اعتراف جوانی که پدرش را کشت
بعد از مرگ پسرم حال شوهرم بدتر شد و بیشتر مواد میکشید؛ عصبی شده بود؛ مدام در خانه ما را کتک میزد و اذیت میکرد. پسر دیگرم را که حالا متهم است کتک میزد؛ روزی نبود که همسایهها به خاطر کارهای شوهرم شکایت نکنند.
کد خبر :
۶۸۰۲۹
بازدید :
۱۰۷۹
پسر جوانی که در پی درگیری با پدر معتادش او را به قتل رسانده است، در دادگاه مدعی شد برای دفاع از خودش دست به قتل زده چراکه پدرش قصد داشت او را خفه کند. به گزارش خبرنگار ما، متهم که یکسالونیم قبل مرتکب قتل پدرش شده است، بعد از دستگیری به جرمش اعتراف کرد و گفت: من و پدرم در یک رستوران کار میکردیم؛ من پیک موتوری بودم و غذا برای مردم میبردم.
روز حادثه نمیدانم چرا پدرم ناراحت بود؛ او همیشه وقتی خمار میشد دعوا میکرد، اما آن روز با اینکه از من مواد گرفت و کشید باز هم حالش خراب بود؛ من را در غذاخوری کتک زد چیزی نگفتم و به خانه آمدیم؛ در خانه هم یکدفعه به من حمله کرد و کتکم زد. به سمت پلهها رفتم که فرار کنم، اما دنبالم آمد و پایش را بلند کرد و روی گردنم گذاشت و من هم برای محافظت از جانم این کار را کردم.
بعد از اعترافات مرد جوان و با توجه به مدارک موجود و با اینکه مادر و خواهر او اعلام گذشت کرده بودند، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی در جایگاه قرار گرفت و کیفرخواست علیه متهم را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت؛ او اتهام قتل عمدی را قبول نکرد و گفت: فقط یک ضربه به پای پدرش زده و قصدش این نبوده که او را بکشد.
متهم گفت: من و پدرم هر دو به شیشه معتاد بودیم و وضع خوبی نداشتیم؛ البته وضع پدرم از من بدتر بود. با اینکه کار میکردیم، اما پدرم همه پولش را خرج مواد میکرد و خرجی خانه را من میدادم.
ما در خانه خیلی درگیری داشتیم و پدرم همیشه با من و مادرم دعوا میکرد و ما را کتک میزد؛ روز حادثه هم بیدلیل به من حمله کرد؛ من هم قصدم این نبود که پدرم را بکشم. وقتی پایش را به سمت من پرت کرد و روی گردنم گذاشت، برای اینکه وادارش کنم پایش را بردارد، یک ضربه با چاقو به پایش زدم؛ من نمیدانستم ضربه به پا باعث مرگ میشود.
در این هنگام نماینده دادستان از متهم پرسید: اگر در خیابان تصادف کنی و پایت زخمی شود، چه میکنی؟ متهم گفت: به بیمارستان میروم، چون ممکن است به خاطر خونریزی بمیرم.
سپس وکیلمدافع متهم در جایگاه قرار گرفت؛ او گفت: موکل من موفق به جلب رضایت اولیای دم شده است. من متوجه انگیزه نماینده دادستان از سؤالی که پرسید شدم و باید بگویم واقعیت این است که موکل من نمیدانسته اگر ضربه چاقو به ران پا برخورد کند شریان اصلی را قطع کرده و باعث مرگ میشود.
موکل من فردی بیسواد و تحت تأثیر شیشه بوده است. او قطعا نمیدانسته به جز رگ گردن شریان اصلی نیز در ران پا وجود دارد. او اگر قصد کشتن پدرش را داشت، ضربه را به سینه یا گردن او میزد. ضمن اینکه او مادر و خواهری دارد که تنها زندگی میکنند و منبع درآمدی هم ندارند و متهم تنها امید آنهاست.
سپس مادر متهم خطاب به قضات گفت: ما ایرانی هستیم؛ زمانی که خیلی کوچک بودیم در دوران رژیم گذشته پدرم به عراق مهاجرت کرد، چون در آنجا تجارت خوب بود و ما در شهر بغداد کار میکردیم. من همانجا با شوهرم آشنا شدم او هم ایرانی بود.
در بغداد خوب کار میکردیم تا اینکه جنگ بین ایران و عراق درگرفت و صدام ایرانیهای ساکن عراق را خیلی اذیت میکرد؛ به همین خاطر پدرم برای ما شناسنامه عراقی گرفت که اذیت نشویم؛ بعد از چند ماه به ایران برگشتیم و در واقع به کشور خودمان پناهنده شدیم. من و شوهرم در ایران بچهدار شدیم و زندگی خوبی داشتیم؛ شوهرم از وقتی با هم ازدواج کردیم مواد مصرف میکرد، اما خیلی شدید نبود. اواخر مصرفش خیلی بالا رفته بود و وضع بدی داشت. پسر بزرگم را دنبال مواد فرستاده بود که در تصادف کشته شد و جانش را از دست داد.
بعد از مرگ پسرم حال شوهرم بدتر شد و بیشتر مواد میکشید؛ عصبی شده بود؛ مدام در خانه ما را کتک میزد و اذیت میکرد. پسر دیگرم را که حالا متهم است کتک میزد؛ روزی نبود که همسایهها به خاطر کارهای شوهرم شکایت نکنند.
امیدم فقط به پسرم بود که پولی کف دستم بگذارد و بتوانیم زندگی کنیم؛ تا اینکه این درگیری پیش آمد. دعوا را شوهرم به راه انداخت؛ بیدلیل درگیر میشد. همینطور که نشسته بودیم حمله میکرد و میزد؛ آن روز هم بیدلیل حمله کرد و کتک زد.
من خواهش میکنم پسرم را آزاد کنید؛ او چارهای نداشت؛ اگر او را زندانی کنید من و دخترم وضع بدی پیدا میکنیم. این زن در پاسخ به این سؤال که چرا شناسنامه ایرانی برای بچههایش نگرفته است، گفت: شوهرم بعد از اعتیاد دیگر به ما رسیدگی نمیکرد و هیچ وقت دنبال اینکه برای بچهها شناسنامه ایرانی بگیرد، نرفت.
سپس متهم بار دیگر در جایگاه قرار گرفت و او هم درخواست بخشش کرد و گفت: من به عمد این کار را نکردم. با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.
۰