پسران سادهلوح طعمه "دیجی متین و نازنین"
متین با ترفندی خاص وارد این خانهها میشد و به همراه همدستش قربانیان خود را کتک میزد، آنها را در اتاق حبس میکرد و دست به سرقت میزد. آنها حالا بعد از ٦ ماه سرقت از سوی ماموران کلانتری ١٢٧ نارمک دستگیر شدهاند و در حیاط پلیس پیشگیری تهران جزییات سرقتهایشان را فاش کردند.
کد خبر :
۶۴۴۸۳
بازدید :
۸۴۹
چند سال پیش بود که در یک پارتی شبانه با هم آشنا شدند و بعد از آن با عضویت در یک باند سرقت تبدیل به دزدان حرفهای شدند. پسر دیجی و دختر جوان بعد از سرقتهای سریالیشان از خانهها اینبار تصمیم گرفتند که شگردشان را تغییر دهند. آنها بعد از آزادی از زندان تیم دونفرهای تشکیل دادند؛ هدفشان سرقت از خانههای پسران جوان بود.
نازنین در شبکههای مجازی و خیابانها پسران را فریب میداد و بعد از ورود به خانههایشان، نقشه سرقتهای خشن این باند دو نفره کلید میخورد.
متین با ترفندی خاص وارد این خانهها میشد و به همراه همدستش قربانیان خود را کتک میزد، آنها را در اتاق حبس میکرد و دست به سرقت میزد. آنها حالا بعد از ٦ ماه سرقت از سوی ماموران کلانتری ١٢٧ نارمک دستگیر شدهاند و در حیاط پلیس پیشگیری تهران جزییات سرقتهایشان را فاش کردند.
پسر جوان در گفتگو با خبرنگار از ماجرای سرقتهایش گفت:
چند سال داری؟
٢٧ سال.
شغلت چیست؟
دیجی هستم؛ در میهمانیها و پارتیها آهنگ میگذارم و میخوانم.
چی شد که سارق شدی؟
نخستینبار وارد یک باند سرقت شدم. یکی از دوستانم به من این پیشنهاد را داد، با نازنین موضوع را مطرح کردم و او هم قبول کرد. وارد باند پنجنفرهای شدیم و از طریق تخریب قفلِ در از خانهها سرقت میکردیم.
بعد چه شد؟
به زندان افتادیم، نازنین آن زمان نوجوان بود و دو سال در کانون اصلاح و تربیت ماند. من هم دو سال زندانی شدم.
بعد از آزادی از زندان چه کار کردی؟
دوباره به سراغ شغلم رفتم و کارم را ادامه دادم، اما درآمدم زیاد نبود؛ برای همین دوباره با نازنین تصمیم به سرقت گرفتیم، ولی اینبار شگردمان را تغییر دادیم.
با چه شگردی سرقت میکردید؟
نازنین در تلگرام و اینستاگرام و حتی در خیابان با پسرهای پولدار دوست میشد. او به آنها میگفت که هنرپیشه است و کار موسیقی هم میکند؛ با این حرفها خودش را یک دختر هنرمند نشان میداد. بعد از طرح دوستی و چند قرار در خیابان به خانه آنها میرفت، وقتی در خانه بود کلید آن خانه را میدزدید که سر فرصت سرقت کنیم و یا همان زمان اگر محیط امن بود، در را باز میگذاشت و من وارد خانه میشدم. در آنجا من پسر جوان را کتک میزدم و با نازنین او را در اتاق حبس میکردیم. دست و پایش را میبستیم و بعد هم سرقت میکردیم.
معمولا چه چیزهایی را سرقت میکردید؟
پول و طلا و وسایل گرانقمیت مثل ساعت. یک دوربین قدیمی هم سرقت کردیم که ارزش مالی زیادی دارد.
چند وقت است که سرقت میکنید؟
٦ ماهی میشود.
از چند نفر با این شیوه سرقت کردهاید؟
دقیقا یادم نمیآید.
با نازنین کجا آشنا شدی؟
چند سال پیش بود، در یکی از میهمانیهایی که من دیجی بودم، نازنین هم بود؛ آنجا با هم آشنا شدیم.
۰