دردِ درد مشترک

دردِ درد مشترک

تا میان دو طرف در هر رابطه اجتماعی، پیرامون هر موضوع و مساله‌ای «درک مشترک» نباشد، آرزو یا تلاش برای چاره‌جویی و گذر از چالش، چیزی شبیه بخیه زدن به آبدوغ است و گره زدن به باد هوا! هزار سخن و پند و خواهش و کوشش و آه و فغان نیز ره به جایی نمی‌برد.

کد خبر : ۵۶۷۸۷
بازدید : ۱۶۰۷
دردِ درد مشترک احمد پورنجاتی | تا میان دو طرف در هر رابطه اجتماعی، پیرامون هر موضوع و مساله‌ای «درک مشترک» نباشد، آرزو یا تلاش برای چاره‌جویی و گذر از چالش، چیزی شبیه بخیه زدن به آبدوغ است و گره زدن به باد هوا! هزار سخن و پند و خواهش و کوشش و آه و فغان نیز ره به جایی نمی‌برد.
فرقی نمی‌کند که در مناسبات خانوادگی باشد یا همکاری شغلی یا در عرصه عمومی و رابطه ملت با دولت، خواه به مفهوم عام یعنی حکومت یا بخشی خاص که قوه مجریه است.
درک مشترک که نباشد، نه‌تنها هریک از دو طرف رابطه به راه خود می‌رود که چه بسا به کلی متفاوت و حتی رو در روی راه طرف دیگر قرار می‌گیرد و نه‌تن‌ها به حل مشکل هیچ کمک نمی‌کند و موجب فرسودن و هرز و هدر رفتن توان خود و دیگری می‌شود بلکه چاله هولناک‌تری را پیش پای موقعیت مشترک می‌گذارد.
می‌شود مصداق حکایت معروف کل کل و دعوای آن دو نفر بر سر ادعای مالکیت درازگوش و از راه رسیدن نفر سوم و ربودن و الفرار! چه به روی خودمان بیاوریم یا نه، چه خوش‌مان بیاید یا نه، واقعیت این است که در سپهر کنونی جامعه پیرامون بسیاری از موضوعات و چالش‌های پیش رو، نه تنها میان ملت و دولت بلکه حتی میان لایه‌های گوناگون اجتماعی و از آن عجیب‌تر میان بخش‌های کالبد مدیریت کشور، درک مشترک احساس نمی‌شود.
انگاری در یک وضعیت یکسان آب و هوایی، یکی از سرمای هوا بلرزد و دیگری در همان وضعیت دچار تعریق باشد یا دستکم احساس کند هوا خیلی هم مطبوع و نرمال است.
آیا درک مشترک را برای حل و فصل مشکلات و بهبود اوضاع کشور، امری لازم و با اهمیت می‌دانیم؟ کاش پاسخ، منفی بود تا به این نوشته ادامه ندهم، اما گمان نمی‌کنم هیچ خردمند دلسوز جز پاسخ مثبت بدهد.
اما پرسش اصلی این است که: درک مشترک، مقدمه و پیش‌نیاز است برای رسیدن به نتیجه یا خودش بخشی از نتیجه و راه چاره است؟ به گمان من هر دو. هم مقدمه است و هم نتیجه. هم پیش‌نیاز است و هم چاره ساز.
نوعی رابطه دیالکتیکی میان دو طرف. ملت از دولت، انتظاراتی دارد: در زمینه‌های گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. لابد دولت نیز برای انجام مسوولیت‌هایی که به عهده گرفته، از ملت انتظاراتی دارد.
بسیار خوب. آیا هم‌اکنون در یک نیم‌نگاه گذرا، دو طرف این انتظارات متقابل، درک مشترکی از وضعیت و حال و روز یکدیگر و از آن مهم‌تر از وزن و کیفیت و برداشت هریک درباره چالش‌های پیش رو دارند؟ برداشت من این است که: نه! چرا؟ چون انگاری یا با هم ارتباط ندارند یا اگر دارند شبیه ارتباط و گفت‌وگوی تلفنی دو نفر، یکی در نقطه‌ای سردسیر و دیگری در نقطه‌ای گرمسیر است، آن هم درباره احساس شخصی‌شان از وضع هوای آن لحظه.
این است که یکی می‌گوید: امان از مشکلات زندگی و نابسامانی اوضاع و ناکارآمدی و فساد و محدودیت‌های ناموجه و دیگری می‌گوید: اینطوری‌ها هم نیست. بی‌انصافی نکنید. برای داشتن درک مشترک از یک وضعیت مشخص، هر دو طرف قضیه باید در هوای یکسان نفس بکشند.
هوای یکسان یعنی وجود شفافیت اطلاعاتی و همرسانی پایدار و بی‌حد و مرز همه واقعیت‌های آشکار و پس و پنهان که به زندگی و سرنوشت مردم و کشور و حال و آینده آنان مربوط است. فرقی ندارد که موضوع و مساله چه باشد: وضعیت ارز، نحوه توزیع بودجه، علت یا دلیل ممنوعیت ناگهانی استفاده از تلگرام، یا هر رخداد اجتماعی و سیاسی دیگر. متاسفانه هم‌اکنون چنین وضعیتی مشاهده نمی‌شود.
سیاست قطره‌چکانی و ناپیوسته و همراه با تابلو‌های ورود ممنوع فراوان در اطلاع‌رسانی و اطلاع‌گیری یعنی در مبادله و تعامل اطلاعاتی میان دولت و ملت، کمک چندانی به درک مشترک نمی‌کند.
در چنین حال و هوایی، انتظار رفتار مشترک، البته دور از واقع‌بینی است. نخستین گام برای آغاز فرآیند «درک مشترک» میان دولت و ملت، فراهم کردن فوری یک فضای شفاف تبادل اطلاعات حاضر یراق و بهنگام - ونه پس افتاده و لنگ‌لنگان- درباره همه پرسش‌ها، پچ‌پچ‌ها، رخدادها، تصمیم‌ها، انتظار‌ها و البته، چون و چرا‌ها و پاسخ‌ها میان افکار عمومی و همه ارکان مدیریت کشور به ویژه دولت است. آنگاه خواهیم دید که درک مشترک از واقعیت‌ها، چه نقش کارسازی در رفتار مشترک خواهد داشت.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید