شرایط به عقب برگردد باز هم او را می‌کشم!

شرایط به عقب برگردد باز هم او را می‌کشم!

در ساعت ۱۳ روز ۲۷ مرداد امسال از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ وقوع یک فقره جنایت در منطقه پیروزی، خیابان پیچک به کلانتری ۱۲۸ تهران نو اعلام شد که با حضور مأموران در محل و تأیید خبر اولیه مبنی بر کشته شدن خانمی حدود ۳۵ ساله، موضوع به اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام و پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد تشکیل شد و ضمن هماهنگی با بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، اقدامات برای دستگیری قاتل در دستورکار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.

کد خبر : ۶۱۹۵۰
بازدید : ۱۹۵۰
معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری مردی که همسر سابقش را در مقابل فرزند چهار ساله‌اش به قتل رسانده بود، خبر داد.
ماجرای یادداشت نویسی قاتل روی چادر!
در ساعت ۱۳ روز ۲۷ مرداد امسال از طریق مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ وقوع یک فقره جنایت در منطقه پیروزی، خیابان پیچک به کلانتری ۱۲۸ تهران نو اعلام شد که با حضور مأموران در محل و تأیید خبر اولیه مبنی بر کشته شدن خانمی حدود ۳۵ ساله، موضوع به اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام و پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد تشکیل شد و ضمن هماهنگی با بازپرس شعبه دوم دادسرای ناحیه ۲۷ تهران، اقدامات برای دستگیری قاتل در دستورکار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.

درهمان تحقیقات اولیه مشخص شد همسر سابق مقتوله به نام محمد متولد ۱۳۵۸ طی تماس تلفنی که با برادرش داشته، موضوع ارتکاب جنایت و قتل همسر سابقش را اطلاع داده و برادر قاتل نیز بلافاصله به محل سکونت برادرش مراجعه کرده و با مشاهده جسد مقتوله موضوع را به پلیس اطلاع داده است.

خواهر مقتوله نیز پس از حضور در محل جنایت به کارآگاهان گفت: خواهرزاده ام که پسربچه‌ای ۴ ساله است در حالی که توسط پدرش تا ابتدای کوچه محل سکونت ما آورده شده بود، پس از ورود به خانه با همان بیان کودکانه گفت که شاهد کشته شدن مادرش توسط پدر خود بوده است که بلافاصله با شماره تلفن همراه خواهرم تماس گرفتم، اما او جواب گو نبود و در همین زمان برادر قاتل طی تماس تلفنی اعلام کرد که خواهرم به قتل رسیده است.

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در تحقیقات خود اطلاع پیدا کردند که قاتل و مقتوله، حدود ۱۵ سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده بودند و نتیجه ازدواج آن‌ها یک دختر ۱۳ ساله و یک پسر ۴ ساله بوده است.
طی مدت زندگی مشترک آن ها، بنا بر اظهارات خانواده مقتوله، همسر مقتوله به نام محمد بار‌ها او را هدف ضرب و جرح قرار داده تا این که سرانجام مقتوله در سال ۱۳۹۴ اقدام به طرح شکایت با موضوع ضرب و شتم از همسر خود کرده و همسرش در دادگاه محکوم و روانه زندان شده است و سپس در طول دوران محکومیت محمد به صورت غیابی از وی طلاق گرفته است.
بنا بر اظهارات خانواده متهم، محمد پس از آزادی از زندان تا مدت‌ها از محل سکونت همسر سابق خود و فرزندانش اطلاعی نداشته تا این که حدود ۲۰ روز پیش از جنایت، به صورت کاملا اتفاقی مقتوله را در خیابان ملاقات و از وی درخواست کرده تا در هفته یک نوبت فرزندانش را ملاقات کند.

بنابر اظهارات خانواده مقتوله، طی همین مدت کوتاه مقتوله چندین نوبت فرزندانش را به منزل استیجاری پدرشان برده و پس از چند ساعت نیز به همراه آن‌ها به خانه بازگشته تا این که آخرین بار روز جمعه ۲۶ مرداد پسر چهار ساله‌شان را به منزل محمد برده، اما پس از آن دیگر بازگشتی به خانه نداشته و پاسخ گوی تماس‌های تلفنی اعضای خانواده‌اش نیز نبوده تا این که فردای آن روز خواهر مقتوله از موضوع جنایت اطلاع پیدا کرده است.

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ درادامه رسیدگی به پرونده اطلاع پیدا کردند که متهم پرونده پس از جنایت، از تهران به یکی از شهرستان‌های استان گلستان متواری شده است. تحقیقات برای شناسایی دقیق مخفیگاه محمد در دستور کار کارآگاهان قرار داشت تا این که روز دوشنبه گذشته محمد با حضور در اداره دهم پلیس آگاهی خودش را تسلیم کارآگاهان کرد.

محمد با اعتراف صریح به ارتکاب جنایت و قتل همسر سابقش به کارآگاهان گفت: طی مدت کوتاهی که موفق به پیدا کردن همسر سابق خود و بچه‌هایم شده بودم، خیلی تلاش کردم تا موافقت همسرم را به زندگی مجدد با خود جلب کنم، اما او مخالف این موضوع بود تا این که پس از گذشت مدت زمان کوتاهی اطلاع پیدا کردم که وی قصد دارد تا با فرد دیگری ازدواج کند.
چندین بار از وی در این خصوص سؤال کردم، اما او هر بار جواب‌هایی مبهم داد تا این که اطمینان پیدا کردم که واقعا قصد دارد با فرد دیگری ازدواج کند. در حالی که قرار بود پسرم را روز جمعه ملاقات کنم از همسر سابقم خواهش کردم تا چادر سفید دوران عقدمان را با خودش بیاورد و او نیز چادر سفید دوران عقدمان را با خودش آورد. به بهانه این که از بیرون سفارش غذا دادم خواهش کردم تا زمان بیشتری در خانه بمانند و او نیز به خاطر پسرمان قبول کرد.
در زمان صرف شام، مقتوله نوشیدنی مسموم شده به داروی خواب آور را نوشید و پس از مدت کوتاهی بیهوش شد. ابتدا قصد داشتم تا او را با دست خفه کنم که در همین زمان متوجه پسر چهار ساله مان شدم که شاهد صحنه بود، یک لحظه مقتول را رها و پسرمان را به داخل اتاق بردم. پس از آن دوباره به سراغ او آمده و این بار او را با پارچه خفه کردم و به قتل رساندم.
متهم ادامه داد: پس از ارتکاب جنایت چادر سفید دوران عقدمان را که مقتوله به همراه خود آورده بود روی جسد انداختم و پسرم را برداشتم و تا ابتدای کوچه محل سکونت خاله اش رساندم و سپس از آن محل دور شدم؛ همزمان، با برادرم تماس گرفتم و موضوع جنایت را به او اطلاع دادم و از اوخواستم تا به خانه ام برود؛ پس از آن نیز از تهران خارج شدم.

متهم در بخشی از اعترافاتش گفت: شب قبل از قتل، همسرم به همراه پسرم به خانه ام آمد من که داخل حمام بودم شنیدم همسرم تلفنی به خواهرش می‌گفت که شوهر کرده است. قصد داشتم همان شب او را بیهوش کنم و به قتل برسانم، ولی آن شب خوابم برد. این متهم همچنین گفت: روی چادر سفید عروس با ماژیک نوشتم «با چادر سفید آمدی، با چادر سفید می‌روی» و سپس آن را روی جسد همسرم انداختم.

براساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ، سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعتراف صریح متهم به ارتکاب جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی بازپرس صادر شد و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
چرا همسر سابقت را به قتل رساندی؟
وقتی فهمیدم که دوباره ازدواج کرده تصمیم به قتلش گرفتم.

کی متوجه شدی که او ازدواج کرده است؟
شب قبل از جنایت، میترا پسرم را آورده بود تا ببینمش. من داخل حمام بودم که شنیدم میترا با خواهرش در حال صحبت کردن با تلفن است. به او گفت که همسرجدیدش وضع مالی خوبی دارد. فکر نمی‌کرد که من این صحبت‌ها را بشنوم ولی من شنیدم و تصمیم به قتل او گرفتم. همان شب می‌خواستم او را به قتل برسانم و داخل دوغ داروی بی‌هوشی ریختم اما از شانس بد، خودم همه دوغ‌ را خوردم و زودتر خوابم برد.
صبح که از خواب بیدار شدم، میترا گفت چرا ازدواج نمی‌کنی ، من می‌خواهم ازدواج کنم و بعد هم گفت ازدواج کرده و باید به خانه شوهرش برود. عصبانی شدم و با شالی که سرش بود او را خفه کردم و بعد از بستن دست و پاهایش و کوتاه کردن موهایش چادر عروسی‌مان را روی او انداختم. بعد با ماژیک قرمز روی چادر نوشتم «با چادر سفید آمدی با چادر سفید برو.»

این جنایت چقدر طول کشید؟
نیم ساعت.

زمان قتل پسرت کجا بود؟
اول داخل اتاق خواب بود اما بعدش بیدار شد. ولی او را فوراً به اتاق دیگر بردم و برایش فیلم گذاشتم. به او گفتم که مادرش را کشته‌ام و او پرسید چرا این کار را کرده‌ام.

بعد چکار کردی؟
پسرم را به خانه برادرم بردم و خودم به شهرستان رفتم تا دخترم را که همراه مادرم به شهرستان رفته بود ببینم. البته آنجا چند ساعت بیشتر نماندم و وقتی فهمیدم برادرم که موضوع قتل را خبر داده بود دستگیر شده است به تهران برگشتم.

ولی خودت را معرفی نکردی؟
قصدم معرفی کردن خودم بود اما زمان نیاز داشتم. باید یکسری از طلب‌هایی را که داشتم می‌گرفتم. در این مدت در ایستگاه اتوبوس بی‌ آر تی می‌خوابیدم و بعد از اینکه مقداری از کارهایم انجام شد خودم را معرفی کردم.

اختلافت با همسرت سر چه بود که به جدایی ختم شد؟
با بچه‌ها خیلی بد رفتاری و مدام آنها را تحقیر می‌کرد. سر همین مسأله باهم بحثمان شد. یک روز زنگ زد و گفت بروم مقابل کلانتری تهران نو، آنجا شناسنامه‌ها و مدارک بچه‌ها را داخل کیفش دیدم. با هم مقابل کلانتری دعوایمان شد و بازداشت شدم. بهمن سال 94 به زندان افتادم و سه ماه بعد آزاد شدم. البته همسرم در زندان به ملاقاتم آمد و پیشنهاد داد حق طلاق را به او بدهم. می‌گفت اگر از هم فقط روی کاغذ جدا شویم او می‌تواند هم از کمیته امداد درخواست کمک کند و تحت پوشش آنها بشود و هم پسرم از سربازی معاف می‌شود. آنقدر گفت و گفت تا پشت میله‌های زندان به او حق طلاق را دادم.

بعد از آزادی از همسرت خبر داشتی؟
بله، خانه‌ای در کنار خانه خودم برای او اجاره کرده بودم و مدام به آنها سر می‌زدم و هیچ مشکلی نداشتیم. تا اینکه 6 ماه قبل همسرم از من خواست تا برای او گوشی تلفن همراه بخرم، می‌گفت گوشی ندارد. اما من گوشی تلفن همراهی داخل خانه پیدا کردم و او که این ماجرا را کتمان کرد دعوایمان شد. بعد از آن روز همسرم بچه‌ها را برداشت و با خودش برد و دیگر ناپدید شد.

و چطور او را دوباره پیدا کردی؟
دو هفته قبل با من تماس گرفت. او پرستار خانگی بود و گفت برای یک خانمی کار می‌کند. از او خواستم بچه‌ها را بیاورد. شب حادثه پسرم را به خانه آورد تا ببینم. آن موقع بود که متوجه شدم او ازدواج کرده است. البته همسرم بدون اجازه من 15 میلیون تومان از حساب دخترم پول برداشت کرده بود که این موضوع هم خیلی مرا عصبانی کرد.

چطور با او آشنا شدی؟
15 سال قبل به یکی از شهرهای شمالی سفر کردم و در روستا همسرم را دیدم و عاشقش شدم. من زنم را خیلی دوست داشتم.

پشیمانی؟
اگر زمان به عقب برگردد و همسرم باز همان کار را انجام دهد او را می‌کشم.

سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی ، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت : با توجه به اعتراف متهم وی برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.
منبع: روزنامه خراسان، روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید