فصل ۸ سریال تاج و تخت (Game of Thrones) چگونه شروع شد؟
در سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) در فصل ۸ شاهد تغییراتی هستیم. به جای نماهایی که مرموزانه پادشاهی هفت اقلیم و اسوس را نشان میدادند، این بار شروع فصل ۸ سریال تاج و تخت نمایی از دیواری فرو ریخته بود که در چشم بر هم زدنی وینترفل را نشان داد و بعد با نمایی از پایتخت پادشاهای هفت اقلیم به پایان رسید (سمت چپ تصویر استخوانهای جمجمعه اژدهاهای بارلیون و در سمت راست تخت آهن را میدیدید).
کد خبر :
۶۹۲۵۲
بازدید :
۳۱۸۷
فرادید | با شنیدن خبر پخش فصل ۸ سریال «بازی تاج و تخت» هیجان وصف ناپذیری همه را فرا گرفت. بالاخره ۵۹۵ روز (درست است ما هم مثل شما تک تک روزها را برای دیدن فصل جدید شمره بودیم) برای تماشای مجدد این سریال صبر کرده بودیم. اما هرچه از تماشای قسمت اول فصل ۸ گذشت، بیشتر به این نتیجه رسیدیم که بازی و تاج و تخت قرار است در این فصل هم ما را دچار افسردگی کند.
به گزارش فرادید به نقل از تلگراف، قسمت اول فصل ۸ سریال به سبک و سیاق فصول قبلی بسیار بی رحمانه و تاریک شروع شد، آن هنگام که شخصیتهایی را به هم رساند که آرزو داشتیم بعد از سالها جدایی دوباره در کنار هم ببینمیشان.
به گزارش فرادید به نقل از تلگراف، قسمت اول فصل ۸ سریال به سبک و سیاق فصول قبلی بسیار بی رحمانه و تاریک شروع شد، آن هنگام که شخصیتهایی را به هم رساند که آرزو داشتیم بعد از سالها جدایی دوباره در کنار هم ببینمیشان.
بله، ملاقات جان و آریا پایان تراژیکی داشت، زیرا قاتل قابل ستایش کوچولو نشان داد اگر بنا باشد سلاح ها آخته شوند او جانب سانسا را خواهد گرفت و علیه جان و دنریس خواهد ایستاد.
آیا دنریس با ارزیابی سم موافقت خواهد کرد؟ دو اژدها و یک لوژیونر افشاگری میگویند، این گونه نخواهد بود.
ضمنا به نظر نمیرسد که فصل آخر بازی تاج و تخت پیروزی ناگهانی بر آدمهایی باشد که در اتاقهای تاریک نقشههای شوم میکشند.
ما همه میدانیم که جنگ بین نیروهای وینترفل و واکرهایی که در حال پیشروری هستند محتمل است و برای سالها ادامه خواهد داشت.
بهر حال آن چه که مشخص است باید در فصل ۸ در انتظار تاریک ترین، و ماکیاولیترین اپیزودهایی باشید که تا کنون مشاهده کرده اید.
آیا حقیقت دربارهی پدر و مادر واقعی جان رابطهی عاشقانه او با دنریس را ویران خواهد کرد؟
«تو آگان تارگارین هستی-وارث حقیقی تخت آهن»، این را سم (جان بردلی) فاش کرد و با این افشاگری جان اسنو را که تحت استرس بسیار شدیدی قرار داشت، با اطلاعات ویران گر خود بمباران کرد. (آن روزی که رابطه تان با دوست دختر/خاله یا عمه تان پیش نمیرود و این اطلاعات جدید را هم دریافت میکنید، شب نمیشود.)
جان (کیت هرینگتون) این خبر را ویران کننده توصیف کرد. چیزی که بیشتر از ناراستی نرد استارک و دروغ گفتن دربارهی پدر و مادرش او را اذیت میکرد، این بود که او وارث آیرس است.
جان در واکنش به خبر سم به او گفت: «این خیانت است.»
بهرحال تغییر حالت چهره او که نشان داد او به فکر عمیقی فرو رفته حاکی از این بود که به عواقب این وراثت میاندیشد.
او با دنریس (امیلیا کلارک) هم پیمان شده بود و با این کار بسیاری از لردهای شمالی را با خود دشمن کرده بود. اما حالا شواهدی وجود داشت از اینکه او باید در سویهی مخالف قرار میگرفت. اژدها سواری بعدی آنها حتما موقعیت معذب کنندهای خواهد بود.
چندین سوال در مورد واکرها مطرح است. به طور مثال اینکه آیا بعد از این همه سال که واکرها به دیوار رسیدند نباید به جای خلق آثار هنری پادشاه هفت اقلیم را در تاریکی فرو ببرنند.
دوباره در شمال دیوار سر اسبهایی را میبنیم که طبق الگویی مارپیچ طراحی شده اند، و دوباره آنها را میبینید و از خودتان میپرسید که این الگو از کجا امده است-آنها نمادهای قدیمی از کودکان جنگل هستند که در مناسک به کار گرفته میشدند-و کودکان جنگل وایت واکرها را به وجود آوردند.
فرضیهای که در مورد فصل آخر این سریال مطرح است این است که واکرها تجسم شیاطین هستند.
دیدارهای اشک آور
جان اسنو در حالی که برادر کوچک خود بران را در آغوش گرفت به او گفت:: «تو دیگر مرد شده ای.»
بران به او پاسخ داد: «تقریبا.»
تقریبا هیچ کس نیست که به این نکته پی نبرده باشد که برادر کوچکتر جان اکنون یک مسافر در زمان و یک ذهن خوان عجیب است.
آریا، با لرد اسنو که طی ۹ سال گذشته از او جدا بود، دیدار کرد.
او با تعجب از اسنو پرسید: «چطور از چاقویی که در قلبت فرو رفته بود نجات یافتی؟» --سوالی واضح که برای هر کس دیگری در شمال پیش میآید.
هر دوی آنها طی سالها تغییراتی کرده اند و زمان زیادی طول میکشید تا این افراد جدید همدیگر را بشناسند.
یکی از نزاعهای اولیه دشمنی سانسا با دنریس بود.
جان به آریا گفت: «تو از او دفاع میکنی». به طرز احمقانهای او هنوز فکر میکند سانسا و آریا خواهران کوچکتر او هستند که بعضی وقتها درگیر دعواهای کودکانه میشوند، نه دشمنان قسم خورده که دشمنی را به حد اعلی رسانده اند.
از همه رضایت بخشتر دیدار سانسا و تریون بود که هنوز به صورت فنی زن و شوهرند.
تریون به سانسا گفت: «آخرین باری که همدیگر را ملاقات کردیم در عروسی جفری بود.»
اما احساسیترین دیدار، دیدار یارنا و تئون بود.
آیا جان اسنو اشتباهات ند استارک را تکرار میکند؟
لینا مورمونت گفت: «ما تو را پادشاه شمال میخوانیم.»
او به نمایندگی از لردهای شمال صحبت میکرد که از رسیدن جان اسنو به وینترفل احساس خوبی نداشتند.
سانسا پرسید: «اژدهاها چه میخوردند؟» که یعنی حواسش به همه جا هست. متحد شدن برای مقابله با واکرها یک مسئله است، اما آیا شمالیها یک نیروی خارجی را میپذیرند؟
و آیا جان باید قبل از رفتن به وینترفل فکر همهی اینها را میکرد؟
سانسا در گفت و گویی که با تریون داشت از شک و تردید خود نسبت به اینکه دنریس قلبا خیر و خوبی شمال را میخواهد، گفت. اما جان به نظر میرسد بسیار خوشبینانه به همه چیز نگاه میکند و نیمهی پر لیوان را میبیند. او گمان میکند اعتماد به خوی انسانی به نفع همه است.
رابطهی عاشقانه میان سرسی و ارون هم بسیار واضح بود. سرسی به ارون گفت: «تو قابل ستایشترین مردی هستی که تا کنون دیده ام. اما حالا میخواهم تنها باشم.»
سرسی بارها تهدید کرده بود که سر ارون را بر نیزه خواهد کرد، اما کدامشان بالاخره از این رابطهی مسموم زخم خوردهتر بیرون خواهند آمد؟
در سریال بازی تاج و تخت شاهد تغییراتی هستیم. به جای نماهایی که مرموزانه پادشاهی هفت اقلیم و اسوس را نشان میدادند، این بار شروع فصل ۸ این سریال نمایی از دیواری فرو ریخته بود که در چشم بر هم زدنی وینترفل را نشان داد و بعد با نمایی از پایتخت پادشاهای هفت اقلیم به پایان رسید (سمت چپ تصویر استخوانهای جمجمعه اژدهاهای بارلیون و در سمت راست تخت آهن را میدیدید).
این فصل بسیار غم انگیزتر است. زمستان همچنان پابرجاست؛ و اسطرلاب دیگر چیزی از افسانهی شورشیان رابرت نمیگوید. به جای آن، حکاکیها به پادشاه شب و قیام او علیه بشریت اشاره میکند.
آخرین سرنخی که میگوید جنگی بزرگ در راه است.
منبع: The Telegraph
ترجمه: سایت فرادید
۰