پیشنهادی که به قیمت جان تمام شد
پسر جوان وقتی به یک دختر در تلگرام پیشنهاد دوستی میداد نمیدانست این پیشنهاد او را تا یک قدمی مرگ میکشاند. چند روز قبل راننده میانسالی در حال عبور از بیابانهای اطراف تهران بود که با صحنه عجیبی مواجه شد. او پسر جوانی را دید که خونین روی زمین افتاده بود. راننده میانسال او را به بیمارستان منتقل کرد.
کد خبر :
۶۰۸۳۹
بازدید :
۷۸۰
پسر جوان وقتی به یک دختر در تلگرام پیشنهاد دوستی میداد نمیدانست این پیشنهاد او را تا یک قدمی مرگ میکشاند. چند روز قبل راننده میانسالی در حال عبور از بیابانهای اطراف تهران بود که با صحنه عجیبی مواجه شد. او پسر جوانی را دید که خونین روی زمین افتاده بود. راننده میانسال او را به بیمارستان منتقل کرد.
سه روز پس از انتقال پسر جوان به بیمارستان او به هوش آمد. فرزاد گفت: مدتی قبل در یک گروه تلگرامی عکس پروفایل دختر جوانی را دیدم. از دختر خوشم آمد و تصمیم گرفتم با او دوست شوم. چند باری در تلگرام به او پیام دادم. درنهایت هم از اوخواستم تا همدیگر را ببینیم. قبول کرد، اما زمانی که به محل قرار رفتم به جای دختر جوان که سیما نام داشت، دو پسر به محل قرار آمدند.
او ادامه داد: دو پسر جوان مرا با زور سوار خودروشان کرده و به خارج از تهران بردند. آنها مرا بشدت کتک زده و درنهایت با چاقو مرا زخمی و خونین رها کردند.
دستگیری متهمان
با اظهارات پسر جوان، مأموران پلیس وارد عمل شده و عاملان این ماجرا بازداشت شدند. یکی از متهمان در تحقیقات گفت: سیما دوستم بود به من گفت که پسری به او ابراز علاقه کرده و درخواست دوستی داده است. زمانی که از مزاحمتهای پسر جوان باخبر شدم از سیما خواستم تا با او قرار ملاقات بگذارد. اما به جای سیما؛ من و دوستم به محل قرار رفتیم و او را به زور سوار ماشین کرده و به خارج از شهر رفتیم.
با اظهارات پسر جوان، مأموران پلیس وارد عمل شده و عاملان این ماجرا بازداشت شدند. یکی از متهمان در تحقیقات گفت: سیما دوستم بود به من گفت که پسری به او ابراز علاقه کرده و درخواست دوستی داده است. زمانی که از مزاحمتهای پسر جوان باخبر شدم از سیما خواستم تا با او قرار ملاقات بگذارد. اما به جای سیما؛ من و دوستم به محل قرار رفتیم و او را به زور سوار ماشین کرده و به خارج از شهر رفتیم.
میخواستیم او را ادب کنیم تا دیگر دست به چنین کارهایی نزند، اما در این میان با چاقو به او هم ضربه زدیم. تصور کردیم که او مرده است. برای همین به تهران برگشتیم و تصمیم گرفتیم تا وسایلمان را جمع کنیم و پس از تهیه مقداری پول از ایران فرار کنیم، اما قبل از اینکه ما نقشهمان را عملی کنیم بازداشت شدیم.
۰