هگل، ایدهآلیسم و فلسفه تحلیلی
هگل، ایدهآلیسم و فلسفه تحلیلی، تام راک مور، دانشگاه ییل، 2005 Rockmore, Tom. Hegel, Idealism, and Analytic Philosophy. Yale University Press, 2005.
فرادید| کتاب هگل، ایدهآلیسم و فلسفه تحلیلی اثر تام راک مور[1]، استاد فلسفه دانشگاه دوکین است. از دیگر آثار وی میتوان به کتاب کانت و ایدهآلیسم[2] و هایدگر[3] اشاره کرد. او در این کتاب به بررسی ارتباط پیچیده میان ایدهآلیسم هگل و فلسفه تحلیلی انگلیسی-آمریکایی میپردازد.
این کتاب بیان میکند که فلسفه تحلیلی، پیوسته از هگل برداشت غلطی داشته و از وی سوءاستفاده کرده است. به زعم مولف کتاب، نسل نخست فیلسوفان تحلیلی بریتانیایی که با هگل و نظرات او درگیر هستند، فهم محدودی از فلسفه او و ایدهآلیسم او داشتهاند. نسل بعدی نیز به تفسیر غلط از او ادامه دادهاند، و متفکران تحلیلی اخیر با نادیده گرفتن ایدهآلیسم هگل، او را به یک پراگماتیست تبدیل کردهاند. این کتاب توضیح میدهد که چرا این اتفاق افتاده است. نویسنده کتاب درحالیکه از ایدهآلیسم هگل دفاع میکند، با تمرکز بر این واقعیت که او و فیلسوفان تحلیلی علاقه مشترکی در مسئله شناخت داشتهاند، به این نکته اشاره میکند که هگل شخصیت کلیدی در دغدغههای فلسفه تحلیلی است.
این کتاب توجه خواننده را به آثار شناختهنشدهای از هگل جلب میکند که درباب مسئله شناخت است، و درحالیکه تفاوتهای عمیقی را برجسته میکند، تلاش میکند تا هگل را به اهداف فلسفه تحلیلی سنتی اختصاص دهد. اغلب گرایش هگل به بحث امروزی در باب معرفت شناخته نشده است، چرا که حتی تاکنون نیز موضع سفت و سخت او فهمیده نشده است. در یک قرن گذشته، در انگلستان، این نظر که او جزئی از پیدایش فلسفه تحلیلی انگلیسی-آمریکایی است، ابطال شده است.گمان می شود که او با لحظات تاریخی ما همخوانی ندارد و حتی مقهور شده است و به عنوان مثال مقهور نتایج علم مدرن شده است. این کتاب تاثیر هگل بر سه گرایش فلسفی که در آغازه قرن اخیر شکل گرفت را بررسی میکند: پراگماتیسم آمریکایی، فلسفه تحلیلی، و جنبش به اصطلاح پدیدارشناسی.
بخش نخست کتاب با عنوان «ایدهآلیسم، ایدهآلیسم بریتانیایی، و فلسفه تحلیلی» بیان میکند که مسلماً هرگونه ارزیابی از انزجار طولانی مدت فلسفه تحلیلی نسبت به هگل، فهمی از اصطلاحات مانند «ایدهآلیسم بریتانیایی»، «ایدهآلیسم آلمانی» و «ایدهآلیسم» را مفروض میگیرد. متفکران تحلیلی در اعتراضی که علیه ایدهآلیسم، یا ایدهآلیسم بریتانیایی داشتند، اغلب معلوم نبود که علیه چه کسانی اعتراض دارند. متفکران تحلیلی متقدم نهایت تصوری که از «ایدهآلیسم بریتانیایی»، «ایدهآلیسم آلمانی» و «ایدهآلیسم» داشتند، یک تصور کلی و مبهم بود. اقسام ایدهآلیسم بسیار متفاوتاند. ایدهآلیستهای آلمانی اهداف مشترکی داشتند، اهدافی همچو بسط فلسفه علمی و نظاممند از طریق تکامل انقلاب کپرنیکی کانت. ظاهرا ایدهآلیسم بریتانیایی، پژوهش فلسفی مشترکی جز مخالفت با تجربهگرایی بریتانیایی ندارند.
«پراگماتیسم، نوپراگماتیسم تحلیلی، و هگل» عنوان بخش دوم است، بخشی که درباره ارتباط میان پراگماتیسم، هگل، و علاقه نو-تحلیلی در پراگماتیسم بحث میکند. ایدهآلیسم عنصر تشکیلدهنده در پیدایش پراگماتیسم کلاسیک آمریکایی ، و نیز در نوپراگماتیسم تحلیلی است. ارتباطی متقابل میان دغدغههای تحلیلی با پراگماتیسم و نیز با هگل وجود دارد. گاهی گرایش تحلیلی در اختصاص دادن هگل به خود، به پراگماتیسم منتهی میشود و از آن سوی دیگر، گاهی گرایش تحلیلی به پراگماتیسم به هگل منتهی میگردد. بسیاری از مباحث درباب پراگماتیسم و در میان پراگماتیستها دغدغه مسائلی غیر از مسائل معرفت شناسی را دارد. جی.ای. اسمیت[4] دانشپژوه پراگماتیسم آمریکایی، منکر این عقیده است که پراگماتیسم بتواند به عنوان قالبی خاص از تجربهگرایی دانسته شود، و حتی این عقیده را که پراگماتیسم بتواند مشغله ذهنی عصر مدرن درباب معرفتشناسی را توسعه دهد، را نیز انکار میکند. دیدگاهی مخالف که اخیرا توسط رشر[5] مطرح شده است، بیانگر آن است که پراگماتیسم رویکردی نو نسبت به مسئله معرفت ارائه میکند، دیدگاهی که به نظر میرسد قابلقبولتر باشد.
آخرین بخش کتاب با عنوان «هگل، ایدهآلیسم، و معرفت»، بیانگر آن است که مور واکنشی اصیل و تاثیرگذار علیه ایدهآلیسم داشته است و در وسعتی کمتر، راسل این واکنش را داشته است. واکنشی که بر درکی بیثبات مبتنی است. در ادامه، این مطلب را مطرح میکند که استدلالهای آنها قانعکننده نیست، استدلالهای که اغلب هنوز بدون بحث و بررسی، به عنوان مبنای ابطال ایدهآلیسم پذیرفته میشوند. تجدید حیاتی نوظهور از هگل برای فلسفه تحلیلی نیز اغلب درکی بیثبات از نظریههای هگل را شکل میدهد.
[1] . Tom Rockmore [2] . Kant and Idealism [3] . Heidegger [4] . J. E. Smith [5] . Rescher
منبع: ترجمان