عروس خانواده شهید تا پای دار رفت ولی ...

عروس خانواده شهید تا پای دار رفت ولی ...

خانواده‌ام قبلا برای رضایت رفته بوده و موفق نشده بودند، اما مسئولان اجرای احکام خیلی برای رضایت تلاش کردند و موفق شدند اولیای دم را راضی کنند؛ آن‌ها هیچ پولی هم از ما نگرفتند و بدون هیچ خواسته‌ای رضایت دادند.

کد خبر : ۷۵۰۱۳
بازدید : ۱۰۸۸۸
قاتل خواهر شهید لاجوردی بخشیده شد
اولیای دم پرونده قتل خواهر شهید لاجوردی، قاتل مادرشان را لحظاتی قبل از اجرای حکم بخشیدند و متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. متهم که زنی ۳۸ ساله است شش سال قبل حین درگیری مادرشوهرش را به قتل رسانده بود.

خانواده زنی ۷۰ ساله سال ۹۲ به مأموران خبر دادند مادرشان گم شده است. بررسی‌های اولیه نشان داد این زن خواهر شهید لاجوردی است که با یکی از پسرانش زندگی می‌کرد. زمانی که تحقیقات از عروس خانواده شروع شد او ادعا کرد نمی‌داند چه اتفاقی برای مادرشوهرش افتاده است، اما وقتی مأموران خانه را جست‌وجو کردند آثار خون را یافتند.
وقتی عروس جوان بازداشت شد، به قتل مادرشوهرش اعتراف کرد و گفت: ما با هم اختلاف داشتیم. مادرشوهرم در زندگی من دخالت می‌کرد و من از دستش خسته شده بودم. روز حادثه با هم درگیر شدیم و من کنترل خودم را از دست دادم و او را کشتم.
متهم گفت: من اولین بار سوم راهنمایی بودم که ازدواج کردم، اما این ازدواج اجباری چندان دوام نیاورد و از شوهرم جدا شدم. سپس به‌عنوان منشی در یک دفتر وکالت کار می‌کردم و با وکیل ازدواج کردم؛ مدتی بعد فهمیدم وکیل بچه‌دار نمی‌شود و از او هم جدا و بعد از آن با شوهرم آشنا شدم.
ما عاشق هم شدیم. مادرشوهرم با ازدواج ما مخالف بود، اما به اصرار شوهرم قبول کرد و ما با هم ازدواج کردیم. دخالت‌های مادرشوهرم پایان نداشت؛ من هم در یک لحظه عصبانیت او را کشتم و از اولیای دم درخواست بخشش دارم.

با توجه به مدارک موجود در پرونده متهم در شعبه ۸ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد. چند ماه قبل متهم برای اجرای حکم در زندان آماده شد و پای چوبه دار رفت، اما اولیای دم که شوهر و برادرشوهرش بودند اعلام گذشت کردند.
متهم بعد از این بخشش به زندان بازگردانده شد تا اینکه روز گذشته برای محاکمه به دلیل جنبه عمومی جرم در برابر قضات قرار گرفت. او گفت: من اتهام قتل مادرشوهرم را قبول دارم. از کرده خودم پشیمان هستم. لحظه اجرای حکم خیلی لحظه تلخی بود؛ طناب را دور گردن من انداخته بودند، اما صدایی در گوش من می‌گفت: امیدوار باش.
من صدا‌های عجیبی می‌شنیدم. خیلی لحظه بدی بود تا اینکه برادرشوهرم در را باز کرد و گفت: گذشت می‌کند و بعد هم شوهرم رضایت داد. من خیلی پشیمان هستم و درخواست بخشش از سوی دادگاه دارم.

گفتگو با متهم
بعد از پایان جلسه دادگاه متهم گفت: یک روز قبل از اجرای حکم خانواده‌ام به دیدنم آمدند. برادرم به من گفت: قرار است حکمت اجرا شود؛ جواب دادم در‌این‌باره حرفی به من نزده‌اند، شما هم به مادر نگویید تا نگران نشود.
ساعت دو ظهر من را به سویت بردند و تا پنج صبح در آنجا بودم. حدود ساعت پنج‌ونیم بود که من را به سوله اجرای حکم بردند. برادرشوهر و شوهرم آمده بودند؛ خیلی التماس کردم رضایت بدهند، اما قبول نکردند؛ آن‌ها مدام می‌گفتند واقعیت را بگو تا رضایت دهیم، اما واقعیت همانی بود که گفته بودم. وقتی به سمت طناب دار می‌رفتم، دیدم شش مرد دیگر هم آنجا ایستاده‌اند؛ همگی جوان بودند.

آن‌ها را هم برای اجرای حکم آورده بودند. ناخودآگاه به سمت اولیای دم پرونده آن‌ها رفتم. هرکدام در یک پرونده مرتکب قتل شده بودند. التماس می‌کردم رضایت دهند؛ گفتم این بیچاره‌ها چشم‌انتظار دارند. مأمور زندان به من گفت: به فکر خودت باش. گفتم من دیگر راه برگشتی ندارم؛ کسی هم چشم‌انتظارم نیست و بچه ندارم، اما این پسر‌ها جوان هستند؛ مادر و بچه دارند؛ گناه دارند.

این زن در ادامه گفت: من را به سمت چوبه دار بردند. صدایی در گوشم می‌گفت: فرشته امیدوار باش. صدا‌های مختلفی می‌شنیدم؛ طناب را دور گردنم انداختند و من اشهدم را خواندم؛ خیلی لحظات بدی بود. یک‌دفعه برادرشوهرم در را باز کرد و گفت: گذشت می‌کند، بعد هم شوهرم رضایت داد.
خانواده‌ام قبلا برای رضایت رفته بوده و موفق نشده بودند، اما مسئولان اجرای احکام خیلی برای رضایت تلاش کردند و موفق شدند اولیای دم را راضی کنند؛ آن‌ها هیچ پولی هم از ما نگرفتند و بدون هیچ خواسته‌ای رضایت دادند.

این زن درباره سرنوشت شش اعدامی دیگر گفت: دو نفر از آن‌ها اعدام شدند، دو نفر مهلت گرفتند و دو نفر هم بخشیده شدند. او درباره اینکه در زندان چه کار‌هایی می‌کند گفت: بیشتر کتاب می‌خوانم؛ آخرین کتابی که خواندم بهار بود. قالی‌بافی هم می‌کنم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید