تلاش کردم منطقی بسازم
محسن کیایی را به عنوان بازیگر اصلی فیلمهای مصطفی کیایی میشناسیم. او در این سالها به خاطر درخششی که داشته به یکی از چهرههای جدید و متفاوت کمدی تبدیل شده و با پیشنهادهای زیادی برای بازی در کمدیهای مختلف روبروست. ماجرای حضور او در فیلم «لونه زنبور» یک مقدار متفاوتتر از دیگر فیلم هاست.
محسن کیایی را به عنوان بازیگر اصلی فیلمهای مصطفی کیایی میشناسیم. او در این سالها به خاطر درخششی که داشته به یکی از چهرههای جدید و متفاوت کمدی تبدیل شده و با پیشنهادهای زیادی برای بازی در کمدیهای مختلف روبروست. ماجرای حضور او در فیلم «لونه زنبور» یک مقدار متفاوتتر از دیگر فیلم هاست. او در این فیلم هم به عنوان بازیگر حضور دارد و هم فیلمنامه آن را نوشته است. در این مصاحبه بیشتر درباره ساختار فیلمنامه این کمدی با او گپ زده ایم.
«لونه زنبور» جزء کمدیهای پرفروشی دسته بندی میشود که با وجود عامهپسند بودن، هم به لحاظ فیلمنامه، هم فضاسازی و هم انتخاب بازیگر، در درجه استانداردی قرار دارد و در فاصله زیادی با کمدیهای عامه پسند و سخیف به اصطلاح آبگوشتی قرار میگیرد. چه اصولی را رعایت کردی که به چنین ورطهای بیفتی؟
از آنجایی که کار کمدی انجام میدهم، تقریبا ۹۰ درصد فیلمنامههای کمدی را که در طول سال ساخته میشود، برایم میفرستند؛ بنابراین من فیلمنامه بیشتر این فیلمها را خوانده ام. فکر میکنم اولین چیزی که به یک کار کمدی لطمه میزند فیلمنامه است.
وقتی میخواهیم یک کمدی بسازیم باید به این نکته دقت کنیم که موقعیتهای کمدی بسازیم باید به این نکته دقت کنیم که موقعیتهای کمدی، در وهله اول باید در خود فیلمنامه اتفاق بیفتد باید پیش از شروع کار، داستان و موقعیتها داخل فیلمنامه ایجاد شده باشد و دیالوگها به طور کامل نوشته شده باشند.
من خودم با این که فیلمنامه چندتا فیلم را نوشته ام هنوز خودم را فیلمنامه نویس کمدی نمیدانم. درباره «لونه زنبور» هم همه جا گفته ام که ایده اش را از یک فیلم آمریکایی گرفته ام.
بله، فیلم «الماس آبی»! خیلیها انتقاد کرده اند که چرا اسمی از آن داخل تیتراژ فیلم نیست؟
من همه جا گفته ام که این فیلم را دیده بودم و از ایده آن خوشم آمده بود. این که کسی چیز با ارزشی را جایی قایم میکند و بعد اتفاقهای عجیبی برای همان مکان میافتد، ایده جالبی است که البته قبلا هم در تلویزیون و سینمای خودمان بارها شاهدش بوده ایم.
چون «لونه زنبور» قبل از هر چیز به دلیل حضور پژمان جمشیدی و محسن کیایی برای مخاطبان جذاب است، فیلمنامه را بر اساس این زوج نوشتی؟
موقعی که فیلمنامه را مینوشتم به این فکر نمیکردم که پژمان قرار است بازی کند. قبل از این که با پژمان دوست شوم و تئاتر «پپرونی برای دیکتاتور» را کار کنیم، این فیلمنامه را نوشته بودم. به این فکر کرده بودم که خودم یکی از نقشها را بازی کنم، اما پژمان را نه وقتی فیلمنامه را در اختیار تهیه کننده گذاشتم تا کار شود، خود تهیه کننده و کارگردان، گزینههای دیگری برای بازی در این نقش داشتند، اما من دوست داشتم پژمان باشد، چون در تئاتر همکاری خوبی با او داشتم تا این که بالاخره بازیگر انتخابی کارگردان امکان حضور در پروژه را پیدا نکرد و نهایتا به پژمان رسیدیم.
در فیلمهای کمدی نادیده گرفته شدن حدی از منطق، طبیعی به نظر میرسد و میشود آن را به خاطر بلاهت شخصیتها موجه جلوه داد، اما از جایی به بعد دیگر به شعور مخاطبان توهین میشود و قابل پذیرش نیست. چطور این مرز را رعایت کردی؟
به نظرتان ما این مرز را در «لونه زنبور» شکسته ایم؟
در کل با یک اثر غیرمنطقی مواجه نیستیم، اما جاهایی مرز را رد میکند.
بین بچههای سینما یک جمله مرسومی هست که میگویند در کار کمدی هر کاری مجاز است. من به شدت با این حرف مخالفم. به نظرم در وهله اول باید کاری کنیم که تماشاگر زیر و بم شخصیتها را باور کند. در آن صورت او را در هر موقعیتی میپذیرد. در فیلمنامهای که نوشتم تمام تلاشم مرا کرده ام که منطقها سر جایش باشد. به هیچ وجه فکر نمیکنم که در کمدی میشود منطق را نادیده گرفت. من تحقیق کرده ام که آیا واقعا امکان این که یک سرباز با یک نامه جعلی بتواند وارد یک کلانتری شود هست یا نه؟
رفته ام این گاف را در نیروی انتظامی در آورده ام (که البته بعدها دیدم یک سیستم اتوماسیونی ایجاد شده که اطلاعات کلانتریها را به هم وصل میکند و دیگر نمیشود چنین کاری کرد) یا مثلا درباره این که یک کلانتری به خاطر ریزش دیوار به جای دیگری منتقل شود تحقیق کردم و دیدم کاملا امکان پذیر است. به همه چیز فکر کردم که دچار بی منطقی نشوم.
اگر تماشاگر بدشانس بودن این کاراکترها را باور کند آن وقت میپذیرد که چنین اتفاقی درست سر بزنگاه بیفتد و درست همان موقع که اینها به کلانتری رفته اند یک نفر از همسایهها به خاطر جمع آوری ماهواره از خودشان شکایت کند. اگر همه چیز منطقی پیش برود و مخاطبان بدشانس بودن کاراکترها را باور کنند، در این موقعیتها هم قبول شان میکنند.
اما بعضی موارد یا کدها در فیلم وجود دارد که استفادهای از آنها نمیشود. مواردی مثل دوبینی یا گلوله خوردن صابر، مواد زدن زن یا حتی برخی شخصیتها مثل همان خواهر و برادر که دلیل محکمی برای حضورشان وجود ندارد یا میتوانستند به شکل دیگری حضور داشته باشند.
ایده دوبینی و عینک، ایدهای است که در زمان اجرا به وجود آمد و در فیلمنامه وجود نداشت. فکر کردیم اگر این دو بینی را برای کاراکتر بگذاریم، موقعیتهای کمدی جالبی به وجود میآورد. این ایده بازیگری است نه فیلمنامه.
به هر حال انتظار میرفت تا آخر فیلم حتما یک استفادهای از آنها بشود. گلوله خوردن صابر و مواد زدن زن به هیچ عنوان در فیلمنامه کاربردی ندارند.
آن زن مواد نمیزند. در اجرا شاید این طور به نظر رسیده است. او دیابت دارد و انسولین میزند.
حتی اگر انسولین هم باشد کمکی به داستان نمیکند.
آن هم ایدهای است که در فیلمنامه نبود و بعدها در اجرا به وجود آمد. درباره این که گفتید آن دوتا کاراکتر میتوانند باشند یا حذف شوند، کاملا مخالفم، چون آن دوتا کاراکتر عامل نیرو و فشار بیرونی برای این دوتا شخصیت اند. نیروی مثبت و منفی باید کنار هم قرار بگیرند تا داستان شکل بگیرد. نمیشود حذف کرد، اما شاید میشد کارایی بهتری برای شان به وجود آورد.
اگر قرار بود یک فیلم جدی بسازی یا اسم کمدی عامه پسند روی آن نبود، برایش بیشتر وقت نمیگذاشتی؟ نوشتن فیلمنامهای مثل «لونه زنبور» چقدر برایت جدی بود؟
واقعا برای نوشتنش وقت گذاشتم. ما میخواستیم فیلمی بسازیم که از یک طرف مخاطب عام خوشش بیاید و از طرفی سخیف نباشد و به شعور تماشاگر توهین نشود. واقعا تلاش کردم موقعیتهایی ایجاد کنم که تماشاگر داخل سالن بخندد. واقعا نوشتن فیلمنامه کمدی و ایجاد موقعیتهای خلاقانه کمدی کار خیلی سختی است.
اگر به من بگویند یک فیلمنامه جدی بنویس، برایم خیلی راحتتر است تا این که بگویند فیلمنامه کمدی بنویس. حتی بازی کردن فیلم کمدی هم کار سخت تری است. زمانی که من این فیلمنامه را نوشتم، فقط و فقط به این فکر میکردم که موقعیتهای خوبی کنار هم چیده شود و مخاطب حال کند.
واقعا فیلمنامهای ننوشتم که بخواهم با آن جایزه بگیرم یا در فستیوال خاصی شرکت کنم. ولی برای همین هم وقت گذاشتم. اینطوری نبوده که دو روزه آن را تمام کنم. قطعا اگر بخواهند فصل دوم آن را هم مینویسم، چون به نظرم موقعیتهای کمدی که فصل دوم در خوابگاه دختران برای آنها ایجاد میشود، جذابتر است.
هیچ وقت کار از سر باز کنی انجام نمیدهم. اگر میخواستم این طوری کار کنم، قطعا فیلمهای بیشتری بازی میکردم، چون همانطور که گفتم ۹۰ درصد فیلمنامههای کمدی که در ایران ساخته میشود به من پیشنهاد میشود و میتوانستم با آنها خیلی پول در بیاورم، اما همه را رد میکنم.
منبع: مجله همشهری جوان