‌می‌خواستم پدرم را مثل «خاشقجی» بکشم

‌می‌خواستم پدرم را مثل «خاشقجی» بکشم

راستش بعد از کشتن مادر و برادرم کمی ناراحت بودم، اما از کشتن پدرم به هیچ وجه حس بدی نداشتم. او باید می‌مرد.

کد خبر : ۷۴۰۰۲
بازدید : ۱۳۸۷۵
‌می‌خواستم پدرم را مثل «خاشقجی» بکشم
پسر نوجوانی در شهرک شاهدشهر شهریار در اقدامی جنون‌آمیز پدر، برادر و مادرش را با چاقو به قتل رساند. این جنایت ساعت ۷ و ۴۳ دقیقه شامگاه جمعه سوم آبان رخ داد. پسر ۱۸ ساله‌ای با سر و وضع پریشان و دستانی مجروح سراسیمه وارد کلانتری شهرک شاهدشهر شهریار شد و با صدای بلند تقاضای کمک کرد، وی گفت: «مردی نقابدار از دیوار خانه‌مان به داخل پرید و خانواده‌ام را کشت. او می‌خواست مرا هم بکشد، اما توانستم از دستش فرار کنم.»

با این گزارش تکان‌دهنده، مأموران کلانتری بلافاصله به همراه پسر نوجوان به سمت خانه پدری او رفتند و با اجساد پدر، مادر و پسر کوچک‌تر خانواده که به طرز فجیعی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند، مواجه شدند.

اما کارآگاهان بلافاصله این پسر را که «امیرعباس» نام داشت و تنها بازمانده خانواده بود، به عنوان مظنون اصلی تحت بازجویی قرار دادند. وی پس از چند ساعت به قتل پدرش «علی» ۴۵ ساله، مادرش «حبیبه» ۴۴ ساله و «امیرعلی» برادر ۱۳ ساله خود با ضربات چاقو اعتراف کرد.

سرهنگ مهدی سرپناه، معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی غرب استان تهران گفت: «براساس اعترافات این پسر نوجوان، او به خاطر کینه، حسادت، سرخوردگی و تبعیض رفتاری و فرقی که پدر و مادرش بین او و برادر کوچک‌ترش می‌گذاشتند، نقشه این قتل را کشیده بود.»

گفتگو با متهم
«امیرعلی» که دانش‌آموز سال آخر دبیرستان است، آرام روی صندلی نشسته بود. تصور اینکه این پسر کم‌رو و خجالتی متهم پرونده قتل فجیع یک خانواده باشد، سخت بود، اما او حتی ذره‌ای نسبت به این جنایت ابراز پشیمانی نداشت، چنان درباره روز جنایت حرف می‌زد که انگار روباتی آدمکش پیش رویت نشسته است.

چرا خانواده‌ات را کشتی؟
آن‌ها مرا دوست نداشتند، اما عاشق برادرم بودند. از همه‌شان متنفر بودم.

پس برای قتل‌شان برنامه داشتی؟
برای قتل مادر و برادرم نه، اما یک سالی بود که درباره کشتن پدرم تحقیق می‌کردم. یک بار خواستم داخل نوشابه‌اش الکل صنعتی بریزم، اما ترسیدم زنده بماند. حتی آن موقعی که قتل «خاشقجی» مطرح شد، فکر کردم که او را همان طور بکشم تا اثری از او نماند، اما بعد منصرف شدم، حتی یک لباس در زیرزمین گذاشته بودم که تیزی هر چاقویی را که برای قتل او مناسب می‌دیدم، روی آن امتحان می‌کردم تا بالاخره چاقوی مورد نظرم را پیدا کردم.

چرا اینقدر از پدرت متنفر بودی؟
او همیشه به من می‌گفت: مفت‌خور بی‌خاصیت. هیچ وقت دوستم نداشت.

چرا مادر و برادرت را کشتی؟
نمی‌خواستم کسی از خانواده‌ام به عنوان شاکی مقابلم باشد.

شغل پدر و مادرت چه بود؟
پدرم کارگر آهنگری بود و مادرم در شرکتی خصوصی منشی‌گری می‌کرد.

از روز جنایت بگو؟
ساعت حدود ۴ و نیم بود. پدرم بیرون بود و مادرم به مراسم روضه رفته بود. بهترین فرصت بود، نمی‌توانستم همه را با هم بکشم، چون سر و صدا می‌کردند. به همین خاطر وقتی برادرم را تنها پیدا کردم، بالای ۲۰ ضربه چاقو به او زدم و جسدش را داخل حمام پنهان کردم.
بعد منتظر شدم تا پدرم از راه رسید و او را از پشت غافلگیر کردم و با ضربه‌های چاقو کشتم. آن لحظه حس پیروزی داشتم و جسدش را داخل اتاق خواب انداختم. ساعتی بعد هم مادرم آمد که در حیاط، او را هم کشتم. از او متنفر نبودم، اما باید تمامش می‌کردم.

پشیمان نبودی؟
راستش بعد از کشتن مادر و برادرم کمی ناراحت بودم، اما از کشتن پدرم به هیچ وجه حس بدی نداشتم. او باید می‌مرد.

از نقشه‌ات کسی خبر داشت؟
نه، من دوست صمیمی ندارم و زیاد در مدرسه هم با کسی گرم نمی‌گرفتم.

بعد چه کردی؟
برای اینکه وانمود کنم کسی دیگر این قتل‌ها را انجام داده، انگشتانم را با همان چاقو بریدم و با سر و وضع به هم ریخته به کلانتری رفتم.
منبع: روزنامه ایران
۱
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید