فیلم جعبه پرنده، نمایش هیولای شبکههای اجتماعی
فراد داخل فیلم قبل از خودکشی توهماتی دارند که باعث شنیدن یا دیدن عزیزانشان میشود. در طول فیلم مالوری، شخصیت اول فیلم صدای همسر مرده اش را میشنود و حتی در سکانسی آشوب که زنی در حال خود کشی است، مادرش را که ۱۰ سال پیش مرده است را میبیند. درست شبیه نوتیفیکیشنهای رسانههای اجتماعی از جانب دوستان و خانواده که در واقع هستند، اما وجود ندارند. دنیای جدیدی از ارتباطات، اما بدون ارتباط واقعی!
کد خبر :
۶۷۱۲۴
بازدید :
۱۵۲۱
فیلم «جعبه پرنده» ساخت سوزان بیر، هیولای جدیدی را به تصویر میکشد که انسانها تنها با دیدن آن متوهم شده و دست به خودکشی میزنند؛ برخی میگویند این هیولا شبکههای اجتماعی است.
شبکه سینمای خانگی نتفلیکس آمریکا در اواخر سال ۲۰۱۸ میلادی فیلمی را منتشر کرد که به گفته مدیران این شبکه در مدت یک هفته بیش از ۴۵ میلیون بازدید کننده داشته است.
شبکه سینمای خانگی نتفلیکس آمریکا در اواخر سال ۲۰۱۸ میلادی فیلمی را منتشر کرد که به گفته مدیران این شبکه در مدت یک هفته بیش از ۴۵ میلیون بازدید کننده داشته است.
نام این فیلم پسا آخر الزمانی، «برد باکس» (جعبه پرنده) بود که ساندرا بولاک در آن بازی کرده است. در تبلیغات این فیلم هم نوشته شده بود: «چشم هایت را باز نکن». این میزان بیننده در نوع خود یک رکورد محسوب میشود، اما سوال اینجاست که چرا این فیلم توانست این میزان مخاطب را به خود اختصاص دهد و چه پیامی را فرستاده است؟
یک فیلم ترسناک با هیولاهایی جدید و به دور از کلیشه یا آخر الزمانی به تصویر کشیده شده که در ترسهای امروزی ما طنین انداز است. بسیاری این فیلم را شبیه به دوگانه ایستادگی سالهای ۹۰ میلادی، ساخته شبکهای بی سی میدانند که با اقتباس از رمان ابلیس نوشته استیون کینگ بوده است.
وحشتی مرگبار با هیولاهایی ناشناخته و دیده نشده تمام دنیا را فراگرفته است و نگاه کردن به آنها دنبالههایی از هذیان گویی و توهم را به همراه دارد که موجب خودکشی و مرگ افراد میشود. در تمام فیلم، اما این موجودات، ناشناخته و پنهان هستند و فقط کسانی که چشم بند دارند در امان هستند. چرا که تنها راه آسیب این هیولاها به انسان از طریق چشمها ونگاه کردن به آن هاست.
یک فیلم ترسناک با هیولاهایی جدید و به دور از کلیشه یا آخر الزمانی به تصویر کشیده شده که در ترسهای امروزی ما طنین انداز است. بسیاری این فیلم را شبیه به دوگانه ایستادگی سالهای ۹۰ میلادی، ساخته شبکهای بی سی میدانند که با اقتباس از رمان ابلیس نوشته استیون کینگ بوده است.
وحشتی مرگبار با هیولاهایی ناشناخته و دیده نشده تمام دنیا را فراگرفته است و نگاه کردن به آنها دنبالههایی از هذیان گویی و توهم را به همراه دارد که موجب خودکشی و مرگ افراد میشود. در تمام فیلم، اما این موجودات، ناشناخته و پنهان هستند و فقط کسانی که چشم بند دارند در امان هستند. چرا که تنها راه آسیب این هیولاها به انسان از طریق چشمها ونگاه کردن به آن هاست.
فیلم خود را از کلیشههای قدیمی همچون سلاحهای هستهای و جنگ سرد دهه ۹۰ میلادی جدا میکند و نوع جدیدی از جنگ سرد دنیای امروز را به تصویر میکشد. پروفسور کریم کریم استاد ارتباطات دانشگاه کارلتون کانادا، معتقد است این هیولاها چیزی نیستند جز «رسانههای اجتماعی» یا به بیان دیگر تاثیرگذارها که ترس بشر امروزی است!
او میگوید: اگر با دقت به سکانسها بنگریم، متوجه خواهیم شد که افراد با دیدن فضای بیرونی، متوجه بدترین ترس هایشان شده اند که باعث خودکشی شان میشود. اثرات مخرب «رسانههای اجتماعی» که مغزهایمان را شست و شو میدهند و انسان امروزی را در انزوایی دائمی قرار میدهد. چشم بندهای فیلم جعبه پرنده در واقع برای محافظت انسانها از دیدن رسانههای اجتماعی است!
افراد داخل فیلم قبل از خودکشی توهماتی دارند که باعث شنیدن یا دیدن عزیزانشان میشود. در طول فیلم مالوری، شخصیت اول فیلم صدای همسر مرده اش را میشنود و حتی در سکانسی آشوب که زنی در حال خود کشی است، مادرش را که ۱۰ سال پیش مرده است را میبیند. درست شبیه نوتیفیکیشنهای رسانههای اجتماعی از جانب دوستان و خانواده که در واقع هستند، اما وجود ندارند. دنیای جدیدی از ارتباطات، اما بدون ارتباط واقعی!
اول فیلم نیز مالوری، سرگرم بررسی نقاشی خودش است که خواهرش در مورد این نقاشی سوال میکند و او توضیح میدهد که شکل دیگری از 'شام آخر' را کشیده است. خواهرش، اما میگوید:' به نظرم اینها فقط چند آدمند که کنار هم نشسته اند و بسیار تنها هستند! ' و مالوری بلافاصله جواب میدهد:' تنهایی شان اتفاقی است، این نقاشی مربوط به ناتوانی انسانها در برقراری ارتباط است! '
البته نباید از این نکته غافل شد که تمام آدمهای درون نقاشی شبیه کسانی هستند که به یک تلفن خیره شده اند! در فیلم نیز اشاره به دوری از رسانههای اجتماعی میشود. برای مثال حتی بعد از پیدا کردن خانه امن صدایی از رادیو میگوید' از خانه بیرون نروید، از رسانههای اجتماعی استفاده نکنید... '.
وقتی کاراکتر وانگ فکر میکند دیدن این هیولاها از طریق کامپیوتر بی ضرر خواهد بود، با دیدن دوربینهای مدار بسته هم سرنوشتش، چون بقیه به خود کشی منتهی میشود. این خود، اشاره مستقیمی به وجود این هیولاها حتی پشت صفحههای نمایشی است.
بعد از خودکشی وانگ نیز، بقیه شخصیتها برای نجات خودشان صفحههای کامپیوتری را میشکنند. فیلم در خیلی از صحنهها خطر را نشان میدهد: رسانههای اجتماعی!
فیلمنامه نویس از شیطنتهای سیاسی نیز فروگذار نکرده و شخصیتی درست شبیه به دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا، درست کرده است: داگلاس! شخصیتی بی پروا و بی ادب که کمی هم قدیمی فکر میکند و بسیار نژادپرست است. شباهتش به شخصیت ترامپ کامل واضح نیست تا جایی که نویسنده اشاره به سیاست خارجی انزواگرایانه ترامپ میکند!
در صحنه مغازه داگلاس با حرکاتی شبیه ترامپ اذعان دارد: ما در حال ساختن پایان دنیا هستیم! دوباره باشکوه! که بازگو کننده شعار انتخاباتی ترامپ است که میگفت: ' دوباره آمریکا را با شکوه میسازیم! ' البته با چشم بند و در انزوای کامل که نشان میدهد آمریکا قصدی برای ارتباط با کشورهای دیگر ندارد و سیاست افراطی انزواطلبانه اش را سر لوحه تصمیمات خود قرار داده است! از جنگهای سیاسی کوچک و بزرگش با چین تا کشیدن دیوار به روی مکزیک!
فیلمهایی از این دست سعی دارند تا ترسهای انسانی را در تصاویری به دور از قالبهای واقعی نشان دهند تا بیننده عمیقتر به دور و برش نگاه کند، درست شبیه صحنه بررسی نقاشی توسط مالوری. ما انسانهای امروزی به طور دائم سرگرم دیدن رسانههای اجتماعی هستیم. ما همواره دنبال ارتباطیم، اما ارتباط در رسانهها و شبکههای اجتماعی، ارتباطی مصنوعی است که ما را تنهاتر از همیشه کرده است.
در فیلم میبینیم که مالوری برای نجات کودکانش به آنها راه دیگری برای زندگی آموخته و او حس شنوایی آنها را برای ارتباط با جهان بیرونی قوی کرده است. مالوری میداند که برای رهایی از این هیولاها باید راهی باشد، راهی که نسل جدید باید پیش بگیرد و شاید آن ارتباطی واقعی میان انسانها باشد.
۰