مشکل ایران کجاست؟
در سال ۱۳۸۴ فردی سکاندار دولت شد که همه سیاستهای گذشته را رد و تخطئه کرد. در سال ۱۳۹۲ شخص دیگری آمد که او نیز سیاستهای ۸ سال پیش خود را رد و تخطئه کرد. در واقع ما با پیوستگی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در کشور مواجه نیستیم که بتوانیم بر مبنای آن یک ایده روشن را حتی برای یک دهه پایهریزی کنیم، چه رسد به ۵۰ سال!
کد خبر :
۶۴۲۷۵
بازدید :
۱۳۳۹
عباس عبدی | اخیرا سندی منتشر شد به نام الگوی پیشرفت ایران در ۵۰ سال آینده که قرار است به بحث و گفتوگوی عمومی گذاشته شود. هدف کلی یا افق آن به طور خلاصه این است که: «ایران تا سال ۱۴۴۴ در میان ۵ کشور پیشرفته جهان در تولید اندیشه، علم و فناوری جای گرفته و در تولید علوم انسانی اسلامی پیشتاز باشد.
یکی از ۱۰ اقتصاد بزرگ دنیا باشد. تا آن زمان سلامت محیط زیست و پایداری منابع طبیعی به آب، به انرژی و امنیت غذایی با حداقل نابرابری قضایی و با رعایت عدالت میاننسلی در کشور فراهم شود. فقر، فساد و تبعیض در کشور ریشهکن شده و...
تکافل عمومی و تأمین اجتماعی جامع و فراگیر و دسترسی آسان همگانی به نظام قضایی عادلانه تأمین شده است و خلاصه در سال ۱۴۴۴ ایران از نظر سطح کلی پیشرفت و عدالت در شمار ۴ کشور برتر آسیا و ۷ کشور برتر دنیا شناخته خواهد شد.»
تکافل عمومی و تأمین اجتماعی جامع و فراگیر و دسترسی آسان همگانی به نظام قضایی عادلانه تأمین شده است و خلاصه در سال ۱۴۴۴ ایران از نظر سطح کلی پیشرفت و عدالت در شمار ۴ کشور برتر آسیا و ۷ کشور برتر دنیا شناخته خواهد شد.»
این سند، شامل بخش مبانی (خداشناختی، جهانشناختی، انسانشناختی، جامعهشناختی، ارزششناختی و دینشناختی) و نیز بخش آرمانها و رسالت و افق و در نهایت ۵۶ تدبیر برای تحقق این الگو است.
اولین نکتهای که باید گفت: در دفاع از داشتن چنین اسنادی است. سند چشمانداز و الگوی پیشرفت در یک افق معقول برای هر جامعه و کشوری که مدعی پیشرفت است، ضرورت دارد. بدون داشتن الگو یا سند چشمانداز نمیتوانیم سیاستها و برنامههای خود را به نحو درستی تنظیم کنیم. از این نظر باید کلیت کار را محترم شمرد ولی از همین زاویه میتوان به نقد این سند پرداخت و نشان داد که چنین متونی نمیتواند درمان درد باشد، چه بسا آن را تشدید هم میکند.
اولین نکتهای که باید گفت: در دفاع از داشتن چنین اسنادی است. سند چشمانداز و الگوی پیشرفت در یک افق معقول برای هر جامعه و کشوری که مدعی پیشرفت است، ضرورت دارد. بدون داشتن الگو یا سند چشمانداز نمیتوانیم سیاستها و برنامههای خود را به نحو درستی تنظیم کنیم. از این نظر باید کلیت کار را محترم شمرد ولی از همین زاویه میتوان به نقد این سند پرداخت و نشان داد که چنین متونی نمیتواند درمان درد باشد، چه بسا آن را تشدید هم میکند.
در این یادداشت فقط به چند مورد محدود از ایرادات این سند اشاره میکنم. اولین ایراد بازه زمانی سند است. بازه زمانی ۵۰ ساله برای جامعه ما که ویژگی اصلی آن تاکنون کوتاهمدتی بوده به نسبت بیمعناست. به دو دلیل مشخص. اول اینکه هر سندی که چنین بازه زمانی را پوشش دهد لزوما باید همراه با چشماندازهای کوتاهمدت هم باشد.
برای مثال هنگامی که میگوییم در ۵۰ سال بعد میخواهیم در شمار ۷ کشور برتر جهان باشیم باید به طور مشخص روشن کنیم الان کجا هستیم و تا رسیدن به آن نقطه چند پله را باید طی کنیم و در بازههای زمانی ۱۰ ساله و ۵ ساله چقدر از این نردبان را طی میکنیم؟
یعنی اگر کل این نردبان ۱۰ پله دارد طبعا باید در بازه زمانی ۵ ساله اول حداقل یک پله آن را طی کنیم. اهمیت این مساله از آنجاست که اگر در همان ۵ سال ابتدایی این پله اول طی نشد، معلوم میشود که بقیهاش نیز طی نخواهد شد. برای ۵ سال اول باید برنامههای روشن و دقیق و عملیاتی داشت. بیان آرمان و آرزو به منزله تحقق آن نیست.
دلیل دوم بیثباتی متغیرهای اصلی در ایران است. جامعهای که زمانی بزرگترین رشد جمعیت را داشته اکنون نگران رشد منفی آن است، جامعهای که در یک بازه زمانی ۲۰ ساله درآمدهای نفتی آن به اوج و حضیض رسید نه یک بار که چند بار. جامعهای که متغیرهای خارجی آن دچار فراز و فرودهای خطرناکی هستند. جامعهای که در سیاست داخلی نیز طی همین ۲۰ سال با چند فراز و فرود و مشکلات خاص خود مواجه شده است، ابتدا باید فکری به حال ثبات و کنترل تغییرات شدید باشد تا رسیدن به چشمانداز ۵۰ ساله!
دومین نکتهای که بسیار مهم است، موجود بودن و تصویب سند چشمانداز ایران در سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۴۰۴ است. برای آن سند هم اهداف و آرمانهای مشابه تدوین شده بود.
با هم کلیات این سند را مرور کنیم:
«جامعه ایرانی در افق این چشمانداز (۱۴۰۴) چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
... با تاکید بر: مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنیت اجتماعی و قضایی. برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیط زیست مطلوب... دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل... دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.»
حال پرسش این است که مگر آن اهداف و آرزوها در سند چشمانداز ۱۴۰۴ محقق شده است که میخواهیم سند جدیدی برای ۵۰ سال دیگر بنویسیم؟ اگر محقق شده خب همان مسیر را ادامه دهیم. ولی اگر نشده یا حتی پسرفت هم رخ داده است ابتدا باید دلایل و علل این عدم تحقق یا پسرفت روشن شود. بدون پاسخ به این پرسش ممکن نیست که چشمانداز جدید و مفیدی ترسیم کرد.
دلیل دوم بیثباتی متغیرهای اصلی در ایران است. جامعهای که زمانی بزرگترین رشد جمعیت را داشته اکنون نگران رشد منفی آن است، جامعهای که در یک بازه زمانی ۲۰ ساله درآمدهای نفتی آن به اوج و حضیض رسید نه یک بار که چند بار. جامعهای که متغیرهای خارجی آن دچار فراز و فرودهای خطرناکی هستند. جامعهای که در سیاست داخلی نیز طی همین ۲۰ سال با چند فراز و فرود و مشکلات خاص خود مواجه شده است، ابتدا باید فکری به حال ثبات و کنترل تغییرات شدید باشد تا رسیدن به چشمانداز ۵۰ ساله!
دومین نکتهای که بسیار مهم است، موجود بودن و تصویب سند چشمانداز ایران در سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۴۰۴ است. برای آن سند هم اهداف و آرمانهای مشابه تدوین شده بود.
با هم کلیات این سند را مرور کنیم:
«جامعه ایرانی در افق این چشمانداز (۱۴۰۴) چنین ویژگیهایی خواهد داشت:
... با تاکید بر: مردمسالاری دینی، عدالت اجتماعی، آزادیهای مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسانها و بهرهمند از امنیت اجتماعی و قضایی. برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متکی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی. امن، مستقل و مقتدر با سامان دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه و پیوستگی مردم و حکومت. برخوردار از سلامت، رفاه، امنیت غذایی، تامین اجتماعی، فرصتهای برابر، توزیع مناسب درآمد، نهاد مستحکم خانواده به دور از فقر، فساد، تبعیض و بهرهمند از محیط زیست مطلوب... دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و کشورهای همسایه) با تأکید بر جنبش نرمافزاری و تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقای نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال کامل... دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.»
حال پرسش این است که مگر آن اهداف و آرزوها در سند چشمانداز ۱۴۰۴ محقق شده است که میخواهیم سند جدیدی برای ۵۰ سال دیگر بنویسیم؟ اگر محقق شده خب همان مسیر را ادامه دهیم. ولی اگر نشده یا حتی پسرفت هم رخ داده است ابتدا باید دلایل و علل این عدم تحقق یا پسرفت روشن شود. بدون پاسخ به این پرسش ممکن نیست که چشمانداز جدید و مفیدی ترسیم کرد.
سند چشمانداز ۱۴۰۴ دو نکته جالب داشت. اول اینکه برای یک بازه ۲۰ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۴ بوده است. در بهترین موقعیت جمهوری اسلامی تدوین و نهایی شد (۱۳۸۴). اتفاقا تدوینکنندگان آن اکثرشان تاکنون هم در مصدر امور هستند و اکنون ۱۳ سال از آغاز آن گذشته و یک سوم این راه باقی مانده است و هیچکس پاسخگو نیست که چرا اهداف این سند محقق نشده؟
در حالی که بیشترین درآمدهای نفتی تاریخ را در این فاصله داشتیم. حتی یک خط تحلیل و توصیف رسمی درباره اینکه چرا اهداف اصلی آن سند محقق نشده تاکنون منتشر نشده و در اصلی و کمّیترین شاخصها عقبگرد هم داشته است. مگر ممکن است برای جامعهای با این تجربه چشماندازی ۵۰ ساله را تنظیم کرد؟
در سال ۱۳۸۴ فردی سکاندار دولت شد که همه سیاستهای گذشته را رد و تخطئه کرد. در سال ۱۳۹۲ شخص دیگری آمد که او نیز سیاستهای ۸ سال پیش خود را رد و تخطئه کرد. در واقع ما با پیوستگی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در کشور مواجه نیستیم که بتوانیم بر مبنای آن یک ایده روشن را حتی برای یک دهه پایهریزی کنیم، چه رسد به ۵۰ سال!
در سال ۱۳۸۴ فردی سکاندار دولت شد که همه سیاستهای گذشته را رد و تخطئه کرد. در سال ۱۳۹۲ شخص دیگری آمد که او نیز سیاستهای ۸ سال پیش خود را رد و تخطئه کرد. در واقع ما با پیوستگی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی در کشور مواجه نیستیم که بتوانیم بر مبنای آن یک ایده روشن را حتی برای یک دهه پایهریزی کنیم، چه رسد به ۵۰ سال!
برنامه چهارم را دولت آقای خاتمی و مجلس ششم تنظیم کردند (خوب یا بد) در مجلس هفتم آن را تغییرات اساسی دادند و در دولت ۱۳۸۴ به بعد کلا و جزا آن را کنار گذاشت. بعد برنامه پنجم را تصویب کردند که هیچ شباهتی با برنامه چهارم نداشت. برنامه ششم هم با پنجم متفاوت است و جالب اینکه در نهایت هم هیچ کدام از مواد اصلی آنها اجرایی نمیشوند. سرنوشت برنامه اقتصاد مقاومتی نیز کم و بیش در همین چارچوبها قابل درک است.
در واقع مشکل ایران نداشتن چشمانداز یا حتی برنامه نیست. مشکل از مرحله اجراست که هر کس کار خود را میکند و تمام آن اسناد بالادستی به حاشیه و فراموشی سپرده میشوند. البته آن اسناد هم ایرادات خاص خود را دارند، چون همه چیزهای خوب را در کنار هم جمع میکنند بدون آنکه به تعارض یا اولویتبندی آنها توجه کنند.
در واقع مشکل ایران نداشتن چشمانداز یا حتی برنامه نیست. مشکل از مرحله اجراست که هر کس کار خود را میکند و تمام آن اسناد بالادستی به حاشیه و فراموشی سپرده میشوند. البته آن اسناد هم ایرادات خاص خود را دارند، چون همه چیزهای خوب را در کنار هم جمع میکنند بدون آنکه به تعارض یا اولویتبندی آنها توجه کنند.
در هر حال این گونه اسناد بیش از اینکه هزینهای صرف آن شود و نوعی خوشخیالی غیرواقعی ایجاد کند هیچ اثر دیگری در روند تحولات جامعه ایران ندارد. اسناد ۵ ساله که نیز متعارض و غیراجرایی است چه رسد به ۵۰ ساله که کلا خیالی است.
از نقد جزییات آن و ارتباطش با تدابیر ذکر شده و نیز نقد گزارههای نادرست و غیردقیق آن باید گذشت که اتلاف وقت است.
از نقد جزییات آن و ارتباطش با تدابیر ذکر شده و نیز نقد گزارههای نادرست و غیردقیق آن باید گذشت که اتلاف وقت است.
۰