بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۸ از نگاه نیویورکر

بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۸ از نگاه نیویورکر

مجله نیویورکر تنها نشریه معتبری است که یک منتقد مسوول انتخاب فیلم‌های سال است. ریچارد برودی از سال ۱۹۹۹ منتقد فیلم این مجله بوده است و معمولا فهرست‌های منتخب او شامل فیلم‌های امریکایی، بین‌المللی، ملودرام، درام، کمدی، مستند و مستقل می‌شود.

کد خبر : ۶۶۰۳۵
بازدید : ۱۳۸۹
بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۸ از نگاه نیویورکر
"آسیایی‌های ثروتمند دیوانه" یکی از فیلم‌های پرفروش امسال بود
ریچارد برودی | با فرارسیدن آخرین ماه سال میلادی نشریات هنری، ادبی و سینمایی بهترین‌های سال را معرفی می‌کنند .
فهرست‌هایی که با اعمال نظر و سلیقه‌ای خاص عده‌ای منتقد یا یک فرد تنظیم می‌شوند و گاه آنقدر از سلیقه عمومی فاصله دارند که نظر کردن به آن‌ها اتلاف وقت به شمار می‌رود. شاید بتوان گفت: گذشت زمان بهترین مقیاس سنجش ماندگاری یک فیلم است.

اوایل دسامبر نشریه معتبر سینمایی فرانسه، «کایه دو سینما» بحث‌برانگیزترین فهرست را منتشر کرد؛ فهرستی دور از انتظار که با فیلم‌های امریکایی و چند اثر محبوب بین‌المللی شکل گرفته است. در فهرست منتخب گروه منتقدان این نشریه، فیلم «پسران وحشی» ساخته برتراند ماندیکو، فیلمساز فرانسوی، جایگاه نخست را به خود اختصاص داده است.
این فیلم نخستین تجربه کارگردانی ماندیکو است که زندگی پنج جوان را -که بازیگران زن نقش‌های‌شان را ایفا می‌کنند- در اوایل قرن بیستم روایت می‌کند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند با همدستی همدیگر ناخدای زورگو را از کشتی بیرون بیندازند.

سی‌وچهار منتقد از مجموع ۱۶۴ منتقد بین‌المللی ماهنامه بریتانیایی فیلم «سایت‌اندساوند» فیلم سیاه و سفید «رما» را بهترین فیلم سال ۲۰۱۸ نامیدند. «رما» به کارگردانی آلفونسو کوارون، فیلمساز مکزیکی که محبوب‌ترین اثر سینمایی سال گذشته میلادی به شمار می‌رود؛ در هفتادوپنجمین جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت و جایزه شیر طلایی را به خانه برد.
مجله «تایم» و حلقه منتقدان فیلم نیویورک «رما» را بهترین فیلم سال ۲۰۱۸ معرفی کردند. «هیات ملی بازبینی» آخرین ساخته کوارون را یکی از ده فیلم برتر سال نامید. در هفتادوششمین دوره جوایز گلدن گلوب نامزد جایزه بهترین فیلم خارجی زبان، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه‌نویسی شد. همچنین به فهرست اولیه بخش بهترین فیلم خارجی زبان نودویکمین دوره آکادمی اسکار راه یافت.

شاید بتوان گفت: مجله نیویورکر تنها نشریه معتبری است که یک منتقد مسوول انتخاب فیلم‌های سال است. ریچارد برودی از سال ۱۹۹۹ منتقد فیلم این مجله بوده است و معمولا فهرست‌های منتخب او شامل فیلم‌های امریکایی، بین‌المللی، ملودرام، درام، کمدی، مستند و مستقل می‌شود.
به واسطه نگاه وسیع برودی که تقریبا تمامی ژانر‌ها را دربرمی‌گیرد و چارچوب سینمایی آثار در انتخاب او تاثیرگذار است، فهرست فیلم‌های او را معرفی کرده‌ایم. این فیلم‌ها را براساس اکران‌شان طی دوازده ماه گذشته در سینما‌های آمریکا انتخاب کرده است و ممکن است محصولات سینمایی دو سال گذشته کشور‌های دیگر باشند.

طی دو سال گذشته واژه «مقاومت» در حوزه‌های سیاسی، روشنفکری و همچنین زندگی اخلاقی نقش عمده‌ای را بازی کرده است چراکه سیاست‌های ویرانگرانه و سادیستیک و اظهارنظر‌های قلدرمآبانه‌ای که از کرسی قدرت امریکا برمی‌خیزد، با این واژه متناسب هستند.
در این سال مقاومت قالب‌های مختلفی به خود گرفت از جمله قالب سینمایی. اما سینمای مقاومت آشکارا از سیاست نمی‌گفت: (اگرچه شاید در مواردی اینگونه باشد چراکه بسیاری از بهترین فیلم‌های سال آشکارا به سیاست نپرداخته‌اند). آثار سینمای مقاومت در وهله نخست به زیبایی‌شناختی مقاومت پرداخته‌اند: سازندگان این آثار با ساخت تصاویر و روایت داستان‌هایی که قدرت‌شان را بی‌اهمیت می‌پنداشت، مخالفت کردند.
این آثار ایده‌هایی را که شکل داستان‌ها و تصاویر را تعیین می‌کردند به چالش کشیدند و شیوه‌های هنری سازندگان‌شان را زیر سول بردند؛ آن‌ها تخیلات بینندگان را وسعت بخشیدند، عمق دادند و واکنش‌های احساسی‌شان را حساس‌تر کردند و دست به آفرینش قالب‌های ادراکی زدند که فراتر از رویداد‌هایی که در فیلم‌ها به تصویر کشیده شدند، رفتند تا به نوبه خود به تجربیاتی دیرپا و تجسمی جاودان از زمانه خودشان بدل شوند.

از سوی دیگر در ازدحام آثاری که سعی در نمایش لحظه کنونی دارند، در تلاشی آگاهانه و بی‌ثمر برای تصویر کردن دوران‌ها، فیلمساز‌ها اغلب فیلم‌هایی می‌سازند که به قدر سرمقاله‌های روزنامه‌ها یک بار مصرفند؛ شامل تفسیری با میانگین‌ها و تخمین‌های نگرش‌های غالب هستند تا اینکه بخواهند ذات منحصربفرد تجربه خود را به نمایش بگذارند.
کارگردانان به راحتی می‌توانند همانند رویکردشان به سوژه‌های دراماتیک، سراغ مسائل سیاسی بروند؛ و حتی شاید نمایش دنیای سیاست برای آن‌ها آسان‌تر باشد چراکه سازگار شدن با توقعات مخاطبان این آثار بسیار آسان است. بسیاری از فیلم‌های سال که مشخصا «سیاسی» بودند از سوی منتقدان مورد تشویق قرار گرفتند و احتمالا در جشنواره‌ها از آن‌ها تمجید می‌شود. فیلم‌هایی که تاثیرشان بر تاریخ سینما بیشتر از تاثیرشان روی سیاست‌های جاری است.

بنابراین باید گفت: ۲۰۱۸ سال خوبی برای فیلم‌ها بوده، اما هرگز این را از گشت‌وگذار به سینما‌های محله یا نگاه به فهرست فیلم‌هایی که مدعی دریافت جایزه اسکار هستند، درنمی‌یابید. شکاف میان آنچه خوب است و آنچه در سینما‌ها روی پرده می‌رود، میان سینمای مقاومت و سینمایی که بر مبنای توافق آرای عمومی شکل گرفته از قبل گسترده‌تر شده است.
امسال با فهرست بهترین فیلم‌ها بازی کرده‌ام: پس از نوشتن فهرست، آمار و ارقام گیشه فیلم‌ها را زیرورو کردم تا ببینم کدام‌یک از فیلم‌هایی که از میان ۶۸۲ فیلم انتخاب شده‌اند تا به امروز روی پرده سینما‌ها رفته‌اند، چه مقدار بودجه‌ای صرف ساخت‌شان شده و در چند سالن سینما نمایش داده شده‌اند.
سه فیلم از بهترین‌های امسال در بیش از هزار سالن اکران شده‌اند (و یکی از فیلم‌ها در فهرست پرفروش‌ترین فیلم‌های سال بوده است)، اما باقی فیلم‌ها به صورت محدود یا در سینما‌های بی‌نام‌ونشان روی پرده رفته‌اند. برخی از بهترین فیلم‌های سال به عنوان فیلمی که بلیت برای آن بفروشند در سینما‌ها حضور نداشتند؛ شاید فقط برای یک هفته در رویدادی نمایش داده شده‌اند و تعداد اکران‌ها گزارش نشده است. این موضوع شوکه‌ام کرد، اما خب جای تعجب نداشت؛ چراکه بهترین فیلم‌های جدیدی که در ارایه عناصر احساسی و ادراکی افراط می‌ورزند، اغلب برای فروش با مشکل مواجه می‌شوند.

در برخی موارد، سیستم پخش آنلاین این شکاف را پر کرده است. مسوولیت پخش برخی از بهترین فیلم‌های سال، مانند «ولگردها» و «تصنیف باستر اسکراگز»، بر عهده نت‌فلیکس بوده است که همزمان (یا پس از توزیع آنلاین) به صورت محدود در سینما‌ها نمایش داده شده‌اند.
باقی فیلم‌ها که نمی‌توان گفت: در سینما‌ها روی پرده رفته‌اند (یک هفته نمایش داشته‌اند)، در حال حاضر برای پخش آنلاین در دسترس هستند و نسبت به فیلم‌هایی که در هزاران مجتمع تفریحی روی پرده می‌رود، مخاطبان دسترسی گسترده‌تری به آن‌ها دارند (البته در خانه). با این وجود موقتی بودن، خطر ناپدید شدن با فشار یک دکمه، فیلم‌های مستقلی را که کارشان به پخش آنلاین کشیده شده را تهدید می‌کند (مشکلی که همین پاییز با تعطیلی کمپانی پخش آنلاین «FilmStruck» محرز شد. با تعطیلی این کمپانی شمار بسیاری از فیلم‌های مجموعه کرایتریون و «تی‌سی‌ام» برای پخش آنلاین در دسترس قرار گرفتند).

در عصر پخش آنلاین بحران دسترسی قالب‌های تازه‌ای به خود گرفته است، اما این موضوع از جهاتی خبری قدیمی به شمار می‌رود؛ به دلیل قابلیت دسترسی تغییرکننده، کلاسیک‌های یک نسل، آثار مهجور نسل دیگر شناخته می‌شوند. اما نشانه‌هایی از پیشرفت نیز وجود دارد.
تنوع فزاینده و اصالت ایده‌های هنری در فیلم‌ها نتیجه افزایش (اگرچه افزایشی نیست که روند پرسرعتی را طی کند)، تنوع در طیف فیلمسازها، بازیگران و دیگر عواملی است که این روز‌ها در سینما کار می‌کنند. اعصار طلایی سینمایی گذشته (مانند هالیوود نوی دهه ۷۰) با خاموشی و ناپدیدی بسیاری از فیلمسازان بااصالت زمانه کنونی-که جای تعجب نیست بسیاری از آن‌ها فیلمسازان زن و رنگین‌پوست‌ها را شامل می‌شود- همراه شده است. امروزه همراه با فیلمسازان متنوع در حال فعالیت، امکاناتی گسترده و متنوع برای دیده شدن آثارشان و همچنین منتقدان گوناگون وجود دارد که آثار را در مرکز توجه قرار می‌دهند.

سینمای این روز‌ها در غیاب سینمای گذشته ساخته شده است و تجلی‌های شبح‌وارشان قالب سینمایی به خود گرفته‌اند. ۲۰۱۸ سال سینمای وهم بود؛ وهمی که برخاسته از ردپای فیلم‌هایی بود که در زمان گم شده‌اند و حالا، بالاخره، تجسم‌های خود را یافته‌اند.
«آن سوی دیگر باد» ساخته اورسون ولز و «زیبایی چشم‌نواز» اثر سیدنی پولاک (یا ترجیحا آرتا فرانکلین) در دهه ۱۹۷۰ فیلمبرداری شده‌اند و به تازگی مراحل نهایی‌شان را پیموده‌اند و این پاییز روی پرده رفتند. فیلم «شوآ: چهار خواهر» اثر کلود لنزمن فقید نیز در دهه هفتاد جلوی دوربین رفت.
لنزمن مصاحبه‌های فیلم را این اواخر تکمیل کرد و به فیلم افزود (او جولای امسال درگذشت. «شوآ: چهار خواهر» آخرین فیلم اوست). سندی تن در فیلم مستند «ولگردها» آخرین فیلم ناتمامش از دهه نود را با زندگی سازندگان آن و مسیر پیچیده‌اش تا به امروز بازیابی می‌کند. این پروژه‌ها که با تاخیر اکران شدند نمایندگان صداها، گذشته و حالی که هنوز به منصه ظهور نرسیده‌اند، کشفیات دوباره- یا ترجیحا بازسازی- هستند که هنوز منتظر مجوزشان هستند.

«مدلنِ مدلن» به کارگردانی جوزفین دکر

درامی جذاب درباره دختری نوجوان به نام مدلن (با بازی هلنا هاوارد) که اختلاف عقایدش با مادرش (میراندا جولای) پیامد رابطه ناامن او با کارگردان تئاتر (مولی پارکر) است. کارگردان مدلن را تشویق می‌کند مرز‌های میان شخصیتی که بازی می‌کند و هویت حقیقی‌اش را محو کند. این فیلم در جشنواره‌های ساندنس و برلین روی پرده رفته است.

«بگذار آفتاب به درون بتابد» به کارگردانی کلر دنی

«بگذار آفتاب به داخل بتابد» با بازی ژولیت بینوش روایت ماجراجویی‌های عاشقانه زنی میانسال است که تجربه شخصی را در قالب اسکروبالی مدرن بازنمایی می‌کند. این فیلم اقتباسی است از «گفتمان یک عاشق: اجزا» نوشته رولان بارت. این فیلم آغازگر بخش «دو هفته با کارگردانان» جشنواره فیلم کن ۲۰۱۷ بود که جایزه SACD این بخش به دست‌اندرکاران فیلم اهدا شد.

«ساما» به کارگردانی لوکرسیا مارتل

ناکامی‌های دیوانسالاری و احساسی افسری اسپانیایی در پاسگاهی دورافتاده در آرژانتین قرن هجدهم راه را برای بروز رنج و اندوه هموار می‌کند. لوکرسیا مارتل این فیلم را براساس رمانی به همین نام نوشته آنتونیو دی بندتو جلوی دوربین برده است. این فیلم در هفتادوچهارمین جشنواره فیلم ونیز روی پرده رفت. همچنین از سوی کشور آرژانتین برای حضور در بخش بهترین فیلم خارجی‌زبان آکادمی اسکار ۲۰۱۹ معرفی شد که از این رقابت بازماند.

«از خودت می‌پرسی چه کسی ماشه را کشید؟» به کارگردانی تراویس ویلکرسون

زمانی که تراویس ویلکرسون مشغول بررسی قتل مردی آفریقایی- امریکایی که به دست پدربزرگ برتری‌پندار سفیدپوستش در سال ۱۹۴۶ شد، با مخالفت اهالی شهر روبه‌رو شد. حتی کار به جایی کشیده شد که او را تهدید به مرگ کردند. این مستند که از نگاه اول شخص روایت می‌شود، اثری تلخ است که تاریخ، زندگی خانوادگی اهریمن‌وار را به تصویر می‌کشد و نگاهی مصمم به سیاست‌های روز دارد.

«ببخشید مزاحم شدم» به کارگردانی بوتس رایلی

ظهور کمدی‌وار تخیل سیاسی و از کوره در رفتن‌هایی که با تعقیب زندگی جوانی آفریقایی- امریکایی روایت می‌شود. او که به بازاریابی تلفنی مشغول است، برای موفقیت در کارش لهجه سفیدپوست‌ها را تقلید می‌کند و وقتی به موفقیت دست می‌یابد وارد دسیسه‌های کمپانی می‌شود و سر دوراهی قرار می‌گیرد. این فیلم در جشنواره فیلم ساندنس روی پرده رفت.

«بلک کلنزمن» به کارگردانی اسپایک لی

این درام براساس داستان واقعی دو مامور پلیس کلورادو اسپرینگز که وارد سازمان کو‌کلاکس‌کلان می‌شوند، ساخته شده است. لی این فیلم را براساس کتاب «بلک کلنزمن» نوشته ران استلوورث جلوی دوربین برده است که از جمله سیاسی‌ترین آثار او به شمار می‌رود. «بلک کلنزمن» در بخش رقابتی جشنواره فیلم کن حضور داشت که برنده جایزه بزرگ این جشنواره شد.

«گرگینه» به کارگردانی اشلی مک‌کنزی

نخستین فیلم بلند اشلی مک‌کنزی با تصاویر بی‌رحمانه، بازی‌های به‌شدت کنترل‌شده و حسی که تماشای درام را القا می‌کند، همراه است. «گرگینه» روایت دو جوان معتاد است که با مصرف مواد مخدر حالت‌های هشیاری شدیدی را احساس می‌کنند.

«خانم هاید» به کارگردانی سرج بوزون

سرج بوزون داستان کلاسیک رابرت لوییس استیونسن را خلاقانه بازسازی کرده است. در این فیلم که ایزابل اوپر در نقش معلم علوم بازی می‌کند و وقتی خودش سوژه تجربیاتش می‌شود هویتش و همچنین سبک تدریسش تغییر می‌کند. «خانم هاید» در بخش رقابت بین‌المللی جشنواره فیلم لوکارنوی ۲۰۱۷ حضور داشت.

«پیرمرد و تفنگ» به کارگردانی دیوید لائری

رابرت ردفورد در فیلمی که منحصربفردی را نقابی برای شیوه داستان‌سرایی سرزنده و پویا می‌کند، باشکوه و صادقانه نقش‌آفرینی می‌کند. این فیلم براساس داستان زندگی فارست تاکر، بزهکار و استاد فرار ساخته شده است. فیلمنامه اثر براساس مقاله دیوید گرن تحت عنوان «پیرمرد و تفنگ» که در سال ۲۰۰۳ در نشریه نیویورکر منتشر شد، نوشته شده است. رابرت ردفورد برای ایفای نقش تاکر نامزد جایزه بهترین بازیگری مرد گلدن گلوب شده است.

«پلنگ سیاه» به کارگردانی رایان کوگلر

درام ابرقهرمانی و افسانه‌ای که درد و رنج‌های سیاسی دنیای مدرن را به تصویر می‌کشد. «پلنگ سیاه» تا به امروز سومین فیلم پرفروش تاریخ ایالات متحده و دهمین فیلم پرفروش تاریخ سینماست. همچنین پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینماست که کارگردانی آفریقایی- امریکایی آن را جلوی دوربین برده است. «هیات ملی بازبینی فیلم» و «موسسه فیلم امریکا» این ساخته شریدر را یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۸ معرفی کرده‌اند.

«ژنت؛ کودکی ژاندارک» به کارگردانی برونو دومو

برونو دومو، فیلمساز فرانسوی در این فیلم کودکی ژاندارک را طی دوران جنگ‌های صد‌ساله به تصویر می‌کشد. فیلمی موزیکال و مبدعانه که در مناطق روستایی بکر فیلمبرداری شده است. «ژنت؛ کودکی ژاندارک» در بخش دو هفته کارگردانان هفتادمین جشنواره فیلم کن حضور داشت. نشریه کایه دو سینما جایگاه دومین فیلم فهرست ۱۰ اثر برتر سال ۲۰۱۷ را به این مستند اختصاص داده است.

«اگر خیابان بیل می‌توانست حرف بزند» از بری جنکینز

این فیلم جستاری حقیقی بر سازوکار‌های قانونی و شکست‌خورده نژادپرستی است. روایتی تاثیرگذار از زنی آفریقایی- امریکایی که قصد دارد پیش از تولد فرزندش، بیگناهی شوهرش را ثابت کند. این درام عاشقانه براساس رمانی به همین نام نوشته جیمز بالدوین، نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس امریکایی سیاهپوست، ساخته شده است. «موسسه فیلم امریکا» و «هیات ملی بازبینی» این فیلم را یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۸ معرفی کرده‌اند.

«تصنیف باستر اسکراگز» به کارگردانی جوئل و ایتن کوئن

فیلمی شش اپیزودی که حول یک درون‌مایه مشترک می‌چرخد؛ خشونت‌های بی‌رحمانه غرب وحشی، آشوب‌های سرکشانه، بی‌پروایی‌های مرگبار و سوءاستفاده‌های اسب‌سوار‌ها از قدرت کنترل‌نشده. این فیلم در هفتادوپنجمین جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد که جایزه اوسلای طلایی بهترین فیلمنامه به برادران کوئن اهدا شد. «هیات ملی بازبینی فیلم» این ساخته کوئن‌ها را دومین فیلم فهرست ۱۰ اثر برتر سال ۲۰۱۸ معرفی کرده است.

«مونرویا، ایندیانا» به کارگردانی فردریک وایزمن

فردریک وایزمن در چهل‌وچهارمین ساخته بلندش از شهری در میانه غربی امریکا دیدن می‌کند. او در این مستند تجربیات روزمره زندگی و کار در مزرعه مونرویای ایندیانا را به تصویر کشیده است. در واقع پس از انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده امریکا، فردریک وایزمن به فکر ساخت مستندی می‌افتد که در آن به شهر کوچک امریکایی بپردازد تا چگونگی تاثیرگذاری ارزش‌های این شهر بر چشم‌انداز سیاسی کشور را درک کند.

«جاسوسی که از من روی برگرداند» سوزانا فوگل

پیرنگ آشنای این اکشن کمدی با پیچ‌های تند، خارق‌العاده و جزییات ناهمگون آراسته شده است. فیلم داستان دو دوست صمیمی را روایت می‌کند که متوجه می‌شوند نامزد سابق یکی از آن‌ها مامور سیا است. بنابراین آدم‌کش‌های سراسر اروپا در تعقیب این دو دوست هستند. میلا کونیس و کیت مک‌کینون شخصیت‌های اصلی فیلم را بازی می‌کنند.

«قطار ۱۵:۱۷ دقیقه به مقصد پاریس» کلینت ایستوود

داستان حقیقی سه مردی که با نمایش شجاعت‌شان به قهرمان بدل شدند. طی حرکت قطار تندروی تالیس به مقصد پاریس، حمله‌ای تروریستی صورت می‌گیرد و این سه مرد از بروز حادثه‌ای جدی جلوگیری می‌کنند. ایستوود این فیلم را براساس خودنگاره «قطار ۱۵:۱۷ دقیقه به مقصد پاریس: داستان حقیقی یک تروریست، یک قطار و سه قهرمان امریکایی»
ساخته است.

«جزیره سگ‌ها» به کارگردانی وس اندرسون

این استاپ موشن کمدی حکایت تلاش‌های کودکی ژاپنی است که در برابر حکم قانونی نابودی سگ‌ها ایستادگی می‌کند. «جزیره سگ‌ها» سومین فیلم اندرسون از سه‌گانه شورش است که برایان کرنستون، ادوارد نورتون، بیل موری و ... صداپیشگی شخصیت‌ها را بر عهده داشته‌اند. این فیلم آغازگر شصت‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین است که جایزه خرس نقره‌ای بهترین کارگردانی به اندرسون اهدا شد.

«نانوایی» به کارگردانی پاتریک ونگ

تاین دالی یکی از بنیانگذاران مرکز هنر‌های نمایشی «نانوایی» در شهر کوچک نیوانگلند است. او از سوی هنرمندان مشهوری که ارتباطات و مناسباتی با سرکرده‌های هالیوود دارند، مورد تهدید قرار می‌گیرد.

«باقی‌اش را می‌سازم» به کارگردانی میشل ممران

مستندی از ماریا ایرین فورنس، نمایشنامه‌نویس آوانگارد کوبایی- امریکایی، که تقلاهایش برای به خاطر آوردن وقایع از شروع بیماری آلزایمر خبر می‌دهد. وقتی به خاطر بروز این بیماری مجبور شد از نوشتن دست بکشد، دوستی‌اش با نویسنده‌ای جوان روحیه بصری خلاقه او را جانی دوباره می‌بخشد. فورنس سی‌ام اکتبر ۲۰۱۸ (هشتم آبان ۹۷) درگذشت.

«بیزبی ۱۷» به کارگردانی رابرت گرین

رابرت گرین در این فیلم عناصر سینمای مستند، وسترن و موزیکال را با یکدیگر ادغام کرده است. این مستند سرکوب بی‌رحمانه اعتصاب کارگران معدن بیزبی آریزونا در سال ۱۹۱۷ را روایت می‌کند. «بیزبی ۱۷» در جشنواره ساندنس ۲۰۱۸ به نمایش درآمد.

«نخستین اصلاح‌شدگان» به کارگردانی پاول شریدر

در این فیلم ایتن هاوک شخصیت، ارنست تالر، کشیشی بداخلاق و تلخ را در کلیسایی کوچک و تاریخی در نیویورک بازی می‌کند. کشیشی که تلخی‌هایش متوجه رهبران سیاسی و حتی خودش می‌شود. «هیات ملی بازبینی فیلم» و «موسسه فیلم امریکا» این ساخته شریدر را یکی از ۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۸ معرفی کرده‌اند.

«شهرستان هالی امروز صبح، امروز عصر» رامل راث

مستندی درباره زندگی سیاهپوستان در شهرستان هالی آلاباما. رامل راث برای کارگردانی این فیلم برنده جایزه ویژه هیات داوران بخش مستند جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۸ شد. «شهرستان هالی.» برنده جوایز متعددی از جشنواره‌های فیلم مستند معتبر شده است.

«حفظ کردن فاصله» به کارگردانی بینگ لیو

سه پسر جوان تصمیم می‌گیرند از خانه فرار کنند؛ و وقتی در این راه با مسوولیت‌های دنیای بزرگسالان مواجه می‌شوند اخباری غیرمنتظره می‌شنوند که دوستی چندین و چند‌ساله‌شان را به خطر می‌اندازد. «حفظ کردن فاصله» برنده جایزه بهترین فیلم غیرداستانی حلقه منتقدان نیویورک شده است.

«ولگردها» به کارگردانی سندی تن

این مستند پرانرژی و زیرکانه که از زبان اول شخص روایت می‌شود حول تلاش‌های نوجوانان سنگاپور در اوایل دهه ۱۹۹۰ می‌چرخد. آن‌ها قصد دارند فیلم مستقل جاه‌طلبانه‌ای را بسازند. اکران جهانی «ولگردها» در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۱۸ رقم خورد که سندی تن جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند جهان را از آن خود کرد.

«آن سوی هر چیز» به کارگردانی میلا توراجلیچ

مستندی درباره سربیجانکا توراجلیچ، فعال سیاسی صربستانی که با سیاست‌های سرکوبگرانه اسلوبودان میلوشویچ مخالف بود. این فیلم به کارگردانی دختر توراجلیچ ساخته شده است و بر تاریخ سیاسی خانه این خانواده تمرکز دارد.

«من را می‌بخشی؟» به کارگردانی ماریل هلر

ملیسا مک‌کارتی شوروحرارت و تلخی را به شخصیت حقیقی لی ایزریل افزوده است؛ لی ایزریل، زندگینامه‌نویسی که در بحران مالی به سر می‌برد و تنها راه برای خلاصی از این مخمصه را جعل نامه‌هایی به نام نویسندگان مشهور و فروختن آن‌ها می‌داند. «هیات ملی بازبینی فیلم» این ساخته ماریل هلر را یکی از ده فیلم برتر سال ۲۰۱۸ معرفی کرده است.

«سالرز پوینت» به کارگردانی مت پورترفیلد

کیث جوان ۲۴‌ساله‌ای است که به دلالی مواد مخدر مشغول است. او به تازگی از زندان آزاد شده است و با پدرش در حبس خانگی به سر می‌برد. کیث با جامعه‌ای که از بیکاری، غفلت و افتراق رنج می‌برد، در کشمکش است. اکران جهانی «سالرز پوینت» در جشنواره بین‌المللی فیلم سن‌سباستین ۲۰۱۷ رقم خورد.

«خروجی‌های طلایی» به کارگردانی الکس راس پری

این فیلم روایت‌های متقاطع دو خانواده اهل بروکلین است که با ورود دختر دانشجویی به زندگی‌شان، دلخوری‌هایی که مدت کتمان می‌شدند سربرمی‌آورند. «خروجی‌های طلایی» با بازی امیلی بروانینگ و آدام هوروویتز در جشنواره‌های ساندنس و برلین نمایش داده شد.

«من جادوگر نیستم» به کارگردانی رونگانو نیونی

این درام روایت دختر هشت ساله‌ای است که اهالی دهکده‌ای که در آن زندگی می‌کند، به او اتهام جادوگری می‌زنند و او را روانه اردوگاه جادوگران می‌کنند. نیونی برای ساخت این فیلم جایزه «بهترین تجربه اول نویسنده، کارگردان یا تهیه‌کننده بریتانیایی» را از هفتادویکمین دوره جوایز فیلم آکادمی بریتانیا (بفتا) دریافت کرد.

«دوربین کِلر» به کارگردانی هونگ سانگ سو

کارگردان اهل کره‌جنوبی ملودرامی مفصل را که از کار، عشق و هنر حکایت می‌کند در ملاقات‌های اتفاقی و برخورد‌های صمیمانه‌ای که سریع اتفاق می‌افتند، خلاصه کرده است. داستان این فیلم در جشنواره فیلم کن روی می‌دهد و ایزابل اوپر شخصیت «کِلر» را بازی می‌کند.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید