اخراجی دارالفنون
پس از مرگ امین السلطان، عینالدوله بار دیگر به حکومت مرکزی نزدیک میگردد، بهنظر میرسد در قلب مظفرالدین شاه قاجار علاقه شدید به عینالدوله بوده است که حتی در شرایط اثبات نیات او، از وی برای تشکیل دولت تقاضا میشود. حتی پس از بازگشت دوباره عینالدوله به تهران، به لقب «نبیل وزیر اعظمی» مفتخر میشود.
«سلطان احمد میرزا» فرزند چهل و نهم «فتحعلی شاه قاجار» پدر یکی از مهمترین سیاستمداران تاریخ معاصر ایران «عبدالمجید میرزا» ملقب به «عین الدوله» بود. عبدالمجید میرزا در سال ۱۲۲۴ هجری شمسی در تهران بدنیا آمد، نسب او تنها با یک واسطه به فتحعلی شاه میرسید. در زمانی که «میرزا تقی خان فراهانی» (امیرکبیر) در باغ فین رخت از جهان بست، او هفت سال سن داشت. به سفارش نزدیکان خود به مدرسه دارالفنون میرود، اما بهدلیل کاستیها و نقصانی که در فراگیری علوم داشت از این مدرسه اخراج میشود. روزگار عینالدوله در تهران روزگار مناسبی نبوده است، گویا سرخوردگی این شاهزاده قجری در کودکی با توجه به غرور ذاتی که نزدیکان عینالدوله از او نقل کردهاند باعث شد که در نوجوانی به شهر تبریز کوچ کند. تهران در دوران کودکی وی، شهری خاطره انگیز نشد اگرچه در دوران قدرت و اقتدار، تهران تمام قد در خدمت او بود.
عینالدوله در جوانی به خدمت ولیعهد ناصری یعنی «مظفرالدین شاه» رسید. او ابتدا اندکی بر تحصیلات خود افزود و سپس با پیشکاری و مشاوره به حلقه نزدیکان ولیعهد، روزبهروز به شاه آینده نزدیکتر میشد. جنگ آن روزهای خاندان قجری، علاوه بر مسائل حاشیهای بیشتر بر سر پوشیدن ردای شاهی بر تن «مسعود میرزا ظل السلطان» فرزند ارشد ناصرالدین شاه، حاکم وقت اصفهان بود. کبر و غرور ظل السلطان در کنار مردمداری و عطوفت مظفرالدین شاه باعث شد که خاندان قاجار به سمت فرزند کوچکتر شاه در تبریز بروند تا دیگر فرزند ارشد در اصفهان. در این رفت و آمدها اعیان و اکابر قجری با جوانی پخته و سیاست پیشهای به نام عبدالمجید میرزا آشنا شدند، او که دیگر در دل ولیعهد نشسته بود پس از چندی داماد وی شد. مظفرالدین شاه ولیعهد، دخترش «انیسالدوله» را به عقد عینالدوله درآورد، او دیگر مرد شماره یک ولیعهد بود. پس از عزل «امیرنظام گروسی» از پیشکاری آذربایجان و انتصاب «میرزا عبدالرحیم قائم مقام تبریزی» به جای وی، شهر تبریز دچار آشوبی بزرگ شد. ولیعهد، عینالدوله را مأمور امنیت تبریز کرد. او با قاطعیت کامل آرامش را به شهر بازگرداند. چند ماهی بیشتر از احراز
این منصب عینالدوله نگذشت که «ناصرالدین شاه» توسط «میرزا رضا کرمانی» در ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ به گلوله بسته شد. به گواهی اسناد تاریخی، تمامی هم و غم سالیان نخست وزارت عینالدوله این بوده است که پس از جلوس مظفرالدین شاه و بهدلیل کهولت سن، او را در مقام سابق امیرکبیر و زعامت شاهی دربیاورند. گرچه وی تلاشهای بسیاری میکند، اما در نهایت با کشف این حقیقت توسط «میرزا علیاصغر اتابک» (امین السلطان) این نقشه آشکار شده و وی اجباراً به بهانه ولایت بر مازندران تبعید سیاسی میشود.
پس از مرگ امین السلطان، عینالدوله بار دیگر به حکومت مرکزی نزدیک میگردد، بهنظر میرسد در قلب مظفرالدین شاه قاجار علاقه شدید به عینالدوله بوده است که حتی در شرایط اثبات نیات او، از وی برای تشکیل دولت تقاضا میشود. حتی پس از بازگشت دوباره عینالدوله به تهران، به لقب «نبیل وزیر اعظمی» مفتخر میشود.
از معدود اقدامات مفید عین الدوله پس از رسیدن به سمت وزیر اعظمی این بود که سعی بیشتری بر آبادانی ایران کرد. او در اولین گام خود برخی هزینههایی را که شامل خرج تراشیهای دربار و شاهزادگان بود، کاهش داد و به تمامی حکام استانهای مختلف به جهت صرفهجویی در هزینهها نامه نوشت. خزائن مالی ایران در آن سالها، فقیرترین و خالیترین روزهای خود را سپری میکرد.
مخالفتهای مردمی نسبت به سیاستهای عین الدوله یکی از مهمترین بخشهای حیات سیاسی این شاهزاده قجری است. ریشه این مشکلات عمدتاً به سه اتفاق مهم تقسیم میشود. نخست، انتشار تصویر توهینآمیز «ژوزف نوز» (رئیس بلژیکی اداره گمرکات - پست) در سال ۱۲۸۴ با عبا و عمامه در بالماسکه و اهانت به مقدسات اسلام نسبت به سکوت و بیکفایتی عینالدوله معترض شده و متحصن میشوند. دلیل دوم، رفاقت دیرین عین الدوله با «میرزا احمد علاءالدوله» حاکم تهران است، علاء الدوله مسبب فلک کردن فروشندگان قند در آذر سال ۱۲۸۴ در بازار تهران بود و آغاز تحصنها و اعتراضهای مدنی را در ایران به وجود آورد. سومین دلیل، بیحرمتیهایی بود که عینالدوله نسبت به مجتهدین و فقهای عصر خود انجام میداد. تمامی این عوامل باعث شد که عینالدوله در نظر مشروطهخواهان فردی منفور باشد. او یکی از مخالفین اصلی تأسیس عدالتخانه بود و در نهایت با توجه به فشار اقشار مختلف تسلیم این موضوع شد و در برابر امضای قانون اساسی مشروطه سکوت اختیار کرد. گرچه او در سالهای آغازین مشروطه، تأسیس مجلس اول و مرگ شاه از صحنه سیاست کشور دور شد، اما با بالا گرفتن استبداد در دوران «محمد علی
شاه» دوباره ظهور کرد. او بهعنوان ناجی شاه جوان و به حکم او به تبریز رفت و با آزادیخواهان و مشروطهطلبان به سرکردگی «ستارخان» و «باقرخان» نبردهای خونینی کرد، اما در نهایت توان رویارویی با این خشم نهفته مردم را از دست داد. ناجی شکستخورده پس از بازگشت به پایتخت و فتح تهران در ۲۲ تیر ۱۲۸۸ خود را در اختیار سران فاتح «سردار اسعد بختیاری»
و «محمدولی خان تنکابنی» قرار داد. این دو نیز وی را عفو کرده و عینالدوله رسماً تا چندین سال از مناصب دولتی دور افتاد. عمارت عینالدوله در تهران، یادگار روزگار این مشروطهستیز است، جایی بکر برای فرار از هرج و مرجهای آن روزهای تهران. در سال ۱۲۹۳ با استعفای «حسن مستوفیالممالک» شاه جوان «احمدشاه قاجار» دوباره از عینالدوله دعوت کرد که به منصب رئیسالوزرایی خود بازگردد. عبدالمجید میرزا عینالدوله در بین سالهای ۱۲۹۴ الی ۱۲۹۶ دوباره به دولت بازگشت. مرگ برخی سران مشروطه که وی را از صحنه سیاسی کشور دور کرده بودند، شاید یکی از عوامل باز شدن شرایط سیاسی برای بروز دوباره سیاستهای عین الدوله در دولت قاجار پس از تصویب نمایندگان مجلس در سال ۱۲۹۴ بود، در این واقعه مشخص نیست که چرا نمایندگان مردم دوباره به سمت یکی از مخالفین حکومت مردم بازگشتند. او در یک دوره یکساله دوباره استعفا داد و پس از رئیس الوزرایی برخی از بزرگان قاجار دوباره به آن منصب بازگشت. در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سران قوای قزاق پس از فتح تهران، صاحب منصبان قاجار را بازداشت کردند، عین الدوله نیز حدود ۴ ماه در زندان کودتاچیان بود تا پس از سقوط دولت «سید
ضیاءالدین طباطبایی» آزاد شد و بخشهای بزرگی از اموال خود را به جهت بدهی از دست داد؛ مردی که خود در مقام شاهی به سر میبرد، سرانجام در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۰۶ و در سن ۹۰ سالگی در فقر و تنگدستی از دنیا رفت.
منبع: روزنامه ایران