سلطه برودکستینگ بر زندگی انسان

سلطه برودکستینگ بر زندگی انسان

حتی در کوره‌دهات افغانستان هم بشقاب و ریسیور می‌بینید که مردمان را با دنیای غربی پیوند می‌زند. آن ترانه مبتذلی که چهل سال پیش می‌خواند این‌ور و اون ور می‌برم، کنار دریا می‌برم، امروز تحقق تام و تمام یافته و ما خواسته و نخواسته به جا‌هایی می‌رویم و سر از اماکنی درمی‌آوریم که حیرت‌آور است

کد خبر : ۵۸۳۵۶
بازدید : ۱۰۴۳
سلطه برودکستینگ بر زندگی انسان سید علی میرفتاح | اواخر زمان شاه که تازه تلویزیون‌های ترانزیستوری به بازار آمده بود، یکی از شرکت‌های تبلیغاتی برای توشیبا تیزری ساخته بود که صدای ملت را درآورد. منتها، چون خیلی زود آتش انقلاب تیز شد و صدا‌های اعتراض به بلندترین حدش رسید، انتقاد به تبلیغات و رسانه چندان مسموع واقع نشد.
در تیزر توشیبا، یکی از مدل‌های ژاپنی، شاد و سبکسر، تلویزیون پرتابل ترانزیستوری را یک دستی بلند می‌کرد و خندان و چرخان از کادر بیرون می‌رفت. در این موقع صدای گوینده- آمیخته با شیطنت مردانه- روی تصویر می‌آمد که خوشگل‌های ژاپنی به راحتی بلند می‌شوند و با شما همه جا می‌آیند، حتی اتاق خواب. منظور نریتور از خوشگل‌های ژاپنی همین تلویزیون‌های خوش‌آب‌ورنگ و سبکی بود که به راحتی می‌شد جابه‌جای‌شان کرد.
تا قبل از این تلویزیون یک کمد بزرگ بود که در شاه‌نشین خانه استقرار می‌یافت و چفت و بست حسابی داشت و معمولا تماشا کردنش با نحوی از سرمونی همراه بود. خاطرم هست که پدرم همیشه عصر‌ها برای اینکه ما بچه‌ها به درس و مشق‌مان برسیم، در تلویزیون را قفل می‌کرد و شب‌ها هم بیش از یکی، دو ساعت اجازه‌مان نمی‌داد که جلویش بنشینیم و در تصویرش غرق شویم. بحث داغ شدن لامپ‌ها هم بود.
هر از چندگاه باید دست روی سقف تلویزیون می‌گذاشتیم و میزان داغ شدنش را می‌سنجیدیم. بار‌ها شده بود که وسط مرد شش میلیون دلاری یا آیرون‌ساید پدرم تلویزیون را می‌بست تا خنک شود، ایضا ما هم از کار و زندگی عقب نیفتیم... شاید اگر مرده‌های پنجاه سال قبل سر از خاک بردارند و نسبت امروزی ما را با تلویزیون ببینند، خیلی زود سکته کنند و به زیر خاک برگردند.
من و شما هم اگر بتوانیم از وضعیتی که در آن قرار داریم فاصله بگیریم و از زاویه‌ای دیگر وضع و حال امروزمان را برانداز کنیم چه بسا از هیبت درک واقعیت موجود بلرزیم و پس بیفتیم. آن خوشگل‌های ژاپنی به هندی و سنگاپوری و فنلاندی و امریکایی تعمیم پیدا کرده‌اند و اتاق خواب که سهل است با شما حتی به مستراح و حمام هم می‌آیند.
حضرت امیر خطاب به خدای متعال می‌گوید لایمکن الفرار من حکومتک. از قلمرو حکمرانی تو نمی‌توان گریخت. بلاتشبیه، از این تعبیر اقتباس لفظی می‌کنم و می‌گویم که از قلمرو برودکستینگ جهانی نمی‌شود گریخت.
حتی در کوره‌دهات افغانستان هم بشقاب و ریسیور می‌بینید که مردمان را با دنیای غربی پیوند می‌زند. آن ترانه مبتذلی که چهل سال پیش می‌خواند این‌ور و اون ور می‌برم، کنار دریا می‌برم، امروز تحقق تام و تمام یافته و ما خواسته و نخواسته به جا‌هایی می‌رویم و سر از اماکنی درمی‌آوریم که حیرت‌آور است...
شاید فکر کنید من این حرف‌ها را در دشمنی با وضعیت فعلی رسانه‌ها می‌زنم. البته منکر نمی‌شوم که من با این وضعیت همدل نیستم. منتقد آنم، بلکه مخالف آنم. اما مخالفت و موافقت ما تغییری در این وضعیت ایجاد نمی‌کند.
سعی من بیشتر این است که خودم و شما را بر این وضعیت واقف کنم. اگر بتوانیم بر آنچه هستیم خودآگاهی یابیم، آن وقت مدیریتش آسان‌تر خواهد بود. اما اگر نفهمیم و ندانیم چه بلایی سرمان آمده آن وقت خیلی زود باد رسانه‌های فراگیر ما را با خود خواهد برد و دنیای‌مان را تباه خواهد کرد. یک تذکر دیگر هم باید بدهم. مهار دنیا از دست خدا در نرفته.
خطاست اگر فکر کنیم کار و بار دنیا تمام و کمال دست شیطان افتاده نعوذبالله دیگر زور نیروی‌های خیر به شر منتشر نمی‌رسد. نه. این‌ها همه در ذیل اراده حضرت حق شرف وقوع یافته و در زمره ابتلائاتی است که بشر باید از سر بگذراند تا به کمال مطلوب برسد. این را گفتم تا فکر نکنید از تغییر وضعیت دنیای امروز ناامیدم...، اما سوال؟
مشکل این فراگیری رسانه‌های دیداری و شنیداری چیست؟ دگردیسی آن تلویزیون‌های مبله قدیمی و تبدیل و تکثیرشان در اسمارت‌فون‌های ارزان‌قیمت چه ایرادی دارد که باید زانوی غم بغل بگیریم و ابراز ناخرسندی کنیم؟ مردم کتاب نمی‌خوانند؟ خب نخوانند. زمان قدیم هم مردم چندان فرهیخته‌تر از امروز نبودند. فکر نمی‌کنند؟ اسلاف‌شان هم چندان فکر نمی‌کردند؟
آیا همه دارند شبیه هم می‌شوند و فردیت‌شان را به دست خود و پای درس تلویزیون از بین می‌برند؟... اینجا دیگر نمی‌شود گفت: «خب بکنند» یا «به جهنم» یا «کی این‌ها فردیت داشتند که حالا ندارند». نه.
چیزی که ما را از دیگر موجودات متمایز می‌کند همین فردیت بی‌بدیل است و چیزی هم که رسانه‌ها به نفع جهان سرمایه‌داری سعی در نابودی‌اش دارند همین فردیت است. آن‌ها دارند ما را تبدیل به تولیدات یک شکل کارخانه‌ای می‌کنند که مهر تاییدش دست رسانه‌هاست.
ما را دارند به شکل عجیبی شبیه به هم می‌کنند. نه تنها ظاهرمان شبیه به هم است بلکه عین هم فکر می‌کنیم، عین هم نگاه می‌کنیم، عین هم می‌پسندیم یا پس می‌زنیم و عین هم مصرف می‌کنیم. بدتر از این بالاتر از این، آن‌ها دارند فردیت ما را هم در قالب می‌ریزند و یک شکلش می‌کنند. اسمش را می‌شود گذاشت فردیت منتشر. مشکل من هم با رسانه‌ها همین است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید