افلیا پرتو؛ نخستین زن ایرانی که پیانو نواخت
وی پس از پایان دوره کارشناسیاش در سال ۱۳۳۶ در اداره هنرهای زیبا در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد. همچنین، تا هنگام بازنشستگی به تدریس موسیقی و نوازندگی پیانو پرداخت و سالها در وزارت فرهنگ و هنر سابق سرپرست ارکستر بانوان بود.
کد خبر :
۷۵۲۵۶
بازدید :
۱۰۳۸۵
میرعلیرضا میر علینقی | افلیا پرتو ۸۱ ساله شد. او متولد یکم دی ماه سال ۱۳۱۷ است. افلیا از سن ۱۰ سالگی به هنرستان موسیقی ملی راه یافت و از محضر هنرمندانی همچون «ابوالحسن صبا»، «علینقی وزیری»، «روحالله خالقی»، «حسین تهرانی»، «مهدی مفتاح» و «جواد معروفی» بهره بردهاست.
همچنین سالها نزد «جواد معروفی» پیانو ایرانی را فراگرفت و نخستین زن ایرانی است که «پیانو ایرانی» (اجرای موسیقی ملی ایران با پیانو) نواخته و آموزش دادهاست. او فارغالتحصیل کارشناسی موزیکولوژی از هنرستان عالی موسیقی ملی و کارشناسی ارشد مدیریت امور فرهنگی موسیقی از دانشگاه فارابی (دانشگاه هنر) میباشد.
وی پس از پایان دوره کارشناسیاش در سال ۱۳۳۶ در اداره هنرهای زیبا در وزارت فرهنگ و هنر مشغول به کار شد. همچنین، تا هنگام بازنشستگی به تدریس موسیقی و نوازندگی پیانو پرداخت و سالها در وزارت فرهنگ و هنر سابق سرپرست ارکستر بانوان بود.
این ارکستر بزرگ از سازهای ایرانی و غربی تشکیل میشد که موسیقی ایرانی مینواختند و خود او در این ارکستر پیانو مینواخت. افلیا پرتو در سال ۱۳۷۷ گروه موسیقی «یاران» را با خوانندگی «خاطره پروانه» تأسیس کرد و کنسرتهای متعددی با این گروه برای بانوان به صحنه برد.
گفتگو با شخصیتی مانند افلیا پرتو - البته اگر چنین شخصیتی، «مانند»ی هم داشته باشد- کاری سهل و ممتنع است. نزدیک ۵۰ سال است که سعادت آشنایی با خانواده ارجمندشان را داشتهام. اما شناخت نسبیام با موسیقی و آگاهی ایشان به ۳۳ سال سابقه کار من در عرصه مطبوعات و تاریخ موسیقی برمیگردد که مسیر این گفتگو را هموار کرد.
گفتگو با شخصیتی مانند افلیا پرتو - البته اگر چنین شخصیتی، «مانند»ی هم داشته باشد- کاری سهل و ممتنع است. نزدیک ۵۰ سال است که سعادت آشنایی با خانواده ارجمندشان را داشتهام. اما شناخت نسبیام با موسیقی و آگاهی ایشان به ۳۳ سال سابقه کار من در عرصه مطبوعات و تاریخ موسیقی برمیگردد که مسیر این گفتگو را هموار کرد.
گفتگو، روان و آسان پیش رفت و نیازی به تلاش اضافه نبود، چرا که خانم پرتو بسیار خوش سخنند و به همان لحن ساده و زیبایی که پیانو مینوازند، حرفهای خود را بیان میکنند. اصل این گفتگو بسیار مفصلتر است و در واقع برای کتابی ویژه چهاربانوی پیانیست ایرانی انجام شده است.
میدانم که زیاد اهل گفتگو نبودهاید و اهل موسیقی بههماناندازه که برایتان ارزش قائلند از شما زیاد نمیداند. خواهش میکنم باب صحبت را شما بازکنید.
شما بیش از خیلی افراد، سابقه کار موسیقی مرا میدانید. در اینجا، همینقدر بگویم که محیط زندگی و کودکی من، خوشبختانه برای موسیقی مساعد بود، پدرم این هنر را دوست داشتند و خانواده استاد موسی خان معروفی از معاشران خانواده ما بودند.
میدانم که زیاد اهل گفتگو نبودهاید و اهل موسیقی بههماناندازه که برایتان ارزش قائلند از شما زیاد نمیداند. خواهش میکنم باب صحبت را شما بازکنید.
شما بیش از خیلی افراد، سابقه کار موسیقی مرا میدانید. در اینجا، همینقدر بگویم که محیط زندگی و کودکی من، خوشبختانه برای موسیقی مساعد بود، پدرم این هنر را دوست داشتند و خانواده استاد موسی خان معروفی از معاشران خانواده ما بودند.
در کودکی، کنسرتهای انجمن موسیقی را که شادروان استاد روحالله خالقی برگزار میکردند به اتفاق خانواده دیدهام. همین هنرمند عزیز، سرکار خانم طلیعه کامران را بهیاد دارم که در آن برنامهها سنتور مینواختند، ساز و آواز هنرمندان بزرگ در آن روزگار را از نزدیک میشنیدم. من در سال ۱۳۲۸ در هنرستان موسیقی ملی که استاد روحالله خالقی تأسیس کرده بودند، نامنویسی کردم.
ساز من در ابتدا عود بود. مدتیهم سهتار نواختم. بعد به پیانو علاقهپیدا کردم و استادم هم آقای جواد معروفی بودند؛ به سبک ایشان از اول علاقه داشتم و این علاقه هم همراه با من باقی مانده است. سعی کردم روش و شیوه ایشان را خوب یاد بگیرم و صحیح و درست آموزش بدهم.
ما در هنرستان دروس عمومی مدارس را، غیر از یکی دو درس، طبق برنامه وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش بعدی) یاد میگرفتیم و برنامه موسیقی هم سر جای خودش بود. معلمان ما در هنرستان بهترینهای آن روزگار بودند، ابوالحسن صبا، حسینعلی وزیریتبار، حسینتهرانی، حسین صبا و خیلیهای دیگر خانم خالقی هم در هنرستان سمت داشتند و سرپرستی امور آموزش دختران مثل خیاطی و... بهعهده ایشان بود.
درباره نقش استاد خالقی لطفاً بیشتر برایمان بفرمایید.
استاد خالقی فقط مدیر هنرستان نبودند، بلکه حکم پدر و راهنمای اخلاقی را برای ما داشتند. واقعاً از جان مایه میگذاشتند و قصدشان از تأسیس هنرستان، نفع مادی و شهرتطلبی نبود. از خیلی امتیازهای اداری و مالی بهخاطر عشق به هنرستان صرفنظر کرده بودند.
از صبح زود تا غروب در هنرستان کار میکردند و همه چیز را زیر نظر داشتند. در رادیو هم مشغول بودند و آهنگسازی و عضویت در شوراها و تدریس هم میکردند. هرچند وقت یکبار ما را به گردش علمی و طبیعتگردی میبردند و تربیت اخلاقی هنرجویان برایشان خیلی اهمیت داشت. هر ازگاهی برای هنرجویان کنسرتهم میگذاشتند تا جامعه موسیقی بیشتر با ما آشنا شوند.
تا جایی که میدانم شما در تمام این دوره تحصیلی تا وقتی که در مراسم فارغالتحصیلی هنرجویان دوره اول، از دست استاد علینقی وزیری دیپلم گرفتید، از شاگردان ممتاز و از شاگرداولها بودهاید. نسل امروز که گذشته شما را ندیده، چهره شما را بیشتر بهعنوان یک معلم ممتاز میشناسد و از سابقه کار حرفهای شما خبر ندارد. لطفاً بگذارید از تدریس شروع کنیم. تدریس را ازکی شروع کردید؟
از همان سالهای اواخر تحصیل و تا حالا هم ادامه میدهم. بیش از ۶۰ سال است که درس میدهم. عاشق این کار بودم، ولی کار حرفهایام در جنبههای مختلفی بود. در ارکسترهای رادیو همراه خوانندگان و ارکسترهایشان، همنوازی وتک نوازی میکردم. اینها از اواخر دهه ۱۳۳۰ است.
از آن افراد، آقای امینالله رشیدی هنوز هستند که نام مرا میتوانید در بروشور سیدیهایشان کنار نام نوازندگان دیگر ببینید. البته در آنزمان کمتر از تکتک اعضای ارکسترها نام میبردند. برای همین، خیلی از برنامهها هست که در آنها ساز زدهام، ولی خودم به یاد نمیآورم.
بعداز فارغالتحصیلی از هنرستان چه میکردید؟
ما بلافاصله بعداز فارغالتحصیلی، استخدام میشدیم. بیشتر در وزارت آموزشوپرورش (آن موقع وزارت فرهنگ) و بیشتر معلم بودیم. من، آقای هوشنگ ظریف و...، معلم سرود و موسیقی در مدارس تهران بودیم. بعداً اداره هنرهای زیبا گستردهتر شد و به وزارت فرهنگ و هنر (فرهنگ و ارشاد فعلی) منتقل شدیم.
موسیقی رادیو که برقرار بود، تلویزیون هم تأسیس شد و از ما که اولین فارغالتحصیلان هنرستان دوره آقای خالقی بودیم، خواستند برای برنامههای موسیقی سنگین در تلویزیون، اجرا بگذاریم. کار زیاد بود و من با ارکسترها و خوانندگان مختلفی کار کردم. برنامهها متأسفانه ضبط نمیشدند و حتی یک دقیقه از آن اجراها را ندارم.
با هنرمندان دوستی و مراوده داشتیم و نزدیکترین دوست و همکارم، خانم خاطره پروانه بودند که بیشاز ۴۰ سال را با هم زندگی کردیم. داغ خاطره عزیز هنوز برایم تازه است.
شما را بهعنوان مدرس اولین ارکستر ویژه بانوان میشناسند و برای نسل من بیشتر شهرت شما در آن بخش بوده است. شما هم سرپرست بودید، هم تکنواز و همنواز و هم آهنگساز، اما نسل امروز درباره ارکستر بانوان چیزی نمیداند. لطفاً شما بفرمایید.
قبل از من، آقای احمد فروتن راد که استاد هنرستان بودند، ارکستری متشکل از خانمها که برخی فارغالتحصیل بودند و برخی نبودند، تشکیل دادند. از بیرون کادر هنرستان هم دو، سه نفر اضافه شده بودند و در مناسبتهای مختلف اجرا داشتند. مدتی هم خانم سیمین آقارضی و خانم مهین زرین پنجه سرپرستی ارکستر را داشتند.
مدتی هم آقای پورتراب بودند و بعداز ایشان به من پیشنهاد شد که سرپرستی کنم. گمانم سال ۱۳۴۸ بود. تغییراتی در آن دادیم و نوازندههای بهتری آوردیم. ارکستر برنامههای موظف داشت و بروشورهایش اگر باقی مانده باشند، اسناد این کارها هستند. ارکستر بانوان در دو زمینه کار میکرد: یکی با سازهای ملی و دیگری با سازهای غربی. بیشتر برنامهها زنده بود و بعضی هم ضبط شدند.
فیلمهایی که باقیمانده خیلی خوش کیفیت نیستند. سفر هم خیلی رفتیم. ازجمله به افغانستان، نزد محمدظاهرشاه، اعضای ارکستر گاه عوض میشدند. از اعضای ثابت، خانمها: وزیری تبار، شکالور، صالح، بروجردی، میرخانی، مشیری، رهبری، کریمی، اطرایی، حاجیغلامحسین، پاشایی، حقیقی، افتاده، اسماعیلی و شاهسوندی بودند.
اکثراً قوی و حرفهای ساز میزدند. شعرها را آقای ابراهیم صفایی و خانم لعبت والا بررسی میکردند. شورای بررسی هم استادانی، چون پورتراب و رادمرد را داشتند، سالهای پرکاری بود.
در زمینه آهنگسازی چطور؟ آیا فقط از کارهای خودتان بود؟
خیر! از خیلی افراد بود همیشه گفتهام که من خودم را آهنگساز ندانستهام و کارهای دیگران را بیشتر تنظیم کردهام. خیلی افراد آهنگهایشان را میدادند و بعداز بررسی و تصویب در ارکستر اجرا میشد.
از آقایان خواننده چه کسانی با شما کار میکردند؟
آقایان: تورج کیارس، اسفندیار طهوری، نادر گلچین و احمد ابراهیمی. امتیاز کار ما بهخاطر نوع جنسیت نبود و بهخاطر شسته رفته بودن کار ما بود. همه میدانستند که با یک ارکستر حرفهای سروکار دارند و این برخی آقایان را ناراحت میکرد.
حامی این ارکستر؟
اداره کل فعالیتهای هنری. این ارگان میخواست که این ارکستر باشد؛ و گرنه افراد مغرض میخواستند این ارکستر نباشد. درگیریها و اعصابخردکنیها زیاد بود، ولی عشق بهکار، ما را مقاوم میکرد.
چرا از ارکستر بانوان صفحهای پر نشد؟
برای اینکه دید اجتماعی به زنان، آنهم زن هنرمند، دیدگاه مطلوبی نبود. فضا مرد سالار بود و توقع شان از زن این بود که فقط در خانه بماند و خانهداری کند. استعداد و فرهیختگی و هنر زن را تحمل نمیکردند و تا جایی که میتوانستند، مانع میتراشیدند.
خانمهای ارکستر این عقیده را داشتند که باید موسیقی را پاک و پاکیزه جلو ببرند و ذهنیتهای غلط گذشته را باطل کنند. اما جامعه در مجموع همکاری نمیکرد. در وزارتخانه، رفتار و ظاهر خانمها خیلی خوب کنترل میشد و از ما توقع داشتند تصویرشایسته و آبرومندی از زن هنرمند ایرانی ارائه کنیم. ولی در سایر ارکان جامعه این طور نبود.
شما سهم تربیتی استاد خالقی را در ایجاد این ذهنیت برای زن هنرمند ایرانی در چه حد میبینید؟
این ذهنیت را اول ایشان ایجاد کردند. به ما میگفتند که ما، بانوی هنرمند پرورش میدهیم، نه چیزی که جامعه تا بهحال شناخته و آن را خواسته است.
هنرمند باید تجسم هنر و اخلاق باشد. یادم هست وقتی که ما دخترهای هنرستان کنسرت داشتیم، خانم خالقی با دقت ما را وارسی میکرد که مبادا مختصری خود آرایی کرده باشیم. جدیت و وقار مهم بود. این جدیت جزو ذات ما شد. هرچیز در سن مناسب خود و بهجای خود. به هر حال ما اینطوری بار آمدیم و زندگی کردیم.
نظام پرداختها و امور مالی چطور بود؟
راستش زندگی در آن موقع خیلی سادهتر بود و مردم قانعتر بودند. الآن حجم پولی که در بعضی از قسمتهای جامعه موسیقی کشور جابهجا میشود برای ما قابل تصور و قابل پذیرش نیست. ما با حقوق معلمی استخدام میشدیم و با حقوق کارمندی زندگی میکردیم. اصل زندگیها عشق به کار هنری بود، نه مادیات.
وزارت فرهنگ و هنر به قول معروف صدبار همان حقوق را دور سرش میچرخاند تا به کارمندانش بدهد! با این وصف ما دنبال زندگی لوکس نبودیم و به حد خیلی متوسط قانع بودیم. لیستهای حقوقی را هنوز دارم و پیدا میکنم که ببینید.
حالا رسیدیم به مقطع انقلاب و تغییر سیستم سیاسی و از هم پاشیدگی کار هنری و بویژه موسیقی. تأثیر این وضع ناگهانی در کار حرفهای شما چه بود؟
بالاخره تغییرات دیده میشد، ولی نقطه عطف برای ما روزی بود که آمدند و رسماً گفتند که ارکسترها تعطیل شدند و ما بیکار شدیم. تمرینها و معاشرتها و اجراها همه متوقف شدند.
البته ما جزو فضایی نبودیم که موسیقی به اصطلاح مبتذل تولید میکردند، ولی به هرحال خشک وتر با هم میسوختند، تا وقتی که کمی تعادل برقرار شد و سعی کردیم موقعیت جدیدمان را برای خودمان در فضای زندگی و خانهمان بسازیم. تدریس برایم جدیتر شد و ادامه دادم. دوره سختی بود، گرچه هیچ دورهای آسان نبوده است.
این سالهای خانه نشینی گذشت تا سال ۱۳۷۸ که جشنواره «گلیاس» تأسیس شد و از شما دعوت کردند، چطور شد که قبول کردید؟
آقای علی مرادخانی از من دعوت کردند، برای مراسم سال استاد جواد معروفی، اوایل نمیپذیرفتم، ولی بعدها متقاعد شدم. بههر حال ترکیب ارکستر بانوان مثل قبل نبود و نمیتوانست باشد. تعدادی از اعضا و رپرتوار ارکستر و خود اعضای ارکسترعوض شدند. ولی خانم خاطره پروانه عضو ثابت بودند. تجربه برنامههایی که با این گروه جدید داشتم، تجربه نوع موسیقی تازهای بود که در مجموع برایم لذت بخش بود و از آن راضی هستم.
قاعدتاً امکان حضور آقایان در این برنامهها نبوده است و نمیتوانیم درباره آن نظری داشته باشیم. اما شنیدهام استقبال خانمها بسیار زیاد بوده است. آیا از دف هم استفاده میکردید؟
بله. نوازنده دف ما خانم نوشین عقیقی، هنرمندی توانا و شایسته بودهاند و با هم کار کردهایم.
شما خیلی بیش از اینکه به نظر میآید کار کردهاید. خیلی بیشتر دیده شدهاید و متأسفانه کمتر شنیده شدهاید. اهل موسیقی نمیدانند که شما چقدر اهل معنا هستید. حجم قابل توجهی کتاب خواندهاید و تا چه حد خویشتندار بودهاید. اینها فضایلی است که در وجود شما هست و بیش از پیش محبوبتان میکند.
منبع: روزنامه ایران
۰