منطق انتصابات فامیلی

منطق انتصابات فامیلی

یک نگاه بدبینانه هم درباره قوم و خویش‌بازی افراطی و انتصاب آنان در پست‌های مدیریتی وجود دارد که معتقد است، مدیران از این طریق به یکدیگر نان قرض می‌دهند و حامیان شخصی پیدا می‌کنند. به نظر می‌رسد که جامعه در برابر این انتصاب‌ها بیشتر از این منظر واکنش نشان داده است. ولی یک مساله مهم‌تر از این وجود دارد اینکه چرا مجریان این سیاست‌ها متوجه بازتاب اقدامات خود نیستند؟

کد خبر : ۶۵۷۰۶
بازدید : ۱۰۸۷
منطق انتصابات فامیلی عباس عبدی | انتصابات اخیر چند تن از جوانان فامیل و از نزدیکان مسوولان و روحانیون کشور در پست‌های مدیریتی بالا و در سطح معاون وزیر، بازتاب‌های گسترده‌ای داشت به طوری که آخرین مورد آن داماد آقای رییس‌جمهوری است که شخصا از این پست استعفا داد. همچنین در همه موارد اعلام شد که این انتصابات بدون توصیه یا اطلاع منسوبین مشهور و صاحب قدرت آنان است و احتمالا این ادعا درست هم هست زیرا نیازی به چنین اطلاع یا توصیه‌ای نبوده است. در این باره چند پرسش را می‌توان مطرح کرد و پاسخ‌های احتمالی به آن‌ها داد.

اولین پرسش این است که آیا واقعا این افراد صلاحیت‌های کارشناسی دارند یا خیر؟ برای نمونه همانطور که پدر یکی از آنان وی را توصیف کرده، آیا نابغه اقتصادی است؟ واقعیت این است که اطلاعات دقیق و جزیی در رد یا تأیید این ادعا نداریم ولی به طور کلی افرادی که واجد اینگونه صلاحیت‌ها هستند در عرصه عمومی نیز حضور دارند و از طریق اظهارنظر یا نوشتن مقاله و یادداشت، صلاحیت‌های خود را عرضه می‌کنند و جامعه نیز آنان را فارغ از وابستگی‌های خانوادگی ارزیابی می‌کنند.
با این حال تردیدی نیست که همه این افراد حدی از توانایی‌ها و صلاحیت‌های فردی را دارند. ولی از آنجا که مرجع تشخیص آن صلاحیت‌ها مقام بالای منصوب‌کننده آنان است و سازوکار مشخصی برای اینکه این ارزیابی فراتر از سلیقه مقام بالاتر باشد، وجود ندارد لذا نمی‌توان در این باره مناقشه کرد. برای مثال اگر فرد دیگری را که صلاحیت‌های کمتری هم دارد، منصوب کنند همچنان که به طور معمول منصوب شده‌اند، افکار عمومی چندان متوجه ماجرا نمی‌شود ولی هنگامی که اقوام مسوولان منصوب می‌شوند بلافاصله توجهات به کیفیت و بود و نبود صلاحیت‌های آنان جلب می‌شود.
بنابراین به نظر می‌رسد که موضوع صلاحیت در این مساله امری فرعی است زیرا اگر درباره این افراد لحاظ نشود به طریق اولی درباره سایرین نیز رعایت نخواهد شد ولی جامعه درباره سایرین سکوت پیشه می‌کند و درباره این‌ها خیر.

ولی جای این پرسش از منصوب‌کنندگان وجود دارد که چگونه ممکن است این افراد با صلاحیت‌ترین نامزد‌های چنین پست‌هایی باشند در حالی که به لحاظ آماری تعداد آنان در این پست‌ها زیاد و نسبت عددی حضورشان در جامعه بسیار اندک است.
یعنی در حالی که در جامعه یک ده هزارم یا صد هزارم جمعیتی هستند که بالقوه توان حضور در این پست‌ها را دارند ولی در واقعیت درصد قابل توجهی از پست‌ها به آن‌ها اختصاص پیدا می‌کند. آیا صلاحیت آنان از میانگین جامعه این اندازه بالاتر است؟ قطعا چنین احتمالی ضعیف است. پس علت انتصاب چیست؟
علت انتصاب را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد. این افراد صلاحیت‌هایی انتسابی دارند که در انجام امور کار‌های آن نهاد یا خنثی کردن مخالفت‌ها با آن نهاد یا وزارتخانه بسیار موثر است. البته این نگاه خوشبینانه است. بسیاری از امور در ساختار مدیریتی ایران براساس رابطه تعریف می‌شود بنابراین با منصوب کردن مدیران رابطه‌ای می‌توانند امکانات بیشتری دریافت کنند یا مخالفت‌ها را کاهش دهند. موانع را از پیش پا بردارند. در حقیقت مشکل اصلی نظام مدیریتی ایران همین است.
یعنی بر اساس مبانی سنتی اعتماد است و، چون ما هنوز وارد مرحله اعتماد‌های مبتنی بر قواعد و مقررات نشده‌ایم، اعتماد‌های سنتی مبتنی بر خویشاوندی و قوم‌مداری کارکرد دارند و مدیران نیز می‌کوشند که از این نوع اعتماد‌ها برای پیشبرد امور خود استفاده کنند. البته این نگاه خوشبینانه است.
یک نگاه بدبینانه هم درباره قوم و خویش‌بازی افراطی و انتصاب آنان در پست‌های مدیریتی وجود دارد که معتقد است، مدیران از این طریق به یکدیگر نان قرض می‌دهند و حامیان شخصی پیدا می‌کنند. به نظر می‌رسد که جامعه در برابر این انتصاب‌ها بیشتر از این منظر واکنش نشان داده است. ولی یک مساله مهم‌تر از این وجود دارد اینکه چرا مجریان این سیاست‌ها متوجه بازتاب اقدامات خود نیستند؟ حتی اگر آن فرد صلاحیت کامل هم داشته باشد چرا متوجه نیستند که بازتاب تصمیم آن‌ها بسیار منفی است؟ یا اگر متوجه هستند چرا باز هم ریسک آن را به جان می‌خرند و این تصمیم را می‌گیرند؟
جالب است که حتی برای مقدمه‌چینی و فراهم کردن زمینه جهت اتخاذ چنین تصمیمی کوششی هم نمی‌کنند. به نظرم مسوولان کشور توجه چندانی به تبعات تصمیمات خُرد و حتی کلان گوناگونی که در کشور گرفته می‌شود، نمی‌کنند.
این تصمیمات کم‌کم اثرات منفی خود را بر افکار عمومی می‌گذارد و، چون تعدادشان زیاد است، یک‌باره با نگاهی منفی و حتی ستیزه‌جویانه در سطح جامعه مواجه می‌شوند و گمان می‌کنند که این‌ها توطئه دشمن است. در حالی که محصول بذر‌هایی است که کاشته شده است. مصداق ضرب‌المثل ذره ذره جمع شود وانگهی دریا شود همین جاست. ناتوانی ساختار فعلی در مواجهه با افکار عمومی در رسانه‌های جدید هر روز بیشتر از گذشته عریان می‌شود.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید