رکورد کودکآزاری دست پدر و مادرهاست!
در ۵ ماه ابتدای امسال ۱۲۰ هزار و ۵۵۰ تماس با اورژانس اجتماعی برقرار شده که ٣٠ درصد از این موارد، مربوط به خشونت خانگی و در کلام غیر رسمیتر، مربوط به «کودکآزاری» بوده است. بنابر این اعلام رسمی و نگاهی به آمار سال ۹۶، حالا باید از افزایش آمار کودکآزاری در کشور نگران شد به خصوص که شرایط اقتصادی چند ماه اخیر، زمینه مناسبتری برای ارتکاب خشونت بزرگسالان علیه کودکان فراهم میکند.
کد خبر :
۶۴۰۰۹
بازدید :
۹۹۸
بنفشه سامگیس | اگر زمستان سال گذشته، ارایه گزارش آمار کودکآزاری اسیر محافظهکاری نمیشد و رخدادهای ۹۶، بطور شفاف در مسیر انتشار علنی قرار میگرفت، امروز رییس اورژانس اجتماعی کشور ناچار نبود در اعلام گزارش خود از آخرین وضعیت کودکآزاری در کشور، هشدار بدهد که «کودکآزاری در صدر جدول خشونت خانگی قرار گرفته است.»
واهمه برخی مسوولان از اعلام صریح آمار آسیبهای اجتماعی، آفت یک دهه گذشته است؛ میراثی که رییس دولتهای نهم و دهم با ممنوع کردن انتشار آمار خط فقر و قلب آمار واقعی معتادان به جای گذاشت و تا امروز هم برخی مسوولان، با وجود آنکه خود را از انتساب به مشی دولتداری محمود احمدینژاد مبری میدانند، اما به دلایل مختلف، این مسیر را به اعلام و انتشار واقعیتها ترجیح میدهند. آمار کودکآزاری هم از این قاعده مستثنی نیست. وقتی انتشار خبر آزار جنسی و قتل یک کودک با واکنش منفی مقامات محلی مواجه میشود و مسوولان بومی از ترس اینکه آبروی شهرشان لکهدار شده و حالا تکلیف صندلی و حقوق و آتیه بازنشستگیشان چه خواهد شد، خبر را از اصل، تکذیب کرده یا در اصلاحیهها، تلاش میکنند واقعیت را آنچنان که «نیست» نمایش بدهند، یعنی که میراث محمود احمدینژاد، هنوز میراثخوار دارد.
کودکآزاری، آسیب اجتماعی است که امروز و سال گذشته و ۵ سال قبل در این کشور متولد نشده بلکه به درازای تاریخ، ماهیت وجودی کودک به عنوان یک موجود ناتوان که قادر به دفاع از خود نیست، همواره افراد بزرگسال را ترغیب میکرده که در هنگام مزمن شدن دردهای روانی خود، خشم انباشته را بر این موجود ناتوان تخلیه کنند. فرقی هم نمیکند که نسبت سببی و نسبی فرد بزرگسال با کودکی که قربانی این تخلیه انباشت خشونت میشود چه باشد؛ پدر، مادر، قیمان قانونی، اقوام، همسایگان و حتی رهگذران و غریبههایی که در اولین و آخرین مواجهه خیابانی، کودک را به چشم دیواری برای کوبیدن مشتهای خشمگین خود میبینند.
واهمه برخی مسوولان از اعلام صریح آمار آسیبهای اجتماعی، آفت یک دهه گذشته است؛ میراثی که رییس دولتهای نهم و دهم با ممنوع کردن انتشار آمار خط فقر و قلب آمار واقعی معتادان به جای گذاشت و تا امروز هم برخی مسوولان، با وجود آنکه خود را از انتساب به مشی دولتداری محمود احمدینژاد مبری میدانند، اما به دلایل مختلف، این مسیر را به اعلام و انتشار واقعیتها ترجیح میدهند. آمار کودکآزاری هم از این قاعده مستثنی نیست. وقتی انتشار خبر آزار جنسی و قتل یک کودک با واکنش منفی مقامات محلی مواجه میشود و مسوولان بومی از ترس اینکه آبروی شهرشان لکهدار شده و حالا تکلیف صندلی و حقوق و آتیه بازنشستگیشان چه خواهد شد، خبر را از اصل، تکذیب کرده یا در اصلاحیهها، تلاش میکنند واقعیت را آنچنان که «نیست» نمایش بدهند، یعنی که میراث محمود احمدینژاد، هنوز میراثخوار دارد.
کودکآزاری، آسیب اجتماعی است که امروز و سال گذشته و ۵ سال قبل در این کشور متولد نشده بلکه به درازای تاریخ، ماهیت وجودی کودک به عنوان یک موجود ناتوان که قادر به دفاع از خود نیست، همواره افراد بزرگسال را ترغیب میکرده که در هنگام مزمن شدن دردهای روانی خود، خشم انباشته را بر این موجود ناتوان تخلیه کنند. فرقی هم نمیکند که نسبت سببی و نسبی فرد بزرگسال با کودکی که قربانی این تخلیه انباشت خشونت میشود چه باشد؛ پدر، مادر، قیمان قانونی، اقوام، همسایگان و حتی رهگذران و غریبههایی که در اولین و آخرین مواجهه خیابانی، کودک را به چشم دیواری برای کوبیدن مشتهای خشمگین خود میبینند.
حتی تفکرات ایدئولوژیک هم تاثیری در اعمال خشونت بر کودک ندارد چرا که در ابتدا باید به تعریفی مشترک از کودکآزاری برسیم تا بفهمیم آزار کودک، صرفا به معنای کتک زدن یا آزار جنسی او نیست. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، هرگونه آسیب یا تهدید سلامت جسم و روان یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک (که در واقع، فردی با سن کمتر از ۱۸ سال است) به دست والدین یا افرادی که نسبت به او مسوول هستند، کودکآزاری به حساب میآید.
در تاریخ ۴۰ سال اخیر کشور هم شاهد هستیم که جمهوری اسلامی ایران ۹ سال پس از تصویب الحاق به کنوانسیون حقوق کودک، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان را در سال ۸۱ تصویب کرد و جرم کودکآزاری از حصار جرایم خصوصیخارج، و در ردیف جرم عمومی و در حوزه ورود مدعیالعموم قرار گرفت.
در تاریخ ۴۰ سال اخیر کشور هم شاهد هستیم که جمهوری اسلامی ایران ۹ سال پس از تصویب الحاق به کنوانسیون حقوق کودک، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان را در سال ۸۱ تصویب کرد و جرم کودکآزاری از حصار جرایم خصوصیخارج، و در ردیف جرم عمومی و در حوزه ورود مدعیالعموم قرار گرفت.
مرداد امسال هم که کلیات لایحه تقدیمی دولت دهم درباره حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، پس از ۷ سال در صحن مجلس تصویب شد، تعریف جامعی از کودکآزاری با دربرگیری تمام اعمال و رفتارهای عامدانه یا غیرعمد موجب آزار روحی و جسمی کودک، در این لایحه گنجانده شده و به سبب اجرای قریبالوقوع این قانون جامع برای حمایت از این اکثریت بیدفاع، انتظارات فعالان حقوق کودک امروز به مرحله اولویتبندی و بازنگری رسیده است.
با این حال، به نظر میرسد جامعه عمومی هنوز بر همان تفکر سنتی درباره کودکآزاری اصرار دارد و به دلیل ضعف اطلاعرسانی از سوی دولتهای وقت در تمام سالهای گذشته، تقریبا از تعریف جامع کودکآزاری بیخبر است و به همین سبب است که فکر میکند صرفا با مشاهده یک کودک کتکخورده یا رها شده در گوشه خیابان، باید مقامات انتظامی را مطلع کند در حالی که اگر با جزییات تعریف کودکآزاری آشنا بود، هر آیینه در کوچه و خیابان سر میچرخاند، مصادیق بارزی از کودکآزاری را به چشم میدید.
بنا بر تعریف جامعی که روانشناسان کودک از «کودکآزاری» ارایه میدهند، آزار کودکان و تمام افراد کمتر از ۱۸ سال، میتواند به شکل آزار جسمی (به معنای صدمات عامدانه جسمی بر کودک) آزار روانی (به معنای آزاری که به جسم کودک آسیب نمیرساند، اما روح و روان او را مورد آزار عمد قرار داده و به زعم متخصصان روانشناسی کودک، تاثیر این آزار که در قالب توهین و تحقیر و سرزنش وارد میشود، به مراتب، ماندگارتر و مخربتر از آزار جسمی است) غفلت (به معنای آزار غیرعمد جسمی و روانی کودک ناشی از بیتوجهی به نیازهای انسانی و ویژه او که حتما در توقف رشد جسمی و بلوغ عقلی کودک تاثیرگذار خواهد بود) و آزار جنسی باشد که هرکدام، جدا از تاثیرات کوتاهمدت و مقطعی بر جسم کودک، حتما تاثیراتی در آینده بزرگسالی او خواهد داشت و ماندگاری این تاثیرات در حدی است که به عنوان نمونه، گفته میشود برخی بزرگسالان که کودکان را مورد آزار جنسی قرار میدهند، از قربانیان کودکآزاری جنسی در دوران کودکی خود بودهاند.
از جمله مهمترین تبعات کودکآزاری توسط افراد خانواده و آشنایان و غریبهها میتواند در بزرگسالی به شکل انزوا و جامعههراسی بر اثر ضعف شدید اعتماد به نفس، پرخاشگری و انتقاد بیش از حد، بیعاطفگی و بیتفاوتی نسبت به آلام جامعه، بزهکاری و گرایش به رفتارهای نابهنجار، بروز اختلالات روانی خفیف تا شدید که حتی تا مرز خودکشی و دیگرکشی هم ادامه خواهد یافت، ورود داوطلبانه به دایره آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد و فحشا و همدستی با باندهای قاچاق، ارتکاب به خشونت جنسی و جسمی بر کودکان یا بزرگسالان خود را نشان دهد.
با در نظر گرفتن وسعت دایره تعریف کودکآزاری، احتمال اینکه امروز، افکار عمومی بتواند مصداقهای روشنتر و در سطح کوچه و خیابان، با چشم غیر مسلح ببیند و از بالا بودن آمار کودکآزاری نگران شود، افزایش مییابد. کارگران کوچکی که سر چهارراهها و گذرها به فروختن متاع بیارزشی مشغولند، پسران و دختران خردسال و نوجوانی که پشت دیوار هزاران خانه در تمام شهرها و روستاهای ایران، به تولید خانگی مشغولند، کارگران نحیف و ریز قامت تمام کارگاههای زیرزمینی و کوچک که حتی از اعلام هویت خود واهمه دارند، تمام کودکانی که به عنوان «باربر» شناخته میشوند و در بازارهای مرکزی شهرها، دهها کیلو بار جابهجا میکنند، تمام کودکانی که آویزان از سطلهای زباله، دنبال ضایعات لاستیک و آهن و آلومینیوم میگردند، همه اینها قربانی کودکآزاری هستند .. تعدادشان زیاد است؟
۶ ماه ابتدای ۹۶؛ ثبت ۱۶ هزار مورد کودکآزاری
زمستان سال گذشته، رییس اورژانس اجتماعی کشور از ثبت ۱۶ هزار مورد کودکآزاری جنسی، جسمی، روانی و غفلت در اورژانس اجتماعی کشور در ۶ ماهه نخست سال ۹۶ خبر داد. رضا جعفری وقتی این آمار ۶ ماهه را اعلام میکرد، آمار ۱۱ ماهه ثبت شده در اورژانس اجتماعی کشور درباره کودکآزاری به ۲۷ هزار و ۵۰۰ مورد افزایش یافته بود و به گفته جعفری، ٣٨ درصد قربانیان در سن دبستان و زیر دبستان بوده و در واقع کمتر از ۷ سال سن داشتهاند در حالی که فقط ۱۲ درصد از قربانیان کودکآزاری در سن بالاتر از ۱۰ سال بودهاند.
۶ ماه ابتدای ۹۶؛ ثبت ۱۶ هزار مورد کودکآزاری
زمستان سال گذشته، رییس اورژانس اجتماعی کشور از ثبت ۱۶ هزار مورد کودکآزاری جنسی، جسمی، روانی و غفلت در اورژانس اجتماعی کشور در ۶ ماهه نخست سال ۹۶ خبر داد. رضا جعفری وقتی این آمار ۶ ماهه را اعلام میکرد، آمار ۱۱ ماهه ثبت شده در اورژانس اجتماعی کشور درباره کودکآزاری به ۲۷ هزار و ۵۰۰ مورد افزایش یافته بود و به گفته جعفری، ٣٨ درصد قربانیان در سن دبستان و زیر دبستان بوده و در واقع کمتر از ۷ سال سن داشتهاند در حالی که فقط ۱۲ درصد از قربانیان کودکآزاری در سن بالاتر از ۱۰ سال بودهاند.
تفاوت معنادار این دو عدد به خوبی نشان میدهد که قدرت دفاع بدنی و خودمراقبتی کودکان در کدام گروههای سنی در آن حد قلیل است که بزرگسالان، به آسانی میتوانند کودک را قربانی اختلالات روانی خود کنند. جعفری در این گزارش همچنین اعلام کرده بود که ٢٩ درصد آزارها، جسمی و ٣ درصد، جنسی بوده که تفاوت معنادار این اعداد هم پیام نگرانکنندهای در خود دارد؛ تنبیه بدنی یا ضربات وارد بر جسم کودک، آسانتر و قابل توجیهتر است و فرد بزرگسال؛ صرفنظر از هر نسبت سببی یا نسبی که با کودک داشته باشد، میتواند به بهانه ادب کردن کودک، خود را تبرئه کند و حتی اعمال علنی خشونت جسمی بر کودک را منطقی جلوه دهد.
اما آزار جنسی، به سبب ماهیت خود که یک عمل خلاف عفت محسوب میشود، در خفا و دور از چشم انظار اتفاق میافتد و اگر شدید باشد، ارتکاب این آزار صرفا در هنگام انتقال به مرکز درمانی و معاینه پزشک آشکار خواهد شد و در شکل خفیف، کودک ممکن است حتی از اینکه مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته آگاه نباشد و نداند که باید رفتارهای انحرافآمیز فرد آزاردهنده را به حامیان بزرگسال خود گزارش دهد. ا
گرچه به گفته جعفری هم، وقوع آزار جنسی معمولا به سبب حفظ آبرو، گزارش نشده و بنابراین میتوان با یقین کامل مدعی شد که آمار ثبت شده از کودکآزاری جنسی در ایران، به سبب مشکلات شدید فرهنگی در خانواده ایرانی، به هیچوجه آمار واقعی و قابل استناد نیست. جعفری هم این نکته را در گزارش زمستانه خود مورد تاکید قرار داده بود که «بررسیها نشان میدهد ١٢ درصد از موارد کودکآزاری، چند روز بعد از حادثه و ۵, ۴ درصد، یک هفته بعد از آن گزارش شدهاند، در بسیاری موارد، همسایهها متوجه کودکآزاری میشوند ولی آن را گزارش نمیدهند و حتی جرات نمیکنند با ١٢٣ تماس بگیرند، درحالیکه این یک بحث مسوولیتپذیری اجتماعی است. کودکآزاری به چارچوب خانه و خانواده منتهی نمیشود، اما مشکلات فرهنگی بسیاری در این زمینه وجود دارد. مردم باید مسوولیتپذیری اجتماعی داشته باشند. در بعضی موارد، کودک ماهها مورد آزار قرار گرفته و همسایهها با وجود اطلاع از این موضوع حاضر به ارایه گزارش به اورژانس اجتماعی نبودند.»
اوایل تابستان امسال، رییس سازمان امور اجتماعی کشور به «اعتماد» گفت که بنا بر برآورد رسمی، ١٩ میلیون حاشیهنشین در ۲ هزار و ۷۰۰ بافت حاشیهای، تاریخی و فرسوده کشور ساکن هستند و جمعیت ساکن، ۳۰ درصد جمعیت شهرنشین کشور را شامل میشوند. کودکآزاری ربط زیادی با طبقه و جایگاه اجتماعی خانوادهها ندارد.
اوایل تابستان امسال، رییس سازمان امور اجتماعی کشور به «اعتماد» گفت که بنا بر برآورد رسمی، ١٩ میلیون حاشیهنشین در ۲ هزار و ۷۰۰ بافت حاشیهای، تاریخی و فرسوده کشور ساکن هستند و جمعیت ساکن، ۳۰ درصد جمعیت شهرنشین کشور را شامل میشوند. کودکآزاری ربط زیادی با طبقه و جایگاه اجتماعی خانوادهها ندارد.
آرین گلشنی؛ کودک ۹ سالهای که سال ۱۳۷۶ بر اثر شدت آزار جسمی و جنسی توسط یکی از اعضای خانواده، فوت کرد، فرزند یک خانواده مرفه بود، اما لیلا فتحی ۱۲ ساله که همان سال، بر اثر تجاوز جنسی گروهی در توابع سنقر کلیایی به قتل رسید، فرزند یک خانواده بیبضاعت بود. گزارشهای متعددی که طی ۲۱ سال گذشته درباره انواع کودکآزاری منتشر شده هم هیچ اشارهای ندارد که این آسیب اجتماعی گره خورده با اختلال روانی فرد کودکآزار، به جایگاه و طبقه اجتماعی خاصی محدود میشده، اما این واقعیت قابل انکار نیست که کودکان ساکن در مناطق آسیبخیز و بنابراین، کودکان ساکن در ۲ هزار و ۷۰۰ محله حاشیهای، ممکن است بیش از دیگر همسالان ساکن در مناطق امنتر و مرفهتر، در معرض آسیبهای جسمی و جنسی از سوی غریبهها و ساکنان محل باشند.
چنان که مسوولان جمعیت خیریه دانشجویی امام علی (ع) هم بارها در گفتگوهای خود تاکید داشتهاند که «فقر به دنبال خودش فرهنگی را به همراه میآورد که در این مناطق نهادینه شده و یکی از مصادیق این فرهنگ، نوع رفتار با کودکان است. برای مثال در این مناطق پدری که نمیتواند نقش اقتصادی خودش را ایفا کند، حضور خودش را با ضرب و شتم کودک یا همسرش نشان میدهد و شیوع این نوع از خشونت در مناطق حاشیهای به دلایل فرهنگی است. همچنین گاهی خانوادههای بیبضاعتی که به مناطق حاشیهای میآیند به مثابه بازار مصرف قاچاقچیان در نظر گرفته میشوند. این مساله باعث رفتارهایی مانند تجاوز یا آسیب به کودکان میشود.»
البته در تکمیل این هشدار، جرمشناسانی همچون محمد فرجیها هم تاکید دارند که «سکونتگاههای فقیرنشین، کانونهای جرمزا نیستند بلکه کانون بزهدیدگی هستند. کودکآزاری یک پدیده درون طبقهای است و نه میان طبقهای، به عبارت دیگر در اکثر این موارد، کودکآزار متعلق به همان طبقهای است که کودکآزار دیده در آن قرار دارد و اغلب بزهکاران، بزهدیدگی را در دوران کودکیشان تجربه کردهاند.»
حالا میتوان تایید کرد که مناطق کمتر برخوردار و محروم که میتواند به محل تمرکز بزه تبدیل شود، آمار بالاتری از کودکآزاری جسمی و روانی و جنسی را در خود نهفته دارد.
آخرین آمار، از افزایش کودکآزاری حکایت دارد
هفته ملی کودک آخرین آمار کودکآزاری سال ۱۳۹۶ در کشور اعلام شد. هرچند که این آمار همچنان از امار واقعی فاصله دارد به این دلیل که ممکن است بسیاری از خانوادهها یا حتی غریبه و رهگذران، تعریف درستی از کودکآزاری نداشته و به عنوان نمونه، محرومیت کودک از تحصیل، تحقیر کودک یا حتی منع کودک از بازی با همسالان را در ردیف کودکآزاری قرار ندهند.
البته در تکمیل این هشدار، جرمشناسانی همچون محمد فرجیها هم تاکید دارند که «سکونتگاههای فقیرنشین، کانونهای جرمزا نیستند بلکه کانون بزهدیدگی هستند. کودکآزاری یک پدیده درون طبقهای است و نه میان طبقهای، به عبارت دیگر در اکثر این موارد، کودکآزار متعلق به همان طبقهای است که کودکآزار دیده در آن قرار دارد و اغلب بزهکاران، بزهدیدگی را در دوران کودکیشان تجربه کردهاند.»
حالا میتوان تایید کرد که مناطق کمتر برخوردار و محروم که میتواند به محل تمرکز بزه تبدیل شود، آمار بالاتری از کودکآزاری جسمی و روانی و جنسی را در خود نهفته دارد.
آخرین آمار، از افزایش کودکآزاری حکایت دارد
هفته ملی کودک آخرین آمار کودکآزاری سال ۱۳۹۶ در کشور اعلام شد. هرچند که این آمار همچنان از امار واقعی فاصله دارد به این دلیل که ممکن است بسیاری از خانوادهها یا حتی غریبه و رهگذران، تعریف درستی از کودکآزاری نداشته و به عنوان نمونه، محرومیت کودک از تحصیل، تحقیر کودک یا حتی منع کودک از بازی با همسالان را در ردیف کودکآزاری قرار ندهند.
اکثریت جامعه ایرانی فراری از مراجعه به روانشناس و روانپزشک که به طور مستمر، در پی برچسبزنی به آن اقلیت محدودی است که تلاش میکنند با مراجعه به متخصصان علوم روانشناختی، چالشهای رفتاری و کرداری خود را اصلاح کنند، تعریف درستی هم از رفتارهای بیمارگونه ندارد. کدام یک از ما به محض مشاهده رفتار خشونتآمیز والدین با کودک شان تلاش کردهایم آنها را از این رفتار برحذر داریم و تاثیر سوء اعمال خشونت کلامی بر کودک را یادآور شویم؟ و چه تعداد از ما در دوران کودکی قربانی رفتار خشونتآمیز والدین نبودهایم یا امروز، از تاثیرات منفی رفتار خشونتآمیز والدینمان متاثر نشدهایم؟
به سبب ناآگاهی جامعه ایرانی از تعاریف صحیح آسیبهای اجتماعی و اختلالات روانی، قطعا آماری که در مراکز رصد آسیبهای اجتماعی ثبت میشود هم، آمار واقعی نیست و همان قله کوه یخی است که متاسفانه هیچگاه دامنهاش رویت نخواهد شد. اما بنا بر همین آمار دور از واقعیت، ۱۱ مهرماه امسال اعلام شد که «سال ۹۶ از مجموع یک میلیون و ۱۰۰ هزار مورد پذیرش تلفنی و حضوری در اورژانس اجتماعی، ۳۰ درصد مربوط به خشونت خانگی و از کل موارد خشونت خانگی، ۴۰ درصد، کودکآزاری بوده و خشونت خانگی رتبه نخست را در مدارج مربوط به کودکآزاری به خود اختصاص داده به طوری که از این میزان ۵۰ درصد مربوط به غفلت در حوزه آموزش کودکان، ۳۰ درصد مربوط به کودکآزاری جسمی، ۱۵ درصد کودکآزاری روانی و ۴ درصد جنسی بوده است. ۸،۷ درصد موارد کودکآزاری مربوط به کودکان کمتر از یک سال، ۱۶ درصد مربوط به کودکان دو تا چهار سال و در مجموع ۲۵ درصد موارد کودکآزاری مربوط به کودکان کمتر از ۴ سال بوده، اما ۶۰ درصد از قربانیان کودکآزاری، در گروه سنی ۵ تا ۱۳ و ۱۵ درصد در گروه سنی ۱۴ تا ۱۸ سال بودهاند. ۵۷ درصد عاملان اعمال خشونت، پدران، ۲۶ درصد، مادران، ۸،۵ درصد، نامادری یا
ناپدری، ۱،۳ درصد، خواهران و برادران، ۱,۵ درصد، غریبهها و در مجموع ۹۸،۵ درصد عاملان خشونت، اقوام و خویشاوندان بودهاند. ۵۲ درصد کودکان خشونت دیده، دختر و ۴۸ درصد پسر بودند.
علت اصلی ۵۱.۵ درصد موارد اعمال خشونت، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، ۷ درصد، اختلالات روانی سرپرست، ۵،۱ درصد بیکاری و ۱۶ درصد، پرخاشگری والدین بوده است.۱۶ درصد از دلایل کودکآزاری مربوط به نقص جسمانی کودک یا رفتارهای او بوده، اما ۸۵ درصد موارد ناشی از اختلالات فرد آزارگر بوده است.»
در همین آمار رسمی که از سوی رییس اورژانس اجتماعی کشور اعلام شده ردپای پررنگ اختلال روانی بزرگسالان جامعه در ارتکاب به انواع رفتارهای خشونتآمیز را به وضوح میتوان شاهد بود؛ وقتی اعتیاد به عنوان یکی از دلایل ارتکاب به کودک آزاری مطرح میشود و اعتیاد، یکی از مهمترین اختلالات روانی است که فرد، یا بر اثر اختلال روانی زمینهای به مصرف مواد اعتیادآور روی آورده، یا پس از بروز مصرف، دچار اختلالات روانی شده، اما به هر حال، وقتی در گروه معتادان قرار میگیرد، باید به چشم یک بیمار روانی نیازمند مداخلات روانشناختی به او نگاه کرد.
اما آماری که حالا نگرانکنندهتر از اعداد سال ۹۶ است، اینکه بنا به اعلام چند روز قبل معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، در ۵ ماه ابتدای امسال ۱۲۰ هزار و ۵۵۰ تماس با اورژانس اجتماعی برقرار شده که ٣٠ درصد از این موارد، مربوط به خشونت خانگی و در کلام غیر رسمیتر، مربوط به «کودکآزاری» بوده است. بنابر این اعلام رسمی و نگاهی به آمار سال ۹۶، حالا باید از افزایش آمار کودکآزاری در کشور نگران شد به خصوص که شرایط اقتصادی چند ماه اخیر، زمینه مناسبتری برای ارتکاب خشونت بزرگسالان علیه کودکان فراهم میکند.
در همین آمار رسمی که از سوی رییس اورژانس اجتماعی کشور اعلام شده ردپای پررنگ اختلال روانی بزرگسالان جامعه در ارتکاب به انواع رفتارهای خشونتآمیز را به وضوح میتوان شاهد بود؛ وقتی اعتیاد به عنوان یکی از دلایل ارتکاب به کودک آزاری مطرح میشود و اعتیاد، یکی از مهمترین اختلالات روانی است که فرد، یا بر اثر اختلال روانی زمینهای به مصرف مواد اعتیادآور روی آورده، یا پس از بروز مصرف، دچار اختلالات روانی شده، اما به هر حال، وقتی در گروه معتادان قرار میگیرد، باید به چشم یک بیمار روانی نیازمند مداخلات روانشناختی به او نگاه کرد.
اما آماری که حالا نگرانکنندهتر از اعداد سال ۹۶ است، اینکه بنا به اعلام چند روز قبل معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، در ۵ ماه ابتدای امسال ۱۲۰ هزار و ۵۵۰ تماس با اورژانس اجتماعی برقرار شده که ٣٠ درصد از این موارد، مربوط به خشونت خانگی و در کلام غیر رسمیتر، مربوط به «کودکآزاری» بوده است. بنابر این اعلام رسمی و نگاهی به آمار سال ۹۶، حالا باید از افزایش آمار کودکآزاری در کشور نگران شد به خصوص که شرایط اقتصادی چند ماه اخیر، زمینه مناسبتری برای ارتکاب خشونت بزرگسالان علیه کودکان فراهم میکند.
به استناد آمار سال ۹۶، در کل ۳۶۵ روز سال گذشته ۳۳۰ هزار حادثه خشونت خانگی به اورژانس اجتماعی گزارش شده که از این تعداد، ۴۰ درصد و حدود ۱۳۲ هزار مورد، کودکآزاری بوده در حالی که طی ۵ ماه نخست امسال از مجموع ۱۲۰ هزار و ۵۵۰ مراجعه حضوری و تلفنی به اورژانس اجتماعی، بیش از ۳۶ هزار مورد مربوط به کودکآزاری بوده که حتی نسبت به ۶ ماه نخست سال ۹۶ هم افزایش قابل توجهی نشان میدهد.
هرچند نباید از یاد برد که افزایش گزارشدهی به رسانهها، مطلع شدن کادر درمان مراکز درمانی از ضرورت اعلام زودهنگام هر مورد کودکآزاری که به این مراکز ارجاع میشود و همچنین حمایت اورژانس اجتماعی از کودکانی که با علائم جسمانی مشهود و حاکی از آزار جسمی و جنسی ولو خفیف به مراکز درمانی منتقل میشوند، میتواند در افزایش آمار تاثیرگذار باشد، اما واقعا چند درصد از این آمار تکاندهنده، صرفا مدیون باز شدن فضای رسانهای کشور است؟ یک روز، جامعه ایرانی باید میپذیرفت که کودکآزاری در ایران، به هر دلیل رو به افزایش است و به نظر میرسد که آن روز، بالاخره فرا رسیده است.
۰