"فیلوکتت" فاجعهای که در برلین اتفاق میافتد
چند صفحه مشبک فلزی کف زمین به چشم میآیند. در زیرزمین صحنه دیگری وجود دارد که در طول نمایش با دوربینهای متحرک، ما هم وقایع زیرزمین را دنبال میکنیم.
کد خبر :
۷۳۵۰۶
بازدید :
۱۷۷۲
تارا حسینیزاد | چند سال پیش ضبط ویدئویی نمایش «رقص روی لیوانها» کار امیررضا کوهستانی را دیدم. کنجکاو کارهایش شدم و اولین کار کوهستانی روی صحنه را در تهران، خانه هنرمندان دیدم، «هفده دی کجا بودی». بهار امسال هم با دیدن نمایش «سالگشتگی»، کوهستانی برایم جایگاه ویژهای پیدا کرد.
میدانستم که در آلمان چند بار نمایشنامههایی بر صحنه برده و با «کامراشپیل» مونیخ همکاری دارد. از وقتی که شنیدم قرار است «فیلوکتت» هینر مولر، نمایشنامهای درباره کماندار بزرگ یونانی را در برلین اجرا کند، منتظر اجرای نمایشنامه بودم و شب افتتاح آن در پنجم اکتبر را از دست ندادم. در یکی از سالنهای معروف و قدیمی تئاتر در برلین، دویچس تئاتر.
نمایشنامه مولر براساس تراژدی کلاسیک یونانی است، درباره فیلوکتت که در نبرد با ارتش تروا دچار مارگزیدگی شد. بوی تعفن زخمش و گریههای تحملناپذیرش باعث شد او را در جزیره متروک لمنوس تنها رها کرده و پشت سر بگذارند. ۱۰ سال گذشته است. ادیسهئوس اکنون به فیلوکتت، کمانش و قدرتش برای مقابله با تروا احتیاج دارد و این آغاز نمایش است. ادیسهئوس برای بازگرداندن فیلوکتت تنها نیست.
نمایشنامه مولر براساس تراژدی کلاسیک یونانی است، درباره فیلوکتت که در نبرد با ارتش تروا دچار مارگزیدگی شد. بوی تعفن زخمش و گریههای تحملناپذیرش باعث شد او را در جزیره متروک لمنوس تنها رها کرده و پشت سر بگذارند. ۱۰ سال گذشته است. ادیسهئوس اکنون به فیلوکتت، کمانش و قدرتش برای مقابله با تروا احتیاج دارد و این آغاز نمایش است. ادیسهئوس برای بازگرداندن فیلوکتت تنها نیست.
او نئوپتولموس، پسر آشیل را نیز بههمراه دارد. نئوپتولموس خود دل خوشی از ادیسهئوس ندارد، اما اکنون هدف مشترک بزرگی با او دارد. هدف بزرگی که باعث میشود از مشکلات شخصیاش چشمپوشی کند، همراه ادیسهئوس، به امید برگرداندن فیلوکتت و نجات تروا، راهی لمنوس شود.
در میان صحنه، مربع بزرگی را میبینیم پوشیدهشده از برگ. طراح صحنه هم یک ایرانی است، میترا نجمآبادی و موسیقی هم محصول یک هموطن، بامداد افشار. ادیسهئوس و نئوپتولموس هر دو لباس استتار نظامی به تن دارند. نئوپتولموس با دستگاه کوچکی برگها را کنار میزند. صفحه بزرگ فلزی را کف زمین میبینیم که مانند دیواری به طرف بالا کشیده میشود.
چند صفحه مشبک فلزی کف زمین به چشم میآیند. در زیرزمین صحنه دیگری وجود دارد که در طول نمایش با دوربینهای متحرک، ما هم وقایع زیرزمین را دنبال میکنیم. استفاده از دو صحنه در این نمایش و بازی هوشمندانه دوربینها قطعا یکی از نقاط قوت این کار است.
دوربینها گاه بر بازیگران بر روی صحنه اصلی متمرکز میشوند و گاه به زیرزمین میروند و وقایع روی صفحه فلزی دیوارمانند به نمایش درمیآیند. این نمایش تنها سه بازیگر دارد. ادگار اکرت نقش فیلوکتت را بازی میکند.
در ابتدای نمایش او در صحنه پایینی است. ابتدا فیلمی از زخم روی پایش نشان داده میشود و سپس خودش یکی از صفحههای مشبک روی زمین را کنار میزند و به صحنه اصلی پا میگذارد. دیدن زخم پای فیلوکتت، دانستن آنکه این قهرمان، تنها گذاشته شده و سپس دیدن چهره غمانگیزش، باعث ایجاد احساس همدلی تماشاگر میشود. یورگ پوز، در نقش ادیسهئوس، با لحن سرد و خشکش، با هر کلمهای که شمردهشمرده ادا میکند، تماشاچی را از خود دورتر و هر لحظه منزجرتر میکند.
او هدفش را بهخوبی میشناسد و برای رسیدن به هدفش از هیچ دروغ، قتل و فاجعهای نمیهراسد؛ اما نئوپتولموس با بازی نیکلاس وتزل، در پایان نمایش به غمانگیزترین شخصیت تبدیل میشود.
او از ابتدا با تزویر ادیسهئوس راضی به همراهی با او شد. ادیسهئوس میدانست که او «استعدادی در دزدی و دروغ» * ندارد، اما او را آنطور فریفته بود که «شیرین است پیروزی! برای همین فقط یک روز بیشتر نیاز نداری! سیاه کن زبانت را، بعد با همان فضیلتی که میخواهی، تا هر زمان که میخواهی، زمانت را بگذران» *.
اکنون نئوپتولموس بیش از پیش مستأصل و پشیمان شده است. اشک میریزد و با التماس میخواهد کمان دزدیدهشده را به فیلوکتت بازگرداند. دیر شده، فاجعه اتفاق میافتد.
تأثیرگذارترین صحنه نمایش اینجا اتفاق میافتد، وقتی نئوپتولموس با ناباوری به دوربین خیره میشود. دوربین را به سمت تماشاگرها برمیگرداند. در انتها همه ما با او همدردیم. در انتها جنگ همه ما را تغییر داد. جنگ، ما را قاتل کرد.
*ترجمه به فارسی از محمود حسینیزاد که در دست انتشار است.
۰