آیین یلدا و خلاقیت فرهنگی مردم
اما یک نکته کلیدی در مواجهه مردم با شب یلدا، در استراتژیهایی است که مردم و جامعه مدنی برای تداوم علقههای سنتی و آیینیشان به کار بردهاند. در تمام اسناد سیاستگذاری فرهنگی بالادستی در ایران، اثری از اراده و تمایلی برای ترویج و توسعه این آیینهای سنتی-باستانی وجود ندارد و گاه میلی ناگفته برای حذف و حاشیهایسازی آنها نیز دیده میشود.
کد خبر :
۶۵۷۲۸
بازدید :
۱۰۹۶
جبار رحمانی | آیین شب یلدا، یکی از آیینهای مردمی است که توانسته از کوران حوادث و جریانهای فرهنگی معاصر ایران، بگذرد و همچنان تداوم پیدا کند. آیینی که ریشه در ایران باستان و مذهب میترایی داشته و نه تنها در حوزه تمدنی ایران، بلکه در حوزه تمدنی غرب نیز نفوذ زیادی داشته و دارد.
هرچند در غرب امتداد آیین یلدا و میترائیسم در جشن شب کریسمس رخ داده، در ایران، همچنان در همان خط سیر سنتی، تداوم یافته است. یلدا، جشن زایش خورشید، در پس نزاع بزرگ تاریکی اهریمنی با روشنایی اهورایی، بیانگر خلاقیت و ذوق هنری ذهن مردمان این پهنه فرهنگی و تمدنی در تلفیق نظم طبیعی با نظم الهیاتی و اجتماعیشان بوده و توانسته تصویری شاعرانه از طبیعت، جامعه و انسان را در خودش به نمایش بگذارد، تصویری که به شیوههای مختلف در نوروز و سیزده بدر و چهارشنبه سوری نیز تداوم پیدا کرده و بسط داده شده است.
اما یک نکته کلیدی در مواجهه مردم با شب یلدا، در استراتژیهایی است که مردم و جامعه مدنی برای تداوم علقههای سنتی و آیینیشان به کار بردهاند. در تمام اسناد سیاستگذاری فرهنگی بالادستی در ایران، اثری از اراده و تمایلی برای ترویج و توسعه این آیینهای سنتی-باستانی وجود ندارد و گاه میلی ناگفته برای حذف و حاشیهایسازی آنها نیز دیده میشود.
به همین سبب آیین یلدا، آیین مردم است تا آیین قدرت رسمی. اما چرا مردم به این آیینها همچنان پایبند هستند، بهنظر میرسد که تداوم و تسری این آیینها در زندگی عمومی جامعه و تلاش عامدانه مردم برای حفظ و حتی برجستهسازی این آیینها، بیانگر نقشی است که آیینهای سنتی و باستانی برای آنها دارد.
این دسته از آیینها، کارکردهای بسیاری در حیات روحی و فکری و قوه خیالپردازی جامعه دارند. آیینها بهانهای هستند برای دور هم بودن و در فضای گروههای صمیمی و همبسته، برای انتقال باورهای فرهنگی و بازتولید هویت فرهنگی و اجتماعی مردم و حتی انتقال دانشهایی کلیدی در باب پیرامون. آیینها در اصل الگوهای نظم و نسق بخشیدن به زندگی هستند، نقاط عطف ریتم زندگی ما هستند که توقفگاههای موقتیای هستند که جامعه بواسطه تجربه شادمانه آنها، نه تنها تجدیدقوا میکند بلکه برای ارائه مسیر گویی رفع خستگی ناشی از زندگی دشوار روزمره را هم انجام میدهند.
در شرایط اجتماعیای که دچار وضعیتی شدهایم که میتوان آن را اختلال آیینها دانست، روی آوردن مردم به آیینهای خاص بسیار معنادار است. منظورم از اختلال آیینها، وضعیتی است که فرهنگ رسمی، فرهنگ مردمی و حتی خردهفرهنگهای بسیار متفاوت (ضدفرهنگها) بر سر آیینهای عمومی و فراگیر اجماع ندارند، بلکه هر کدام انرژی و تمرکزشان را بر گونهها و شکلهای خاصی از آیینها قرار میدهند.
مردم در ترکیبی از آیینهای باستانی (یلدا و نوروز) و آیینهای مذهبی (عزاداری محرم و رمضان)، نقاط تمرکز و الگوهای حیاتیشان را پیدا کردهاند.
گویا مردم در نظمهای آیینی با هزینه روحی بسیار و با تلاشی آرام (نوعی انقلاب آرام آیینها)، سعی میکنند با تفاوتهای بیسر و صدا، فرهنگ رسمی را به تعادل دعوت کنند و ضد فرهنگها را نیز در خودشان جذب کنند. آیینهای سنتی مانند نوروز و یلدا بهدلیل آنکه تلفیقی عمیق از نظم طبیعت، نظم کیهان شناسی، نظم الهیاتی، نظم اجتماعی و حتی نظم ذهنی و روانشناختی و بیولوژی افراد برقرار کردهاند، قابلیت بالایی در خلاقیتهای فرهنگی و قوه خیال و ابداع مردمی دارند.
در سالهای اخیر ورود رسانهها و صنایع فرهنگی نوین به این آیینهای مورد پسند مردم توانسته زمینههایی برای فراگیرتر شدن آنها و بسط آنها فراهم کند. به همین سبب در شب یلدا جامعه رنگ و بوی یلدا میگیرد، از میوهها گرفته تا سمبلهای تزئینی یلدا، تا برنامههای مهدکودکها و دانشگاهها همه و همه بیانگر آن است که مردم توانستهاند این سنت غنی را وارد عرصه عمومی_رسانهای کرده و به محور برخی صنایع فرهنگی تبدیل کنند. هرچه جامعه ما به سمت تعادل بیشتر نظام آیینی خودش برود، حال جامعه بهتر خواهد شد، این آیینها (از جمله یلدا) فرصتی هستند تا جامعه حال بهتری پیدا کند و جامعه بودنش، تقویت شود.
منبع: ایران
۰