هسته خشم جامعه در آستانه انفجار

هسته خشم جامعه در آستانه انفجار

باید پذیرفت که هسته خشم و هیجانات مغز جامعه مدت‌هاست نه به واسطه یک سوزن تحریک‌کننده، بلکه به واسطه عوامل متعددی که برشماری یک‌یک آن‌ها زائد به نظر می‌رسد، در تحریک مداوم و روزافزون قرار گرفته است و به واسطه هر خبری در آستانه انفجار قرار دارد. همواره همین‌طور بوده است. همواره احساسات عمومی تحریک‌شده و تخلیه‌نشده به دنبال محملی برای تخلیه خود بوده است.

کد خبر : ۵۷۹۸۳
بازدید : ۹۹۲
هسته خشم جامعه در آستانه انفجار بابک زمانی | سال‌ها پیش در یک بخش مغز و اعصاب فرانسه، در‌حال گذاشتن یک الکترود تحریک‌کننده در مغز یک بیمار پارکینسونی بودند که ناگهان او به‌شدت برآشفته شد، هیجان‌زده فریاد می‌کشید و گریه می‌کرد. گفتند چه شده؟ گفت: این اتاق و همه شما به‌شدت ترسناک و دلهره‌آور هستید.
معلوم شد سر سوزن به‌جای منطقه مربوط به پارکینسون به هسته خشم و ترس وارد شده است! وقتی خواستند خطا را اصلاح کنند، بیمار شروع به خندیدن و شادی کرد. معلوم شد اتاق و پزشکان به‌شدت مضحک و خنده‌دار شده‌اند.
بله این‌بار هم خطا کرده بودند و سر سوزن وارد هسته نشاط در همان نزدیکی شده بود! تا پیش از آن تاریخ همه می‌دانستند که واکنش ما به مسائل متناسب با شدت آن‌ها نیست و رنگی از خلقیات خود ما را به خود می‌گیرد.
اما این برای اولین‌بار بود که مشاهده می‌شد چگونه وضعیت درونی یک نفر اساسا رنگ و معنای واقعیات و تحریکات بیرونی را به‌شدت تغییر می‌دهد. وقتی به خشم می‌آییم، دانستن اینکه شدت آن خشم و تعبیر ما از رویداد‌ها به روحیات و تجربیات ما ارتباط دارد و آنچه از آن عصبانی هستیم گاه فقط بهانه‌ای بیش نیست، ممکن است بسیاری از مناقشات روزمره ما را کاهش داده و ما را به سمت آرامش و عقلانیت سوق دهد.
هیجانات عمومی نسبت به خبر دهشتناک آزار جنسی نوجوانان یک مدرسه در تهران هم از این قاعده مستثنا نیست. باید پذیرفت که هسته خشم و هیجانات مغز جامعه مدت‌هاست نه به واسطه یک سوزن تحریک‌کننده، بلکه به واسطه عوامل متعددی که برشماری یک‌یک آن‌ها زائد به نظر می‌رسد، در تحریک مداوم و روزافزون قرار گرفته است و به واسطه هر خبری در آستانه انفجار قرار دارد. همواره همین‌طور بوده است. همواره احساسات عمومی تحریک‌شده و تخلیه‌نشده به دنبال محملی برای تخلیه خود بوده است.
مثال‌ها بسیارند، اما این‌بار خود خبر و خود جنایت بسیار تکان‌دهنده هستند، اما هیجانات عمومی که مفر چندانی هم برای تخلیه نداشته، آماده است تا چارچوب‌های عقل را درنوردیده و جنایت‌کار مفروض را از یک محاکمه منصفانه -که حق هر انسانی است- محروم کند.
آشکار است که تلاش برای گسترش چارچوب‌های حقوق بشر، بحث‌هایی نظیر ریشه‌های جرم و جنایت، حقوق کودکان و نوجوانان، بحث در ریشه‌های جنسیت، دستیابی به آخرین تعریف‌های آن و تعاریف روزآمد آزار جنسی وظیفه هر انسان مدرن و آزاده‌ای است. اما وقتی جنایتی رخ داد، همان اصول اخلاقی مدرن حکم می‌کنند که دامن بحث از عرصه عموم چیده شود.
احساسات عمومی که به واسطه شبکه‌های مجازی و بنابر قانون رزونانس و هم‌زمان می‌توانند با ابعادی تصاعدی و انفجاری افزایش یابند، بیش از این تحریک نشوند. همه امکانات برای رعایت حقوق جنایت‌کار فرضی و بررسی نقش عوامل مختلف فردی و اجتماعی در آن لحاظ شود. رعایت حقوق بشر نه در رعایت حقوق و تحسین قهرمانان که در رعایت حقوق سیاه‌کاران و منحرفان خود را نشان می‌دهد چراکه این‌ها هستند که جز این حقوق چیزی ندارند و این وظیفه است که به معنای مدرن روشنفکری به معنای توان فراروییدن از گفتمان رایج نزدیک‌تر است.

حقوق بشر، حقوق کودک و تقبیح آزار جنسی اصول آشکاری هستند که نیاز به مصداق ندارند. مسائل اجتماعی و تلاش در راه آرمان‌های سیاسی هم بیش از همه از طریق ساماندهی مؤسسات و فعالیت‌های اجتماعی می‌گذرند، نه از آتشفشان‌هایی این‌چنینی از پنبه و کاه که زود فرومی‌نشینند.
چنین مصداق‌هایی هم فقط پس از بررسی دقیق و همه‌جانبه پرونده می‌توانند بر تحولات آتی مؤثر بیفتند. پس بهتر آن است که عرصه دادگاه را از گروه‌ها و کانال‌ها جمع کرده و به آن‌سوی در‌های دادگاه، آنجا که در خفا حتی عکس هم جای خود را به نقاشی می‌دهد، بسپاریم. ب
ه سیاه‌کار گوشزد کنیم می‌تواند بدون مشورت با وکیل حرفی نزند -حداقل در فیلم‌ها و سریال‌ها که دیده‌ایم- و عرصه را به نبرد قاضی و وکیل بسپاریم. باید پرسید کدام وکیل یا کدام وکلا حاضرند در چنین شرایطی وکالت چنین سیاه‌کاری را بپذیرند؟
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید