردازیم؟ آیا همچنان در هر هفته باید شاهد انتشار اخباری درخصوص قتل و خودکشی و کودک‌آزاری و... باشیم؟

کد خبر : ۵۵۵۱۴
بازدید : ۲۵۱۱

سعید اصغرزاده | می‌گویند میزان آدمکشی دقیق‌ترین آمار جرم در یک کشور است! این روز‌ها هم، آن چیزی که سانسور نمی‌شود و به‌راحتی در اختیار رسانه‌ها و خبرنگاران قرار می‌گیرد، آمار قتل و خودکشی است. شاید بر این آمار، قتل آن دو کودک در آخر هفته گذشته را بتوان افزود. دختربچه ٥ ساله آق‌قلایی و پسربچه ١٠ ساله مشهدی. یکی را خفه می‌کنند و دیگری را با ٢١ ضربه چاقو می‌کشند. مسیری دهشتناک و هشداردهنده.


اما چرا کودک‌کشی مرسوم شده است و خبر‌هایی از این دست گهگاه روح مردم کشورمان را می‌آزارد؟ جدای از تحلیل‌ها و نظریات روانشناختی که پیرامون اشخاص قاتل و مشکلات شخصی و شخصیتی آنان در اخبار و قصه‌های پرداخته‌شده پیرامون آنان گفته می‌شود جا دارد از منظر اجتماعی به این پدیده تکرارشونده این روز‌ها هم پرداخته شود، یعنی آیا تابه‌حال کسی به این فکر کرده که چرا میزان جرم با این سرعت رو به افزایش است؟ اصلا چرا انسان‌ها مرتکب جنایت می‌شوند؟ آدم‌ها مجرم که به دنیا نمی‌آیند. شاید این محیط، نیاز‌ها و طرز بزرگ‌شدن‌شان است که آن‌ها را به مجرم تبدیل می‌کند.


ساده‌تر بگوییم آیا این روز‌ها علت خودکشی و آدم‌کشی چیزی جز کنش پرخاشگرانه ناشی از ناکامی افراد نیست؟ با این تفاوت افرادی که بشدت دچار ناکامی شده‌اند، اگر محدودیت بیرونی ضعیفی را نیز تجربه کرده باشند، تن به خودکشی می‌دهند و اگر از محدودیت بیرونی قوی رنج کشیده باشند، کنش پرخاشگرانه برون‌گرا پیدا کرده و دیگرکشی را انتخاب می‌کنند، زیرا دیگران را مسئول ناکامی خود می‌دانند و بچه‌ها آسیب‌پذیر‌ترین قشر و در دسترس‌ترین سوژه برای اعمال تحقیر و جنایت.


اگر نگاه کلان‌تری به موضوع بخواهیم داشته باشیم، باید بگوییم بسیاری علل قتل را ناشی از شرایط اجتماعی می‌دانند و ٤ عامل را در وقوع قتل مؤثر:
١. عدم‌انسجام اجتماعی و جدایی و شکاف در روابط متقابل افراد جامعه
٢. محرومیت از منابع و نبود وسایل مشروع کافی و شایسته برای کسب ثروت
٣. ترویج فرهنگ خشونت و فراگیرشدن عقاید مشترک درباره اعمال خشونت برای دستیابی به هدف
٤. کاهش کنترل اجتماعی روی افراد


لابد برای فرار از این معضل راهکار‌های مناسبی می‌تواند در پیش‌روی‌مان قرار بگیرد. مثلا فقر یکی از عوامل اصلی ارتکاب به جرم است و مبارزه با فقر می‌تواند به کاهش جنایت بینجامد. از دیگر سو نقطه مقابل فقر مانند تشکیل یک زندگی مرفه نیز می‌تواند عامل جنایت باشد. طمع به دست آوردن مادیات و میل شدید به زندگی تجملی به هر طریق ممکن باعث می‌شود افراد راه جرم و جنایت را پیش گیرند. تشدید فاصله طبقاتی در یک جامعه یکی از علل جنایت است. وقتی فردی نتواند از راه مستقیم، از طبقه متفاوت و بالاتر از خود انتقام بگیرد، از راه‌های غیرمستقیم و غیرقانونی برای مجازات و حل مشکل خود استفاده می‌کند.


اما آنچه نباید فراموش کنیم این است که تأثیر همسالان و مهارت‌های ضعیف والدین در بزرگ کردن فرزندان ازجمله دلایلی است که باعث می‌شود افراد به سادگی وارد مسیر جرم شوند، آن هم در یک جامعه بشدت عصبانی. در عصبانیت افراد خیلی زود احساس خود را از دست می‌دهند. فرد توانایی تشخیص بین درست و غلط را از دست می‌دهد و دست به جنایت می‌زند. به تمام این‌ها باید خشونت‌هایی را که در تلویزیون و سینما و رسانه‌ها و شبکه‌های خانگی و مجازی نشان داده می‌شود نیز افزود.


اینک سوال این است که اگر ریشه‌های جرم و جنایت را می‌شناسیم، چرا در هیچ سطحی به مقابله با آن نمی‌پردازیم؟ آیا همچنان در هر هفته باید شاهد انتشار اخباری درخصوص قتل و خودکشی و کودک‌آزاری و... باشیم؟

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید