خمار بودم چیزی نفهمیدم!

خمار بودم چیزی نفهمیدم!

مرد ۴۸ ساله کراکی که رفیق ۲۰ ساله اش را در پاتوق معتادان به قتل رسانده بود بعد از ۵۰ روز تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی که با صدور دستورات ویژه قضایی همراه بود، در چنگ قانون گرفتار شد و راز این جنایت هولناک را در حالی فاش کرد که با داستان سرایی‌های ساختگی اش، در محل، معتادی را عامل این قتل هولناک معرفی کرده بود.

کد خبر : ۵۹۱۸۱
بازدید : ۱۱۰۶
خمار بودم چیزی نفهمیدم!
سید خلیل سجادپور | مرد ۴۸ ساله کراکی که رفیق ۲۰ ساله اش را در پاتوق معتادان به قتل رسانده بود بعد از ۵۰ روز تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی که با صدور دستورات ویژه قضایی همراه بود، در چنگ قانون گرفتار شد و راز این جنایت هولناک را در حالی فاش کرد که با داستان سرایی‌های ساختگی اش، در محل، معتادی را عامل این قتل هولناک معرفی کرده بود.
چهارم اردیبهشت گذشته هنگامی که قاضی ویژه قتل عمد مشهد تحقیقات گسترده‌ای را برای پیگیری پرونده قتل جوان ۲۲ ساله افغانی در بولوار توس ۳۳ آغاز کرده بود، ناگهان خبر جنایت دیگری که در بولوار عمار یاسر مشهد رخ داد، ادامه تحقیقات را برای چند ساعت متوقف کرد و قاضی کاظم میرزایی عازم کوی عمار یاسر شد.
بررسی‌های مقدماتی حاکی از آن بود که ساختمان دو طبقه‌ای که مرد ۴۲ ساله معروف به احمد در آن به قتل رسیده است، پاتوق معتادان بوده و دوستان یا اطرافیان احمد برای مصرف مواد مخدر به آن جا تردد داشته اند. اما دقایقی بعد از آن که صاحبخانه با ضربه چاقو نقش زمین شده است، زن و مرد میان سالی نیز از داخل ساختمان به مکان نامعلومی گریخته اند.
این درحالی بود که در محل وقوع جنایت، خبری دهان به دهان می‌پیچید که «شوکت» (زن فراری از محل) را متهم به قتل احمد جلوه می‌داد چرا که مدتی قبل پسر شوکت با احمد درگیر شده و او را با ضربه چاقو مجروح کرده بود.
با آن که سرنخ همه تحقیقات میدانی و اظهارات اهالی به «شوکت» می‌رسید، اما ذهن مقام قضایی درگیر ماجرایی دیگر بود به طوری که نقش «شوکت» در این نزاع مرگبار بسیار کم رنگ جلوه می‌کرد. به همین خاطر قاضی «میرزایی»، خط به خط اظهارات اهالی و شاهدان را زیر ذره بین قضاوت گذاشت و به بررسی دقیق موضوع پرداخت.
این گونه بود که ناگهان کارآگاهان اداره جنایی دستوری را از سوی قاضی شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد دریافت کردند که حکایت از شناسایی مخفیگاه و دستگیری فردی به نام حسن معروف به «شیشه بر» داشت. این فرد همان مرد فراری بود که ساعتی بعد از وقوع قتل نیز به محل بازگشته و ماجرای ساختگی ارتکاب قتل توسط شوکت را بر سر زبان‌ها انداخته بود.
قاضی میرزایی که انگشت روی این اقدام مرد «شیشه بر» در تحقیقات غیرمحسوس گذاشته بود، از کارآگاهان خواست تا این مرد فراری را دستگیر کنند.
حدود ۵۰ روز از ماجرای این قتل می‌گذشت که کارآگاهان با ردیابی‌های اطلاعاتی و صدور دستورات ویژه از سوی مقام قضایی موفق شدند، مرد ۴۸ ساله را که به طور پنهانی به محل سکونتش بازگشته بود، در یک عملیات هماهنگ و غافلگیرانه دستگیر کنند.
این مرد وقتی در اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، مقابل اسناد و مدارک انکارناپذیر قرار گرفت در یک لحظه با چشمانی اشکبار لب به اعتراف گشود و گفت: آن روز آن قدر خمار بودم که چیزی نفهمیدم!
«شیشه بر» ۴۸ ساله در تشریح ماجرای جنایت هولناک خود گفت: عصر روز حادثه به شدت خمار بودم، ولی پولی هم برای تامین مواد مخدر نداشتم این بود که به خانه دوست ۲۰ ساله ام رفتم، آن جا پاتوق معتادان بود و اطمینان داشتم مواد برای مصرف گیر می‌آورم. وقتی به طبقه دوم ساختمان رفتم، احمد با چاقوی دست ساز کوچکی که داشت مشغول تراشیدن لای دندانش بود.
شوکت هم که از مدتی قبل در خانه احمد حضور داشت و گاهی شب‌ها را نیز آن جا سپری می‌کرد، دراز کشیده بود طوری که احتمالا خواب بود.
در این هنگام به احمد گفتم کمی کراک به من بده! حالم اصلا خوب نیست! ولی شوکت با شنیدن این خواسته من، بیدار شد و از احمد خواست تا موادی به من ندهد! به همین دلیل احمد ابزار «شیشه بری» را که همراهم بود، به عنوان گرو برداشت، ولی به او التماس کردم که این‌ها ابزار کارم هستند و من نمی‌توانم بدون این ابزار زندگی ام را تامین کنم!
همین مشاجره‌های لفظی ناگهان به درگیری بین ما انجامید، در این گیر و دار من که از شدت خماری حال خودم را نمی‌فهمیدم با احمد درگیر شدم درحالی که او هنوز با همان چاقو مشغول دندانش بود، ولی نمی‌دانم چگونه در اثنای درگیری فیزیکی، همان چاقو به سینه احمد فرو رفت و خون از آن بیرون زد. او که دیگر خیلی ناراحت و عصبانی شده بود، شیلنگی را که آن جا بود، برداشت و ضرباتی به من زد.
وقتی شیلنگ را از دست او خارج کردم به طبقه پایین رفت و مقابل منزل مادرش روی زمین افتاد. این درحالی بود که شوکت نیز بعد از چاقو خوردن احمد، وارد درگیری شد و مو‌های مرا می‌کشید. در نهایت من که فکر نمی‌کردم احمد با این ضربه چاقو به قتل برسد در همان محل یکی دیگر از معتادان را دیدم که نشسته بود، از او خواستم کلید منزلش را برای مصرف مواد به من بدهد!
وقتی کلید را از او گرفتم شوکت هم همراه من به خانه «ه» آمد، ولی من که اضطراب داشتم دوباره به نزد مادر احمد بازگشتم و با یک داستان ساختگی چنین وانمود کردم که «شوکت» احمد را به قتل رسانده و الان نیز متواری شده است. از سوی دیگر با فرار «شوکت» داستان مرا همه باور کردند و احتمال می‌دادم کارآگاهان نیز به دنبال شوکت باشند.
با وجود این، احتیاط می‌کردم و به خانه ام نمی‌رفتم تا این که آخر هفته گذشته وقتی به طور پنهانی وارد منزلم شدم ناگهان کارآگاهان روی سرم ریختند و دستبند‌ها را بر دستانم حلقه زدند. در پی اعترافات صریح متهم ۴۸ ساله و به دستور قاضی «کاظم میرزایی» این پرونده در اختیار کارآگاهان اداره جنایی قرار گرفت تا بررسی‌های بیشتری در این باره صورت گیرد.
منبع: روزنامه خراسان
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید