روزنوشتهای روز ششم جشنواره فیلم فجر
فائزه به بهانه خرید گوشت و در واقع تلفن زدن به مادرش وارد کشتارگاهی در کویته میشود و دوربین از دید او، صحنههای سلاخی گوسفندان و فرود آمدن ضربههای ساطور بر لاشههای گوشت را نشان میدهد که تجسم بصری و نمادین خشونت و شقاوتی است که بوسیله مردان خانوادۀ ریگی صورت میگیرد.
کد خبر :
۶۷۷۵۱
بازدید :
۳۲۰۰
«خون خدا» مرتضی عباس میرزایی
معجزه و ایمان
معجزه و ایمان
«خون خدا» میخواهد فیلمی درباره معجزه و ایمان باشد آن هم در روزگاری که ایمان بسیاری از مردم بهخاطر مادی گرایی، حرص، مال اندوزی، زندگی مصرفی، ریاکاری و دروغ رایج در جامعه، تا حد زیادی متزلزل و کم رنگ شده است.
علی پاکزاد که روزگاری مهندس تحصیلکرده در آلمان بوده، حالا به فلاکت و تنگدستی افتاده و کارتن خوابِ خیابانها شده تا اینکه روزی در ایام عزاداری محرم، چکی خون آلود با مبلغی هنگفت در ظرف غذای خود پیدا میکند و به سراغ آدمهای مختلف از لوطی و بقال گرفته تا متولی تکیه و مداح و معمم میرود تا آن را برایش نقد کنند اما... چکی که به گفته آخوند مسجد میتوان با آن شکم بسیاری از گرسنهها را سیر کرد و امام حسین بهخاطر اینکه علی آدم درستی بوده او را انتخاب کرده و این چک را به او رسانده است.
فیلم ساختن درباره ایمان، معجزه و مفاهیم مذهبی و متافیزیکی، کار سادهای نیست و اگر نتوانی شیوه درستی برای بیان این مفاهیم پیدا کنی و کاری کنی که تماشاگر این مفاهیم را نپذیرد، فیلم ات از دست رفته است. علت اینکه تماشاگر سینما از مؤمن گرفته تا ملحد، معجزه ایمان را در فیلمهای درایر، تارکوفسکی و کارلوس ریگاداس میپذیرد و باور میکند به همین دلیل است.
متأسفانه عباس میرزایی نتوانسته، ایمانی را که پایه و اساس فیلمش بر آن بنا شده، به تماشاگران بقبولاند. گنگ و خاموش بودن شخصیت محوری فیلم (علی پاکزاد)، یکی از علتهای اصلی این عدم ارتباط تماشاگر با جهان فیلم است چرا که فیلمساز با این انتخاب، اطلاعات بسیار اندکی در مورد گذشته این فرد و مسیری که طی کرده تا به کارتن خوابی رسیده به ما میدهد.
آدمهایی که علی به آنها مراجعه میکند در مورد مفاهیم اخلاقی و اجتماعی مختلف برای او موعظه میکنند و پندهای اخلاقی میدهند. نماهای نزدیک از دستگیره درهای بستهای که انگار نیرویی نامریی آنها را میچرخاند، بهعنوان موتیفی نمادین از وضعیت علی پاکزاد و بنبست زندگی او عمل میکند.
عباس میرزایی که در فیلم قبلیاش «انزوا»، با رویکردی خاص و متفاوت و استفاده از جامپ کاتهای متعدد و تدوینی غیرتداومی، حکایت سرگشتگی و استیصال قهرمانش را روایت کرد در اینجا نیز میخواهد با نماهای بسیار درشت از چهره بازیگر و برش به زوایای مختلف، ما را به شخصیت علی پاکزاد نزدیک کند، اما ابهامهای موجود در فیلمنامه این اجازه را به ما نمیدهد تا این شخصیت را خوب بشناسیم و با او همذات پنداری کنیم.
«طلا» پرویز شهبازی
تعلیق دیرهنگام
«طلا» پرویز شهبازی
تعلیق دیرهنگام
پرویز شهبازی که دغدغه ساختن فیلمهایی درباره معضلات جوانان امروز را دارد، در فیلم «طلا» نیز چند جوان جاه طلب را دنبال میکند که میخواهند از طریق راهاندازی رستوران، امرار معاش کنند، اما موانع زیادی بر سر راه آنها وجود دارد که...
مشکل فیلم طلا این است که روی موضوع بیرمقی بنا شده و آدمهایش از یک جنس نیستند و بهخاطر موقعیتهای اجتماعی و طبقاتی مختلفی که دارند (دختر پولدار و پسر فقیر) اساساً نمیتوانند با یکدیگر جوش بخورند و به همین دلیل شراکتشان بیمعنی به نظر میرسد و نمیتواند شکل بگیرد و تضاد منافع خیلی زود آنها را در برابر هم قرار میدهد و این میتوانست دستمایه یک درام قوی باشد، اما فیلمساز در نیمه دوم فیلم آنها را رها کرده و به سراغ موضوعهای دیگر از جمله بیکاری و اخراج برادر منصور (هومن سیدی) از کارخانه، حاملگی ناخواسته دریا، دوست دختر منصور و تصمیمش برای کورتاژ، اختلاف زناشویی برادرش و توهم خیانت همسر او و بیماری فلج اطفال طلا، دختر کوچک برادرش و تلاش دو برادر برای فراهم کردن پول معالجه او میشود که هر یک از آنها پتانسیل تبدیل شدن به یک فیلم جذاب و پرکشش را دارند، اما گنجاندن این همه معضل اجتماعی در یک فیلم به فیلمساز فرصت نمیدهد که بدرستی به همه آنها بپردازد و به همین دلیل، تمام گرههایی که در فیلم بسته میشود، براحتی گشوده میشوند.
تماشاگر با شخصیتهای متعدد فیلم که هیچکدام عمق لازم را ندارند همذات پنداری نمیکند و علاقهای بهدنبال کردن سرنوشت آنها ندارد. با این حال، در نیمه دوم فیلم، سرقت دلارهای پدر دریا به وسیله منصور و اتفاقهایی که بهدنبال آن میافتد باعث میشود که فیلم اندکی لحن جنایی پیدا کند و تعلیق نسبناً پرکششی در فیلم ایجاد شود که اگرچه خیلی دیر است، اما تا حد زیادی مانع از سقوط کامل فیلم میشود.
«شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار
زاویه دید زنانه برای بیان خشونتی مردانه
«شبی که ماه کامل شد» نرگس آبیار
زاویه دید زنانه برای بیان خشونتی مردانه
شبی که ماه کامل شد باعث میشود که نرگس آبیار، موقعیت ویژهای در میان سینماگران زن ایرانی پیدا کند چرا که او به سراغ موضوعی رفته که کمتر فیلمساز زنی در ایران برای بیان آن رغبت نشان میدهد: تروریسم.
او ماجرایی واقعی در مورد گروه تروریستی و تکفیری جندالله در جنوب غربی ایران را دستمایه فیلم پرهیجان و نفس گیر خود ساخته است. گروهی که بر اساس ایدئولوژی جهادی وهابی و ضد شیعی و نیز با انگیزههایی برخاسته از نفرت قومی، دست به عملیات تروریستی و کشتار بیرحمانه در منطقه سیستان و بلوچستان زده و آنجا را به آشوب کشیده است.
آبیار با هوشیاری و با رویکردی زنانه، این موضوع نظامی و امنیتی را که میتوانست به فیلمی تبلیغاتی و مسأله ساز تبدیل شود به فیلمی انسانی و جذاب در مورد زنی که گرفتار این گروه خشن و تروریست میشود، تبدیل کرده است.
او به جای روایت زندگی عبدالمالک ریگی، رهبر گروه جندالله، به سراغ فائزه، عروس خانواده عبدالمالک ریگی رفته و از دید او ماجرای خشونتهای برادران ریگی و ایدئولوژی خطرناک و مرگبار آنان را روایت کرده است. با این حال، او در شخصیتپردازی اعضای خانواده ریگی بویژه شخصیت عبدالحمید ریگی، شوهر فائزه و مادر آنان، بسیار محتاطانه و انسانی رفتار کرده است.
آبیار، به جای تیپسازی و ساختن شخصیتی کلیشهای از شوهر فائزه و هیولا نشان دادن او، تصویری انسانی از او ترسیم کرده و سیر تحولی او از یک جوان عاشق و شاعرمسلک که تحمل دیدن منظره کشتن یک بزغاله را هم ندارد به تروریستی بیرحم را بخوبی نشان میدهد.
استفاده از زاویه دید فائزه (اول شخص) تا حد زیادی دست آبیار را در روایت ماجرای ریگی بسته و او ناچار شده که در سکانسهای مربوط به عملیات نبرد تروریستها با ارتش ایران و نیز دستگیری و اعدام شهاب، برادر فائزه، این زاویه دید را رها کرده و زاویه دید دانای کل اختیار کند. به علاوه استفاده از دوربین روی دست سامان لطفیان و سوئیچ پنهای سریع او اگرچه خصلتی مستندگونه به فیلم آبیار داده، اما در برخی لحظهها بسیار آزاردهنده شده است.
در یکی از سکانسها، فائزه به بهانه خرید گوشت و در واقع تلفن زدن به مادرش وارد کشتارگاهی در کویته میشود و دوربین از دید او، صحنههای سلاخی گوسفندان و فرود آمدن ضربههای ساطور بر لاشههای گوشت را نشان میدهد که تجسم بصری و نمادین خشونت و شقاوتی است که بوسیله مردان خانوادۀ ریگی صورت میگیرد.
موسیقی مسعود سخاوت دوست نیز با بهرهگیری از تمها و ملودیهای منطقه جنوب غربی ایران، بخوبی با فضای فیلم همخوانی دارد. بازی هوتن شکیبا در نقش عبدالحمید ریگی و فرشته صدر عرفایی در نقش مادرش تحسین برانگیز است و قطعاً شایسته نامزدی دریافت سیمرغ. الناز شاکر دوست نیز در نقش فائزه، در مجموع خوب ظاهر شده، اما بازیاش در برخی صحنهها بویژه صحنه دعوای او با مادر ریگی و صحنه جیغ و داد او در سکانس نهایی در مقابل شوهرش بعد از پی بردن به جنایتهای او اغراقآمیز است.
«شبی که ماه کامل شد»، نه تنها نشان دهنده قابلیتهای کارگردانی نرگس آبیار و توانایی او در خلق یک فیلم عظیم (بیگ پروداکشن) نظامی-جنگی است بلکه بیانگر تواناییهای فنی و صنعتی سینمای ایران در بازسازی رویدادهای تاریخی پرهزینه و عظیم است.
منبع: ایران
۰