از گوزن‌ها تا متری شیش و نیم

از گوزن‌ها تا متری شیش و نیم

سوژه اصلی کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویس‌ها در طول تاریخ به نوعی مسائل اجتماعی بوده است و شاید جای تعجب باشد که در حدود ۴۰ سال رصد سینمای ایران هنوز شاهد اتفاق شگرفی در پرده سینما با موضوع اعتیاد نبوده‌ایم.

کد خبر : ۶۹۴۵۴
بازدید : ۳۲۰۱
از گوزن‌ها تا متری شیش و نیم
میلاد مشایخی | شاید تاکنون جز چند یادداشت که بیشتر به معرفی فیلم‌هایی با موضوع اعتیاد پرداخته‌اند و تمرکز آن‌ها به جنبه سینمایی و تاثیرگذاری بازیگران این حوزه سینما بوده است و چند مقاله انگشت‌شمار، نگاه اجمالی و کارشناسی به این آسیب اجتماعی در زاویه نگاه سینماگران نشده است.
سوژه اصلی کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویس‌ها در طول تاریخ به نوعی مسائل اجتماعی بوده است و شاید جای تعجب باشد که در حدود ۴۰ سال رصد سینمای ایران هنوز شاهد اتفاق شگرفی در پرده سینما با موضوع اعتیاد نبوده‌ایم. با اینکه این معضل حدود ۲۰ سال است به عنوان اولین و پررنگ‌ترین آسیب کشور معرفی می‌شود و خود دلیل اصلی آسیب‌های دیگر، چون طلاق، بزهکاری و خشونت است.

با نگاهی به تاریخ سینمای ایران می‌توان گفت: اولین بار که سوژه اعتیاد مدنظر فیلمسازان قرار گرفت دهه ۴۰ و اواخر آن بود که با چند کار گیشه‌پسند از کارگردان‌های پیشرو در ساخت فیلم‌فارسی این موضوع به عنوان یک قسمت از فیلم مدنظر قرار گرفت و اوج این نگاه در دهه ۵۰ با ورود کارگردان‌های بزرگ و صاحب سبک بود که تغییر شگرفی ایجاد شد و فیلم‌هایی مثل کندو (فریدون گله) و پشت و خنجر (ایرج قادری) با نگاهی خاص به معضل اعتیاد پرداختند.
شاید شاهکار فیلم‌های حوزه اعتیاد در آن دهه و به نظر برخی از منتقدان بزرگ سینمای ایران در کل تاریخ سینمای ایران فیلم گوزن‌ها (مسعود کیمیایی) بود که در سال ۱۳۵۳ جزء فیلم‌های خاص‌پسند و عامه‌پسند سینمای ایران شد.
سیدرسول نماد یک شخصیت کامل اعتیادی که گرفتار مصرف مواد مخدر شده بود و این فیلم توانست خبر‌های اجتماعی مصرف مواد مخدر مثل خرید و فروش آن، تاثیرات خانوادگی و فردی را به نحو واقع‌بینانه‌ای آشکار کند و به دلیل ضعف کار‌های قبلی سینماگران در حوزه اعتیاد و تا آن سال (سال ۵۴) توانست نگاه مخاطب را بسیار به خود جلب کند.
اما بعد از انقلاب اسلامی ایران با پوست‌اندازی سینمای ایران و تغییرات جهانی الگو‌های مواد مخدر در دنیا در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی و سیاست‌های حاکم بر اعتیاد ایران که بسیار روش‌های آزمون و خطا در آن وجود داشت خود به خود سینما نیز از این فضا الهام گرفت و در دهه ۶۰ شاهد فیلم‌های قدرتمندی در این حوزه بودیم که شاخص‌ترین آن‌ها باز هم از کارگردان‌های موفق دهه ۵۰ بود که قبل از آن به این آسیب ورود کرده بودند.

ایرج قادری و مسعود کیمیایی بعد از تجربه‌های موفق پشت و خنجر و گوزن‌ها این بار با فیلم‌های تاراج و تیغ و ابریشم وارد شدند که تاراج یکی از خاص‌ترین فیلم‌های اعتیاد است که به موضوع قاچاق و عوض شدن پایه مصرف مواد کشور از تریاک به هروئین است و شخصیت زینال با بازی درخشان جمشید هاشم‌پور هنوز به عنوان یک نماد عصیانگر الگوی خیلی از سینماگران در بعد از آن شد و شاید بتوان به نوعی سینمای اعتیادی دهه ۶۰ را سینمای به تصویر کشیدن قاچاق نشان داد چرا که در شاهکار اعتیادی مسعود کیمیایی با بازی درخشان فریماه فرجامی به عنوان اولین زنی که توانست نقش یک معتاد را بازی کند نیز ورود مواد مخدر و اثرات آن به تصویر کشیده شده، البته این نگاه در حوزه اعتیاد بسیار غلط است چرا که ما در این نگاه صرفا خود را قربانی مافیای بین‌المللی اعتیاد جهان می‌دانیم و قدرت پیشگیری از اعتیاد را نمی‌یابیم.
البته در دهه ۶۰ هیچ نگاه پیشگیری از اعتیادی در سیاست‌های اعتیاد کشور موجود نبود و صرفا بحث‌های مقابله‌ای فعال بود. البته در آن دهه فیلم خوش‌ساخت شب‌شکن خسرو ملکان هم بود که شاید به خوبی مورد توجه منتقدان و علاقه‌مندان سینما قرار نگرفت. فیلمی که فراتر از زمان خود را دید و اعتیاد را در خانواده به خوبی نمایانگر شد و لیکن باز هم تحت تاثیر آن نگاه قربانی و اینکه اعتیاد ارمغانی است که به عنوان ابزاری برای نابودی ایران از غرب می‌آید.

شاید بتوان گفت: در ۲۰ سال دهه پنجاه و شصت جز همین چند فیلم دیگر اثر شاخص قابل بحثی در حوزه اعتیاد وجود نداشت ولی با شروع دهه ۷۰ و موج جدید سینمای ایران خصوصا از سال ۷۷ به بعد اعتیاد مورد توجه خیل عظیمی از کارگردان‌های ایران قرار گرفت که این امر بدون شک نشأت‌گرفته از سیاست‌های کشورمان به حوزه اعتیاد بود و اولین اسناد و قانونگذاری‌های جدید در خصوص اعتیاد خصوصا در زمینه پیشگیری وضع شد و نقش سازمان‌هایی مثل بهزیستی، وزارت بهداشت و ستاد مبارزه با مواد مخدر در زمینه پیشگیری و آموزشی فعال شد و کمی از آن سیاست قربانی بودن خارج شدیم و متوجه ریشه‌های رفتار‌های اعتیادی که خود عاملی است برای مصرف مواد مخدر در کشور شدیم.

با نگاه اجمالی به سه دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ شاهد این موضوع که تغییرات نگرش سیاست‌های ضداعتیاد کشور چقدر می‌تواند بر پرده نقره‌ای تاثیر گذارد، هستیم چرا که دولت با تقویت ستاد مبارزه با مواد مخدر در دهه هفتاد معضل اعتیاد را از یک نگاه سیاسی به نگاه اجتماعی تغییر داد و فضا برای کار‌های کارشناسی و نقد‌های اعتیاد باز شد.
حتی روش‌های درمانی جدید هم کمابیش در آن سال‌ها پا به کشورمان گذاشتند و از تکنیک‌های مندرس شده درمانی مثل شورآباد و تفکر معتاد را بکش تا جامعه نجات پیدا کند خارج شد و نقش مسائل روان درمانی و پزشکی و گروه‌های خودیار مثل NA پررنگ‌تر شد.

در سه دهه ۷۰، ۸۰ و ۹۰ حدود ۲۵ فیلم با موضوع متمرکز اعتیاد ساخته شد که هم کارگردان‌های نسل اول مثل کیمیایی، قادری و مهرجویی و هم کارگردان‌های نسل بعدی مثل بنی‌اعتماد، درخشنده، جیرانی و کارگردان‌های نسل سوم که خود متولد حدود دهه‌های ۵۰ تا ۶۰ هم بودند مثل کیایی، شعیبی، نعمت‌الله و روستایی وارد این عرصه شدند.
بدون شک پیشروترین کارگردان در این حوزه رخشان بنی‌اعتماد بود که با فیلم‌های زیر پوست شهر، مستند حیاط خلوت خانه خورشید و خون‌بازی به عوامل اجتماعی اعتیاد به خوبی پرداخت و در خون‌بازی که بدون شک یکی از سه فیلم برتر حوزه اعتیاد تاریخ کشور است، توانست ترکیب سنت و مدرنیته، عوض شدن پایه آسیب و اعتیاد زنان را به خوبی نمایان کند و بعد از چندین سیمرغ و دیپلم افتخار و برتری در جشنواره‌های برون‌مرزی علاقه بازیگران در نقش‌آفرینی در این زمینه هم بیشتر شد. طوری که بازیگران مطرح هر دهه بدون شک چند نقش اعتیادی را ایفا کرده‌اند.
مسعود کیمیایی دیگر معضل اعتیاد را به عنوان محور اصلی فیلم‌هایش در نظر نگرفت و در اعتراض که آغاز موج جدید سینمای ایران پس از دولت اصلاحات بود تاثیرات اعتیاد در جوانی و از هم گسیختگی نسل جوان را گوشزد کرد که شاید نقش کمرنگ پارسا پیروزفر در آن فیلم آغازی بود در نقش‌آفرینی ستارگان زیبارو برای ورود به عرصه اعتیاد و پس از آن نیز با رییس خود به اعتیاد زنان پرداخت و صحنه‌های مصرف مواد توسط لعیا زنگنه نیز خط‌شکن‌های خاص سینمای کیمیایی را در خود داشت ولی بعد از سیدرسول گوزن‌ها شخصیت نقره سرباز‌های جمعه را می‌توان بهترین شخصیت‌پردازی یک معتاد در سینمای کیمیایی دانست که هر دو شخصیت بهترین نقش‌های بازیگران آن در تاریخچه هنری ایشان است.

مهرجویی هم از پدیده اعتیاد راحت عبور نکرد و ابتدا در مهمان مامان یکی از اصلی‌ترین شخصیت‌های فیلم یعنی یوسف را درگیر این پدیده کرد تا تغییر سبک زندگی ایرانی و عوض شدن الگو‌های ازدواج و اعتیاد را به خوبی نشان دهد و سپس با سنتوری به اوج قله فیلمسازی در حوزه اعتیاد رسید و بدون شک سنتوری پراقبال‌ترین فیلم ایران بود که همه در منزل دیدند و لذت بردند! و اعتیاد در خانواده‌های مرفه شاید تنها دغدغه مهرجویی بود که در هر دو فیلم به خوبی به آن پرداخت.
چرا که هم یوسف مهمان مامان و هم علی سنتوری هر دو خروجی سبک‌های غلط تربیتی بودند که این کارگردان به خوبی به آن اشاره کرد و این امر در سینمای ایران سابقه نداشته است چرا که معتادان در سینمای ایران همیشه در مناطق جنوب شهر زندگی کردند نه در بالای شهر.

جیرانی هم در قصه پریا که یک فیلم به سفارش ستاد مبارزه با مواد مخدر بود به معضل کراک که آن روز‌ها بسیار رواج داشت، پرداخت و روند درمان اعتیاد و بیماری هم‌وابستگی (وابستگی اطرافیان و افراد معتاد) را به خوبی نشان داد و شمعی در باد قصه جوانی بود که گرفتار قرص‌های روان‌گردان شده. این اولین بار بود که مردم با قرص‌های روان‌گردان از طریق پرده نقره‌ای آشنا شدند و این یکی از شاهکار‌های پوران درخشنده بود که توانست توهم مواد روان‌گردان را به خوبی به تصویر بکشد.
خیلی از بازیگران هنوز هم بهترین نقش خود را در حوزه اعتیاد بازی کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به مهرداد در بوتیک حمید نعمت‌الله اشاره کرد که با بازی خوب حامد بهداد همراه بود و این روند در آرایش غلیظ هم ادامه داشت.

تهمینه میلانی هم در تسویه حساب توانست اعتیاد زنان را از منظر خاص خودش و سینمای مورد علاقه‌اش نشان دهد و جالب است که در سینمای ایران خصوصا در ۲۰ سال گذشته زنان نقش‌آفرینی بهتری از مردان در اعتیاد داشتند و از آن جمله می‌توان به نقش‌آفرینی زیبای طناز طباطبایی در مرهم داوودنژاد اشاره کرد.

داوودنژادی که خود فیلمنامه‌های مطرح اعتیادی زیادی را نگارش کرده بود و این بار خود در مرهم سرگشتگی دختری که گرفتار شیشه شده است به تصویر کشید و مورد پسند بزرگان سینمای ایران مثل بیضایی قرار گرفت. دراماتیک بودن ابزار اعتیاد در سینما می‌تواند بسیار برای کارگردان هوشمند مفید باشد به شرطی که درگیر هیجان و شعارزدگی نشود و اعتیاد را تبدیل به تقلیدی مبالغه آمیز از تظاهرات بیرونی معتاد نکند.
شاید این روند را کارگردان‌های نسل جدید به خوبی آموخته‌اند و هومن سیدی با مغز‌های کوچک زنگ‌زده و سعید روستایی با ابد و یک روز و متری شش و نیم و شعیبی با دارکوب توانستند در این چند سال گذشته تمام جوایز مهم و نگاه‌های طرفداران این ژانر را به خوبی به خود جلب کنند.
دور شدن از رفتار‌های کلیشه‌ای معتاد (صدای خش‌دار، چشم خمار و کمر تا شده) باعث شده تا در سینمای امروز شاهد بازی‌های بهتری از اعتیاد باشیم و کمی گذر کنیم از آن اعتیاد عامه‌پسند آتقی‌وار که در آیینه عبرت محسن شاه‌محمدی دیدیم و جالب است که در بررسی ۳۳ فیلم اعتیادی سینمای ایران بالای ۸۰ درصد معتادان مطلقه و یا مجرد بوده‌اند و محور بیشتر این فیلم‌ها مصرف هرویین بوده است.

در سینمای ایران اکثرا فرد توسط دوستان ناباب معتاد شده است که مجموع این بررسی‌ها نمایانگر آن است که شاید کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویس‌ها باید ارتباط نزدیک‌تری با کارشناسان تخصصی این حوزه از آسیب‌های اجتماعی برقرار کنند و ما هنوز شاهد اشتباهات فاحش در ساختار‌های علمی اعتیاد در سینما هستیم مثل عوارض اشتباه یک ماده که بازیگر آن را نقش‌آفرینی می‌کند ویا روش‌های غلط درمان اعتیاد که هم نیاز به یک بازنگری جدید دارد تا بتوانیم اعتیاد را آن‌گونه که هست به تصویر بکشیم و این مخاطب فهیم را که سال‌هاست منتظر یک روایت و تحلیل جدی از اعتیاد است بیش از این منتظر نگذاریم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید