تلویزیون و محمدرضا گلزار؛ او پول میآورد پس خوب است!
رضا درستکار | موضوعی که این روزها درباره رسانه ملی، بیش از گذشته به چشم میآید، بلاتکلیفی این رسانه در تصویری است که از خود به مخاطب ارائه میدهد. در واقع رسانه ملی تصویری «شتر گاو پلنگ» به بیننده خود تحویل میدهد که میخواهد همه اینها باشد، اما در واقع نمیتواند هیچ کدام باشد. البته این مثالی است و مصداق از همان بلاتکلیفی است که در ابتدای این نوشتار از آن یاد شد.
این رسانه نه وجه ملی خود را که ادعای آن را دارد رعایت میکند و نه در واقع به لحاظ تولید محتوا توانسته کاری انجام دهد که مخاطب را به سمت خود بکشاند؛ مگر همان مخاطب سنتی و همیشگی. این نتیجه نه به درد مخاطب میخورد و نه به درد گردانندگان رسانه ملی. وقتی مسیر رسیدن به تلویزیون تبدیل به یک کورس و مسابقه شده است که هر کس پولآوری بیشتری برای تلویزیون داشته باشد میتواند سریعتر به آن برسد و ضمن رسیدن به آن انحصاری نیز برای خود به دست بیاورد، شامل همین بلاتکلیفی است.
تلویزیون ما در واقع از سویی در این مسأله و از طرف دیگر هم نسبت به فشاری که از جوامع خرد دیگر بر آن وارد میشود، نمیداند که باید چه کند. به نوعی باید گفت که رسانه ملی ما در میان یکسری مطالبات گیر کرده است که به هیچکدام هم نمیتواند برسد. گاهی خوب است اما وقتی هم که حفرههای آن نمایان میشود آنقدر این حفرهها بزرگ است که نمیشود براحتی از آن گذشت. تلویزیون ما اگرچه براساس و اصل یک پروتکل مشخص به وجود آمده و قانون و مقررات خودش را دارد، اما میبینیم که در بحث روی کار آوردن چهرههای پولساز جدید قانونهای خودش را هم زیرپا میگذارد و برای آنکه گوی رقابت را از شبکههای اینترنتی برباید و از طرفی تولیدی چشمگیر هم داشته باشد اقدام به انحصاردهی به برخی چهرهها میکند. طبیعتاً ما در ایران، به سمت تلویزیون خصوصی نمیرویم یا حداقل بزودی این اتفاق نخواهد افتاد اما باید پذیرفت رسانه ملی ما در مقابله با تلویزیونهای اینترنتی هم کم آورده است.
مسلماً وقتی تلویزیون بخشی از حقیقت را نمیبیند یا از آن میگذرد یا آن را انکار میکند، طبیعی است که تلویزیونها و رسانههای تصویری دیگر این خلأ را پوشش میدهند و پوشش این خلأ به بیاعتمادی بیشتر نسبت به رسانه ملی میانجامد. اشکال این اسپانسرآوری و چهرهپروری اگر هیچکدام از این نتیجهها را هم نداشته باشد یک نتیجه و تلقی اصلی را به ذهن متبادر میکند.
ما در این بحث، مسألهمان چهرهها و شخصیت آنها نیست. ما آنها را در بستری به نام رسانه ملی ارزیابی میکنیم. مثلاً آقای گلزار که چند سال پیش حتی تیزر فیلمهایش هم از تلویزیون پخش نمیشد حالا میبینیم که مدیر شبکه میگوید او چهرهای مؤمن و انقلابی است و.... خب این مسأله با آن رویهای که تلویزیون درباره محمدرضا گلزار داشت جور درنمیآید مگر اینکه حالا که او پول میآورد پس خوب است.
این نگاه دقیقاً برعکس شعار و هدف رسانه ملی مبنی بر مقابله با نظام سرمایهداری و... است. این رسانه به ما میگوید چون این اتفاقها باعث میشود پول به رسانه ملی تزریق شود پس خوب است و در نتیجه هدف وسیله را توجیه میکند. این همان نگاه و عملکرد بلاتکلیفی است که ابتدای این متن به آن اشاره شد. در این شرایط اتفاقی که میافتد این است که نیروهای مولد و اصیلی که در این رسانه سالها تربیت شده و اساس گرفتهاند حالا چون نمیتوانند مثل سلبریتیها اسپانسر به تلویزیون بیاورند منزوی و فراموش شوند. رسانه ملی ما به کسانی انحصار میبخشد و سالهای بعد تمام توان خود را جمع میکند تا این انحصار را از او بگیرد.
منبع: روزنامه ایران