روزنامهنگار یا روزمالهنگار؟

در همین موجهای ناامیدی و پشیمانی که اخیرا راه افتاده، دیدم که با طعنه و تسخر روزنامهنگاران را روزمالهگاران نامیدهاند. از دید آنها «ما» ماله به دستانی هستیم که گندکاریهای صاحبان قدرت را ماله میکشیم و بدعهدی و خیانت سیاستمداران را لاپوشانی میکنیم. چون ما از امید حرف میزنیم و مخاطبان خود را به مشارکت سیاسی دعوت میکنیم و از مردم میخواهیم تا همچنان صبوری کنند
کد خبر :
۵۷۵۷۱
بازدید :
۹۶۴

در همین موجهای ناامیدی و پشیمانی که اخیرا راه افتاده، دیدم که با طعنه و تسخر روزنامهنگاران را روزمالهگاران نامیدهاند. از دید آنها «ما» ماله به دستانی هستیم که گندکاریهای صاحبان قدرت را ماله میکشیم و بدعهدی و خیانت سیاستمداران را لاپوشانی میکنیم. چون ما از امید حرف میزنیم و مخاطبان خود را به مشارکت سیاسی دعوت میکنیم و از مردم میخواهیم تا همچنان صبوری کنند و دست به اقدامات ماجراجویانه و پرهزینه نزنند، ترسو و آلودهدامن و طفیلی قدرتیم و همچون فیتوپلانگتون از کانونهای زر و زور و تزویر ارتزاق میکنیم، اما آنها که با خیال راحت در کانالشان فحش میدهند، در پیجشان به همه بد میگویند و در فضای خصوصی اخیرا عمومی شدهشان زیر میز میزنند و کافه را به هم میریزند، آزاده و قهرمان و مبارز و بانمکند... اکثر آنهایی که در محیطهای مجازی رسانههای یکنفره راه انداختهاند معمولا هرچه میخواهد دل تنگشان میگویند، هیچ ترتیب و آدابی هم نمیجویند. گاهی خبری دروغ را نشر میدهند، بیآنکه کسی بازخواستشان کند، گاهی خبری راست را کج بازتاب میدهند، بیآنکه کار و بارشان به خطر بیفتد و گاهی هم از سر شوخی وتفنن جبهه یک
نفره باز میکنند و با هرآنکه جز خود، درمیافتند و از دیگران متوقعند تا در اینها به چشم قهرمانانی ناسازگار و تطمیعناپذیر بنگرند.
اتفاقا از سر همین تصور نادرست است که عجب دامنشان را میگیرد، فریفته گفتهها و نوشتههای مغلوط خود میشوند، لایک دیگران گمراهشان میکند و تشویق شدید و غلیظ حضار وامیداردشان تا ضمن بالا بردن خود، دیگران را - در صدر دیگران، روزنامهنگاران را- پایین بیاورند. در این میان یک اتفاق بد دیگر هم افتاده و آن این است که توقع عمومی از روزنامه و روزنامهنگار بالا رفته.
حتی آنهایی که مطلقا روزنامه نمیخرند و روزنامه نمیخوانند طوری درباره ما حرف میزنند که گویی همه دروغها و خیانتها و سیاهیها و بیتوفیقیها و تهمتها از سواد نوشته ما تراوش میکند و دنیا را برمیدارد.
اصلا بحث ایران و خارج نیست. چون نیک بنگری همکاران امریکایی و اروپایی ما هم وضع و حال بهتری ندارند، هرچند هنور بازارشان به کسادی بازار ما نیست. قدیم، تا همین چند سال پیش اگر رییسجمهور امریکا میخواست حرفی با مردم بزند یا پیامی بفرستد ناچار بود به سراغ اهل رسانه برود و از آنها بخواهد تا وسیله انتشار حرفش را فراهم کنند. همه روسای جمهور دفتری داشتند که کار رسانهها را سامان میداد. ترامپ، اما به این فکر افتاد تا بیاعتنا به خبرنگاران و حرفه خبرنگاری، شخصا یک رسانه دونبش بزند و بیحضور ویراستار و دبیر و سردبیر هرچه را به عقلش میرسد بگوید و از تبعاتش هم نهراسد.
از دید آدمهای بیسواد و لاابالی، روزنامهنگاران - بلکه روشنفکران- موی دماغند. خبرنگاران با ملاحظات و محظوراتی که دارند مانع از آن میشوند تا همه حرفها توفیق نشر یابند وبه زیور طبع آراسته شوند. آنها با ویراستاری خود بسیاری از لاطائلات را از صحبتهای سیاستمداران میزدایند و جلوی پخش بسیاری از یاوهها را میگیرند.
مسوولیتهای اجتماعی باعث میشود تا روزنامهنگاران صلحطلب، جلوی نشر کلمات جنگطلبانه و آتشافروزانه را بگیرند و حرفهای درشت طرفین را سوهان بکشند و نزاع مقدر را به تعویق بیندازند. بیجهت نبوده که روزنامهنگاران را در صف روشنفکران نشاندهاند. مسوولیتهای اجتماعی دست و قلم روزنامهنگار را مقید به قیود مصلحتطلبانه میکند و او را وامیدارد تا جلوی جنگ و ظلم و تباهی را بگیرد.
حتی با وجود اینکه سرمایهداران در روزنامهها نفوذ کردهاند و سایه سنگین صهیونیستها بر روزنامههای بینالمللی سنگینی میکند، اما کماکان روزنامهنگاران جزو روشنفکران فرهیختهای هستند که برای برقراری صلح هزینههای سنگین میپردازند. همین است که موجودی مثل ترامپ چشم دیدن روزنامهنگاران را ندارد و ترجیح میدهد تا حرفش را از بلندگوی شخصی خودش پخش کند.
بر ترامپ حرجی نیست. معلوم است که دنبال چه چیزی است. تعجب من از آنهایی است که قدر و تاثیر کلام را نمیدانند و با بیمبالاتی هرچه تمامتر و البته که با بیمسوولیتی، زمینههای کینه و نفرت و دعوا و نزاع را فراهم میآورند.
اینها دقیقا مصداق همان جمله سعدیاند که سخنچین بدبخت هیزمکش است. اینها هیزم مجازی جمع میکنند تا در همه عرصهها دعواهایی هرچند کوچک را به جنگ تمامعیار بکشانند. خوبی روزنامهنگاران و روشنفکران این است که قدر کار خود را میدانند و بر نفوذ کلام خود واقفند بر عکس عوامی که از بد حادثه دنیای مجازی را به اشغال خود درآوردهاند و از تبعات کار خود نیز بیخبرند.
اسم روزنامهها بد دررفته که سیاهنما هستند و ناامیدی را ترویج میکنند. این هم از بداقبالی ما است که در چشم دیگران اینطور ظاهر شدهایم. منظورم این نیست که از خود رفع اتهام کنم و گناه سیاهنمایی را به گردن کاربران دنیای مجازی بیندازم.
در این زمینه ما یک گناهکار نداریم بلکه لیست بلندبالایی از گناهکاران داریم که شبکههای مجازی هم جزیی از آنها هستند. عرضم این است که هرجا میبینید دارند به روزنامهنگارها حمله میکنند باید ببینید چه پروژهای را دارند پیش میبرند که روزنامهنگاران مانعش شدهاند.
۰