پوران شریعترضوی؛ گمشده در پرتو همسر مشهور
«.. یک بار سر کلاس، یکی از استادها به ما گفت: شماها میدانید یکی از همکلاسیهایتان فرد دانشمندی است که نویسنده کتاب ابوذر است؟ بعد گفت: آقای شریعتی بلند شوید تا همکلاسیها با شما آشنا شوند. من برگشتم پشت سرم را نگاه کردم، پسری آخر کلاس ایستاده بود که خیلی هم شیکپوش نبود. لباس پیشپاافتادهای به تن داشت. علی خیلی متواضع بود.
کد خبر :
۶۷۹۷۵
بازدید :
۳۱۲۲
«علی بسیار مغرور و متکی به نفس بود. من باید کنار چنین مردی زندگی میکردم».
این بخشی از توصیف پوران شریعترضوی، همسر علی شریعتی از اوست. همسر شریعتی دیروز به علت سکته مغزی درگذشت. سرگذشت او بسیار شبیه سیمین دانشور بود. درباره هردو میگویند که در پرتو چهره سیاسی همسران مشهور خود آنطور که باید و شاید دیده نشدند.
اگرچه یک نکته خالی از تأمل نیست و آن هم اینکه پوران مانند سیمین در عرصه نوشتن آنچنان فعال نبود. شریعترضوی هم مانند سیمین دانشور دکترای زبان و ادبیات داشت. از دانشگاه سوربن فارغالتحصیل شد. موضوع تز او که در سال ۱۹۶۳ به راهنمایی ژیلبر لازار از آن دفاع کرد، توصیف طبیعت در شعر تغزلی فارسی در قرن هفتم است.
او خواهر مهدی شریعترضوی، یکی از سه دانشجویی بود که در حمله نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ کشته شد.
پوران شریعترضوی فرزند حاج علیاکبر و پری در آبانماه ۱۳۱۳ متولد شد. پدرش تاجر و اصالتا خراسانی بود، اما خانواده شریعترضوی به تهران کوچ کرده و بچهها در همین شهر به مدرسه رفته بودند. آنها در مشهد هم خانه داشتند. پوران شش برادر و یک خواهر داشت. در هفتسالگی یکی از برادرانش را از دست داد.
علیاصغر شریعترضوی حین دفاع از مرزهای ایران در مقابل ارتش متجاوز شوروی در سال ۱۳۲۰ در آذربایجان جان باخته بود. در سال ۱۳۳۴ وارد دانشسرای عالی تهران شد و تحصیل در رشته ادبیات فرانسه را برگزید. با افتتاح دانشکده ادبیات در مشهد به تصمیم پدرش و برخلاف میل باطنی خود، در حالی که دو ماه در کلاسهای دانشسرای عالی حضور یافته بود، وارد کلاسی شد که علی شریعتی یکی از دانشجویان آن بود. شریعتی در سال ۱۳۳۶ به پوران پیشنهاد ازدواج داد که پوران به این پیشنهاد با این استدلال که قصد دارد با مردی تحصیلکرده ازدواج کند و قبل از ازدواج باید تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان برساند، جواب رد داد. پس از حدود یک سال تلاش علی شریعتی این دو در ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با یکدیگر ازدواج کردند.
معروفترین نماد و نمود بازمانده از زندگی این دو نفر در کتاب «طرحی از یک زندگی» و «برسد به دست پوران عزیزم» است.
اولی روایت پوران از علی است و دومی نامههای علی شریعتی به پوران. پوران شریعترضوی در این کتاب درباره سرخوشیها و سختیهای زندگی با کسی، چون علی شریعتی حرف زده است. او معتقد بوده که آشنایی با علی، نقطه عطف زندگیاش بوده و دربارهاش گفته بود «.. یک بار سر کلاس، یکی از استادها به ما گفت: شماها میدانید یکی از همکلاسیهایتان فرد دانشمندی است که نویسنده کتاب ابوذر است؟ بعد گفت: آقای شریعتی بلند شوید تا همکلاسیها با شما آشنا شوند. من برگشتم پشت سرم را نگاه کردم، پسری آخر کلاس ایستاده بود که خیلی هم شیکپوش نبود. لباس پیشپاافتادهای به تن داشت. علی خیلی متواضع بود.
این اولین بار بود که او را دیدم. یک بار دیگر زنگ تفریح بود و استاد غلامحسین یوسفی برای هر کدام از ما کار تحقیقی داد. مسعود سعد سلمان، همقرعه من بود. من توی خط ادبیات نبودم. گفته بود به «برهان قاطع» مراجعه کنید، من هم گفتم این «قاطع برهان» را از کجا تهیه کنم. دیدم پسری از پشت سرم گفت: کتاب «برهان قاطع» را من دارم و به شما میدهم؛ علی بود».
در کتاب «برسد به دست پوران عزیزم»، اما ما روایت یک سویه علی از پوران را داریم و نامههای پوران به علی در دسترس نیست. پوران شریعترضوی گفته بود: «نامههای من محفوظ نمانده، اما نامههای علی را من حفظ کردم. شاید هم دلیلش این است که من در ایران بودم و در خانه پدری امکان نگهداری داشتم و علی در خانه دانشجویی و چندین بار اسبابکشی...».
او از سختیهای زندگی با علی شریعتی هم گاه گفته است، اما در واکنش به این سؤال که آیا هیچ وقت در فکر یا پی طلاق از او بوده گفته است: «هیچ وقت به طلاق فکر نکردهام. نه من نه علی. ما در عین همه این مشقتها و کشمکشها دوستان خوبی بودیم.
زندگی با علی اگرچه آسان نبوده، اما کنار او بودن لذتهای خودش را هم داشته است هرچند متفاوت با شادیهای روزمره. از زندگی مشترک علیرغم سختیها و اضطرابهایی که به دنبال داشت، لحظات شاد و ناب و زیبا هم به یادگار مانده است. بهخصوص که این راه را من انتخاب کرده بودم و ازدواجمان بهنوعی سنتشکنی بود و برایم محترم. برگشتی ممکن نبود».
پوران درباره وفاداری در زندگی مشترکشان هم گفته است: «من کاملا به وفاداری او و به عشق و علاقهاش اعتماد داشتم. البته احترامی که برای خود، موقعیت اجتماعی و نام خانوادگیاش قائل بود نیز مانع از هرگونه لغزش میشد. از همه مهمتر نگاهش به عشق و دوستی جدیتر از آن بود که هر وسوسهای ممکن باشد. الان یادم نیست که در جواب این شوخطبعی علی چه پاسخی دادهام، اما به نظرم میرسد گفته باشم اگر از دستت برمیآید انجام بده...».
۰