قدرت نمایی با مائدهها!
آنان به شکلی ناشیانه و غیرحرفهای و متعصبانه با آوردن چند دختر و پسر جوان فقط سعی کردند قدرت خود را به رخ بینندگانش بکشند. در واقع آبروی یک یا چند جوان را مستمسکی برای زهره چشم گرفتن از بخشی از جامعه کردند.
کد خبر :
۶۰۲۷۹
بازدید :
۱۷۰۵
لیدا عسگرنیا | دختر نوجوان ١٧ سالهای ویدیوهایی از حرکات خود در فضای مجازی در معرض نمایش عمومی قرار میدهد. اعترافاتش در رسانه ملی پخش میشود. قاعدتا هدف برنامه این است که هم او و هم دیگرانی مانند او متنبه شده و دیگر دست به چنین اقداماتی نزنند که مخالف با نظام ارزشی بخشی از جامعه است.
اینکه رقصیدن واجد وصف کیفری است یا خیر موضوع این یادداشت نیست؛ فعلا فرض میکنیم رقص در انظار عمومی عملی مجرمانه است و نباید حرکات موزون در منظر عموم قرار بگیرد. دقیقا ماننداینکه شخص در حریم خصوصی خود بیحجاب باشد بر او حرجی نیست، اما همین فرد اگر در مریی و منظر عمومی بیحجاب ظاهر شود مرتکب فعلی مجرمانه شده است.
بهعبارتی بخش مهمی ازعنصر مادی چنین جرمهایی «نمایش عمومی» است. قانونگذار با جرم دانستن بعضی رفتارها، میخواهد مانع از انتشار و رواج و مشاهده آنها در جامعه شود. اما در حالی که تا پیش از پخش این برنامه، صرفا گروههای اجتماعی معین در جریان این موضوعات بودند، صدا و سیما با پخش این برنامه باعث شد که در عرض مدت کوتاهی آمار بینندگان ویدیوهای این فرد و احتمالا کسانی مشابه او به چندین میلیون برسد.
صدا و سیما همان کاری را کرد که میخواهد از آن جلوگیری کند یعنی انتشار و ترویج فعلی بنا به ادعای خود مجرمانه با این رویکرد که ضریب امنیت اجتماعی را افزایش دهد! زن و مرد و پیر و جوان اگر تا چند روز پیش اسمی از دخترک و موضوع نشنیده بودند و رسمش را نمیدانستند به سرعتی که اقتضای ذات فضای مجازی است هم دیدند و بسیاری هم ترحم ودلسوزی کردند که چگونه نوجوانی به خاطر چنین رفتاری در برابر دوربین به گریه درمیآید.
اصولا یکی از اهداف سیاست کیفری این است که وجدان جامعه با مجازات بزهکار تسکین و التیام یابد. از واکنشهای متنوع و متعدد پیداست در این مورد جامعه با دیدن دختری بسیار جوان در حالتی مغموم و درحالت سایه _روشن و نیمه تاریک که به شرح کار خود دراینستا گرام میپرداخت نه تنها عملکرد او را تقبیح نکرد بلکه عاملین چنین برنامه مبتذلی را تقبیح کردند.
اصولا یکی از اهداف سیاست کیفری این است که وجدان جامعه با مجازات بزهکار تسکین و التیام یابد. از واکنشهای متنوع و متعدد پیداست در این مورد جامعه با دیدن دختری بسیار جوان در حالتی مغموم و درحالت سایه _روشن و نیمه تاریک که به شرح کار خود دراینستا گرام میپرداخت نه تنها عملکرد او را تقبیح نکرد بلکه عاملین چنین برنامه مبتذلی را تقبیح کردند.
خصوصا اینکه جامعه با چشمانی باز و کاملا هوشیار میبیند که چگونه با مجرمان یقهسفید و بزهکاران بزرگ با تسامح برخورد میشود.
برنامه ساز صدا وسیما که با همکاری معاونت فرهنگی ناجا اقدام به تهیه این برنامه کردند، نتوانستند بهدرستی آسیبشناسی فضای مجازی را انجام بدهند و وجدان عمومی را مجاب کنند که، چون بعضا حضور در شبکههای مجازی، چون اینستا میتواند برای فرزندانشان مخاطراتی به همراه داشته باشد لذا مانع حضور فعال فرزندان و خانوادههایشان در اینگونه فضاها شوند و به این ترتیب جنبه بازدارندگی از جرم را که یکی از اهداف سیاست کیفری است، عملی کنند.
آنان به شکلی ناشیانه و غیرحرفهای و متعصبانه با آوردن چند دختر و پسر جوان فقط سعی کردند قدرت خود را به رخ بینندگانش بکشند. در واقع آبروی یک یا چند جوان را مستمسکی برای زهره چشم گرفتن از بخشی از جامعه کردند.
باید از دستاندرکاران تهیه این برنامه که مدعیاند دنبال محافظت از اخلاق عمومی بودهاند، پرسید که چرا وفق قانون جرایم منافی عفت به صورت غیرعلنی برگزار میشود. یکی از دلایل این تصمیم حفظ آبروی اشخاص و دلیل دیگر جلوگیری از رواج اموری است که قانونگذار برای اخلاق عمومی مناسب نمیداند.
این عدم انتشار منکر و دیگری حفظ آبروی اشخاص است. با همین سیاست به هیچ عنوان رسانه ملی نباید مبادرت به بازجویی در جلوی دوربین از چند جوان به زعم خود خطاکار کند. این درست است که بخشی از سیاست کیفری استفاده از کارکرد رسانه است، اما اینکه چگونه از این ابزار استفاده شود حائز اهمیت است.
باید از دستاندرکاران تهیه این برنامه که مدعیاند دنبال محافظت از اخلاق عمومی بودهاند، پرسید که چرا وفق قانون جرایم منافی عفت به صورت غیرعلنی برگزار میشود. یکی از دلایل این تصمیم حفظ آبروی اشخاص و دلیل دیگر جلوگیری از رواج اموری است که قانونگذار برای اخلاق عمومی مناسب نمیداند.
این عدم انتشار منکر و دیگری حفظ آبروی اشخاص است. با همین سیاست به هیچ عنوان رسانه ملی نباید مبادرت به بازجویی در جلوی دوربین از چند جوان به زعم خود خطاکار کند. این درست است که بخشی از سیاست کیفری استفاده از کارکرد رسانه است، اما اینکه چگونه از این ابزار استفاده شود حائز اهمیت است.
فرض بگیریم میخواهیم درخصوص بزه سرقت به عنف به جامعه آگاهی دهیم که این بزه بد است و بزهکار منفورجامعه. طبیعتا باید بهگونهای عقلانی و غیر متعصبانه و با دانش کافی مخاطب را در جریان کلیت امرقرارداد در اینصورت وجدان عمومی هم در مبارزه با بزه مذکور همکاری میکند و بیتردید اخلاق عمومی مرتکب را بزهکار میداند.
ولی بهنظر میرسد در مستند بیراهه که اختصاص به چند جوان داشت و به نظر رسانه ملی رفتاری مجرمانه داشتهاند نه تنها نتوانست وجدان عمومی را با خود همراه سازد بلکه با عدم رعایت قانون و اخلاق، باعث واکنش منفی عمومی به این اقدام صداوسیما شد. به نحویکه تحت همین فشار افکار عمومی مجبور به پاسخگویی شده است.
رسانهای که بارها مورد نقد مخالفان خود قرار گرفته است و هربار این نهاد با بیتفاوتی از کنار نقدها عبور میکرده اینبار مجبور به پاسخگویی شده است زیرا حتی از سوی همفکران خود نیز مورد نکوهش قرار گرفته است تا آنجا که قوه قضاییه، برخلاف ادعای مدیرکل روابط عمومی صدا و سیما هرگونه مداخله خود در این برنامه را تکذیب کرد و نیروی انتظامی نیز از برخی جزییات برنامه تبری جست.
۰