غارتگر؛ فیلمی که خیال خسته شدن ندارد

غارتگر؛ فیلمی که خیال خسته شدن ندارد

اولین فیلم به عنوان وسیله‌ای برای خودنمایی «آرنولد شوارتزنگر» (Arnold Schwarzenegger) عمل کرد، اگرچه این هیولا آن قدری محبوب شد تا اسباب ساخت دنباله‌هایی را هم فراهم کند. بعد از آن نوبت به دو فیلم فاجعه بار «بیگانه علیه غارتگر» (Alien v. Predator) که اولی یک فیلم درجه ب. بی‎ارزش، دومی هم یک فیلم ناخوشایند بود، و یک تلاش از سوی «نمرود آنتال» (Nimrod Antal) برای درست کردن اوضاع رسید.

کد خبر : ۶۲۹۵۴
بازدید : ۷۱۵۷
«غارتگر» (Predator) یکی از آن فرنچایز‌های خسته هالیوود است که انگار خیال تسلیم شدن ندارد. شاید یک موفقیت در باکس آفیس بتواند این ایمانی که کمپانی فاکس به این مجموعه دارد را صحیح جلوه دهد، ولی ششمین قسمت از این مجموعه آن قدری همچون یک بازگشت خسته کننده به نظر می‎رسد که ارزش رفتن به سینما را ندارد.
اولین فیلم به عنوان وسیله‌ای برای خودنمایی «آرنولد شوارتزنگر» (Arnold Schwarzenegger) عمل کرد، اگرچه این هیولا آن قدری محبوب شد تا اسباب ساخت دنباله‌هایی را هم فراهم کند. بعد از آن نوبت به دو فیلم فاجعه بار «بیگانه علیه غارتگر» (Alien v. Predator) که اولی یک فیلم درجه ب. بی‎ارزش، دومی هم یک فیلم ناخوشایند بود، و یک تلاش از سوی «نمرود آنتال» (Nimrod Antal) برای درست کردن اوضاع رسید.
غارتگر؛ فیلمی که خیال خسته شدن ندارد
این واقعا جواب نداد، تیغ زدن جیب مخاطب با «بیگانه علیه غارتگر» برای همیشه دامن گیر هر دو فرنچایز شد و همین بزرگ‌ترین مشکل برای طرفداری از «غارتگر» است. اگرچه کارگردان فیلم یعنی «شین بلک» (Shane Black) که در فیلم سال ۱۹۸۷ یک بازیگر بود منکر وجود چیزی به نام «بیگانه علیه شکارچی» است، ولی هنوز هم آن مزه بد به دهان می‌رسد.

داستان به مانند همان کلیشه ژانر علمی تخیلی پیش می‌رود: «بیگانه‌های شیطانی» به زمین می‌آیند و یک گروه از بازماندگان عجیب، ناهماهنگ و بدون تجهیزات در کنار هم تصمیم می‌گیرند تا آ‌ن‌ها را شکست دهند. کیفیتی که باعث شده بود تا غارتگران خاص باشند اینجا به شدت تنزل یافته است.
آن‎ها لزوما هیولا‌های بزرگ و بد فیلم هستند، همان آنتاگونیست‌های فیلم‌های اسلشر در لباسی فضایی. شکار این غارتگران همان شخصیت‌های تک بعدی هستند که عملکردشان مثل قربانیان فیلم‌های ترسناک است. شما می‎توانید بازی «چه کسی با چه ترتیبی کشته شد؟» را پیش ببرید.
البته، این یک فیلم مرد محور است، پس هیچ خبری از نوجوانانی که به دل طبیعت می‌زنند و با هم رابطه جنسی برقرار می‎کنند نیست، پس مقایسه نیز بی‌نقص نخواهد بود.

«بلک» کارگردان قابلی برای آثار اکشن است پس سکانس‌های مبارزه انفرادی خوب از آب در آمده‌اند و گا‌ها درگیرکننده جلوه می‎کنند. شاید اگر ما سرنخ بهتری از ارتباط بین شخصیت‌ها داشتیم، به سطح جذابیت فیلم هم کمک می‌کرد.
رگبار شوخی‌هایی که در فیلم پردازش می‎شوند موجب به وجود آمدن چند موقعیت خنده دار می‌شود (البته از جنبه منفی). متاسفانه، جلف بودن فیلم باعث از بین رفتن هرگونه کشش شده است، چیزی که در آن «غارتگر» به شدت لنگ می‌زند.

فیلم از لحاظ بازیگران، اقدام به نگهداری پول کرده است. حتی یک بازیگر درجه یک هم در فیلم پیدا نمی‎شود، چیزی که من فکر می‌کنم به این خاطر است که خود «غارتگر» هم چیزی بیشتر از یک فیلم درجه ب. پرزرق و برق نیست. «بوید هالبروک» (Boyd Holbrook) بیشترین مدت زمان را به خود اختصاص داده و شخصیت او بیش از حد شبیه به «مارتین ریگز» است.
غارتگر؛ فیلمی که خیال خسته شدن ندارد
(«بلک» نویسنده «اسلحه مرگبار» (Lethal Weapon) بوده است.) دیگر همراهان او شامل «تروانت رودز» (Trevante Rhodes)، «کیگن مایکل کی» (Keegan-Michael Key)، «تامس جین» (Thomas Jane) و یک سری بازیگر دیگر است.
«اولیویا مان» (Olivia Munn) همان دکتر همه فن حریف و الزامی این فیلم است، یک جورایی پاسخ این فیلم به شخصیت «ریپلی» با بازی «سیگورنی ویور» (Sigourney Weaver). خب، شاید نه کاملا.

«غارتگر» خودش را به عنوان یک دنباله بر «غارتگر یک»، «غارتگر دو»، و «غارتگران» معرفی می‌کند، با در نظر داشتن این نکته که اتفاقات آن فیلم‌ها رخ داده است. فیلم با سقوط یک «غارتگر» در مکزیک آغاز می‌شود.
این موجود در ابتدا توسط یکی از قاتلان ارتش، «کویین مک کنا» (با بازی «بوید هالبروک») در طی یک ماموریت دیده می‌شود. او برخی از تجهیزات این موجود را برای نگهداری، نزد فرزند خیال پرداز خود یعنی «روری» (با بازی «جیکوب تریمبلی») می‌فرستد.
برای ساکت نگه داشتن کویین، دولت برنامه دارد تا او را زندانی کند. در همین حین، بیگانه مجروح و آرام به یک آزمایشگاه فوق سری که اداره آن بر عهده یک دیوانه به نام «تریگر» (با بازی «استرلینگ کی براون») است منتقل می‏شود، تریگری که قصد او ساخت سلاح از این موجود است.
(این یک آرزوی مشترک میان آدم بد‌های مجموعه «بیگانه» و «دنیای ژوراسیک» است.) او یک متخصص به نام «کیسی برکت» (با بازی «اولیویا مان») را برای تیم خود استخدام می‌کند ولی، خیلی زود پس از اضافه شدن او، همه چیز تبدیل به جهنم می‌شود.
یک غارتگر دیگر از راه می‌رسد، اولی فرار می‎کند، و کویین و تیم جدید او متشکل از زندانیان سابق (که از اتوبوسی که آن‌ها را به زندان می‌برده فرار می‌کنند) درست به موقع از راه می‌رسند و به نیرو‌های کیسی ملحق می‌شوند.

فیلم‎‌های علمی تخیلی خوب همیشه یک لحظه دارند که مخاطب بگوید «واو!»، یک امضا که مخاطبان پس از اینکه جزئیات داستانی زیادی روایت می‎شود و کنار می‌روند به نشانه به یاد آوردن آن جزئیات ابتدایی بر زبان می‌آورند.
«غارتگر» هیچ چیزی مرتبط با آن را ارائه نمی‌دهد، این یک سری سکانس سر هم بندی شده است و یک سری لحظات از قسمت‌های قبلی مجموعه و فرنچایز‌های دیگر. فیلم از نظر علاقه‌اش به به کار گیری دوباره برخی از لحظات جادویی قدیمی با ناامیدی، شبیه به پسرعموی خود یعنی «غارتگران» است.
چیزی آنجا نیست. برای تمامی آن جلوه‌های ویژه، انفجار‌ها و تیراندازی‌ها و زرق و برق بصری، فیلم بیشتر به مانند یک ادای دین از سوی یک طرفدار دوآتشه به نظر می‎رسد تا یک دنباله پرهزینه. اوه، و «غارتگر» یک بازیگر در لباس یک موجود است، چیزی که مشکلی نداشت اگر به نظر نمی‌رسید که یک بازیگر در لباس یک موجود قرار دارد.
من نمی‎‌توانستم تصمیم بگیرم که این ابتذال عمدی بوده یا خیر. موقعیت‌های مختلفی وجود داشته که نشان دهد بلک از عمد چنین کاری را انجام داده است. از سوی دیگر، این شاید یک تلاش دیگر برای بازیابی خاطرات قدیمی در زمینه ساخت این موجود باشد که آن قدر‌ها هم در چنین فیلمی تاثیرگذار نیست.
غارتگر؛ فیلمی که خیال خسته شدن ندارد
به نوبه خودش، «غارتگر» تلاش می‎کند تا کمی متفاوت از دنباله‎های قبلی عمل کند، دنباله‎‌هایی که خود کپی بودند (هر کدام به نحوی و تا اندازه‌ای) از برخی ویژگی‎‌های فیلم اصلی. با این حال، مشکل هسته‌ای باقی می‎‌ماند. شاید «غارتگر» جالب به نظر برسد و کار‌های خونین خلاقانه‌ای با شکار خود انجام دهد، ولی هیچ وقت آن قدر جذاب عمل نمی‌‎کند.
به این خاطر است که فیلم «جان مک تیرنان» (John McTiernan) تمرکزش را روی شوارتزنگر و گروه مسلح خودش گذاشته بود. نوستالژی و آگاهی از برند شاید بتواند عملکرد «غارتگر» را در باکس آفیس تا حد قابل قبولی بالا ببرد، ولی فیلم نمونه بارزی از آن نتایج کم فروغ از فرنچایز‌هایی است که بهتر است دست نخورده باقی بمانند و دیگر نسخه جدیدی از آن‎‌ها ساخته نشود.

مترجم: دانیال دهقانی
منبع: نقد فارسی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید