زمان در بازار ساعت قیصریه ایستاده است

زمان در بازار ساعت قیصریه ایستاده است

اکثر این ساعت‌ها قاچاقی است که با کارگر ارزان در چین تولید می‌شود، اما همین هم الان دیگر کالای لوکس خانواده‌هاست. اینجا تا ۱۳۸۰ ساعت سیکو واقعی ژاپنی می‌فروختیم، اما الان اصلاً چنین چیزی توی بازار نیست.

کد خبر : ۷۶۰۲۵
بازدید : ۱۳۵۶
زمان در بازار ساعت قیصریه ایستاده است
یوسف حیدری | دیگر خبری از سیکو و کاسیو نیست مگر برای عاشقان نوستالژی. هرچه می‌بینی اصل چین است. این را ساعت فروش‌های بازار قیصریه می‌گویند. تازه اینجاست که می‌فهمم ساعت خودم هم چینی است.

از چهارراه گلوبندک که مستقیم وارد بازار شوی و در سبزه میدان سراغ بازار قیصریه را بگیری همه با انگشت بازار بزرگ را نشانت می‌دهند که انتهایش به قیصریه می‌رسد. بازاری در سه طبقه با ۱۵۰ مغازه. سر ظهر است و در کمتر دکانی مشتری پیدا می‌کنی.
بیشتر ساعت‌ها روی ۱۰ و ۱۱ دقیقه تنظیم شده و زمان در بازار ساعت از حرکت ایستاده است. روی تابلوی هر مغازه مارک‌های مختلفی نوشته شده. کافی است مقابل ویترینی بایستی یا تابلویی را نگاه کنی تا مغازه‌دار سراغت بیاید. او با همان نگاه اول می‌تواند متوجه شود دنبال چه چیزی هستی و چقدر می‌خواهی پول بدهی؛ رولنز، اورینت، کاسیو، اوماکس، سیکو... به سیکو که می‌رسد یاد قهوه‌خانه‌های قدیم می‌افتم که خیلی‌ها به عشق ساعت و انگشتر صبح تا عصرشان را آنجا می‌گذراندند. سیکو پنج را زیر زبان می‌گذاشتند و گوش‌ها را با انگشت می‌گرفتند که نبضش را بشنوند: «سالمه، نبضش که خوبه!»

فروشنده می‌گوید: «آن‌هایی که برای خرید ساعت اینجا می‌آیند نهایت سقف خریدشان یک میلیون تومان است آن هم بعد از خرید مواد غذایی و پوشاک؛ اگر پولی برایشان ماند، دنبال ساعت می‌گردند. یعنی اولویت ساعت نیست.» نامش یوسف خالقی است و از حمله چینی‌ها به بازار ساعت گله دارد: «اکثر این ساعت‌ها قاچاقی است که با کارگر ارزان در چین تولید می‌شود، اما همین هم الان دیگر کالای لوکس خانواده‌هاست. اینجا تا ۱۳۸۰ ساعت سیکو واقعی ژاپنی می‌فروختیم، اما الان اصلاً چنین چیزی توی بازار نیست.»

با دست آن طرف خیابان ۱۵ خرداد را نشان می‌دهد و می‌گوید: «آن مغازه را ببین! مال یکی از بزرگان ساعت تهران است. یک زمانی ۱۰ تا مارک ساعت داشت که همه آن‌ها متعلق به سوئیس بود، اما الان ۳۷ تا مارک ساعت دارد که همگی چینی هستند. البته چینی هم بد و خوب دارد، اما چیزی جز ساعت چینی پیدا نمی‌کنی.»

با وجود اینکه مشتری خیلی کم شده، اما خیلی‌ها می‌گویند ساعت چینی هم کم سود ندارد و به همین خاطر خیلی از طلافروشی‌ها جمع کرد‌ه‌ا ند و ساعت فروش شده‌اند. شاگرد مغازه‌ای می‌گوید: «اکثر این ساعت‌ها قاچاق است و سود زیادی هم دارد. الان چین خیلی از مارک‌های اصلی را طوری کپی می‌کند که تشخیص اش کار ساده‌ای نیست و ما که تخصص داریم متوجه اصل و کپی‌اش می‌شویم. برای مشتری هم اول از همه قیمت و بعد زیبایی مهم است.»

او درباره مشتری‌های ساعت توضیح می‌دهد: «اگر در یک ماه ۱۰۰ تا مشتری داشته باشیم ۵۰ نفرشان خریدار تا سقف ۵۰۰ هزار تومان هستند، ۴۵ نفر تا سقف یک میلیون و پنج نفر هم بالای یک میلیون تومان. درکل بودجه همه این مشتری‌ها اجازه نمی‌دهد بیشتر از این هزینه کنند مگر اینکه بعضی وقت‌ها یکی دنبال ساعت مارک باشد و بخواهد تا ۲۰ میلیون تومان هم هزینه کند.»

حاج یوسف صحبت‌های شاگرد مغازه را قطع می‌کند و به ساعت مچی‌ام اشاره می‌کند و می‌گوید: «این هم چینی است.» شنیدن این جمله برایم عجیب است، چون هشت سال است فکر می‌کنم ساعت اصل خریده‌ام. حاج یوسف می‌گوید: «وقتی میدان امام حسین (ع) مغازه داشتم فقط ساعت ژاپنی می‌فروختم.
الان ساعت‌های هنگ کنگی هم هست که عالی هستند، اما آن هم کمیاب شده. خیلی از کشور‌های شرق آسیا برند‌های معروف ساعت را کپی می‌کنند. مارک کاسیو را هم مالزی هم تایلند می‌زنند و انصافاً خوب هم هستند. الگانس هم یکی از برند‌های معروف سوئیسی است که اندونزی مونتاژ می‌کند.
قدیم‌ها ساعت کوکی مد بود و هر شب باید آن را کوک می‌کردیم، بعد ساعت اتوماتیک آمد، ولی بعد از آمدن ساعت‌های کوارتز که ظریف بودند و با باتری کار می‌کردند ساعت اتوماتیک از رده خارج شد.»

او نشانی قدیمی‌ترین ساعت فروش بازار قیصریه را می‌دهد و می‌گوید: «حاج ماشاالله اوستای من بود و ۶۰ سال است که در این حرفه کار کرده و تاریخچه ساعت و ساعت‌فروشی را باید از او بپرسی.»

از پله‌های باریک بازار به طبقه دوم می‌روم و سراغ حاج ماشاالله را می‌گیرم. همه با دست مغازه‌ای را نشان می‌دهند که پیرمرد خنده‌رویی پشت دخل آن نشسته است. اولین چیزی که جلب توجه می‌کند ساعت مچی قدیمی خودش است که می‌گوید بیشتر از نیم قرن سن و سال دارد: «سابق بر این مردم ساعت‌های سنگین و گرانقیمت می‌خریدند، اما الان دنبال ساعت ارزان می‌گردند و با خرید ساعت‌های یک بار مصرف پولشان را دور می‌ریزند.»

او دل پری از وضعیت این روز‌های بازار ساعت دارد: «۶۰ سال است که ساعت فروشی دارم و تا به حال اینقدر بازار را خلوت ندیده بودم. همه دنبال ساعت ارزان و بی‌کیفیت هستند. دیگر کسی ساعت امگا و اونیکس نمی‌خرد. این ساعت را می‌بینی؟ اصلش ۷۰۰ هزار تومان است، اما چین می‌زند ۱۰۰ هزار تومان. قلابی‌اش طرفدار بیشتری دارد. البته الان ساعت هم شده مثل ماشین یک میلیاردی‌اش هم پیدا می‌شود، اما همه که نمی‌توانند بنز بخرند.»
بعد با حسرت ادامه می‌دهد: «از صبح تا الان یک دانه ساعت هم نفروخته‌ام. این مغازه‌ها باید هرکدام تا شب ۲۰۰ تا فقط تک فروشی داشته باشند، اما مشتری نیست. اگر هم مشتری باشد دنبال ابزار و لوازم جانبی ساعت می‌گردد. شهرستان هم همین وضعیت است. خیلی از ساعت فروش‌های شهرستان که از ما جنس می‌خرند بعد از چند ماه وقتی نمی‌توانند بفروشند و موعد چک بانکی‌شان می‌رسد، ساعت‌ها را پس می‌فرستند.»

در بازار قیصریه عقربه همه ساعت‌ها روی ۱۰ و ۱۱ دقیقه و ۳۵ ثانیه تنظیم شده و روزشمارشان هم عدد هشت را نشان می‌دهد. قبلاً شنیده‌ام که این حالت برای قرار گرفتن عقربه‌ها زیباترین حالت ممکن است، اما حاج ماشاالله می‌گوید این ساعت و دقیقه ساعت پایان جنگ جهانی دوم را نشان می‌دهد: «من روزی را که جنگ جهانی دوم تمام شد خوب یادم هست. ب
چه بودم و برای کرسی زغال درست می‌کردم. ساعت ۱۰ و ۱۱ دقیقه ۸ مه ۱۹۴۵ بود ما کاشان بودیم که هواپیمای روسی بالای شهر اعلامیه ریخت و از مردم خواست آلمانی‌ها را تحویل بدهند. یک مهندس ۷۰ ساله آلمانی از ۲۵ سال قبل در کارخانه ریسندگی کاشان کار می‌کرد. فراموش نمی‌کنم که مردم سراغش رفتند و بعد از کتک مفصلی او را به نیرو‌های روسی تحویل دادند. از آن به بعد همه ساعت‌ها را روی این زمان تنظیم کردند.»
روایت حاج ماشاالله کم و بیش می‌تواند درست باشد، اما آیا دقیقاً اعلام پیروزی متفقین ۱۰ و ۱۱ دقیقه بوده یا نه، چیزی است که فقط یک ساعت فروش می‌داند.

سعید ۲۵ سال دارد و ۴ سالی است که در ساعت فروشی کار می‌کند. سرگرم بازی با موبایل است و توجهی به اطراف ندارد. او کاهش قدرت اقتصادی و همچنین استفاده از موبایل را عامل اصلی کسادی بازار ساعت می‌داند: «مردم اگر بعد از خورد و خوراک و پوشاک پولی داشته باشند، سراغ ساعت ارزان قیمت می‌آیند. این هم البته دیگر یک چیز فانتزی است.
موبایل جای همه چیز را گرفته از دوربین عکاسی تا ساعت؛ نه اینکه مشتری نباشد، اما همان مشتری‌ها هم مثل قدیم دیگر دلبستگی به ساعت ندارند، می‌خواهند چیزی به مچ‌شان ببندند، زیبا باشد و مثلاً کپی یک ساعت خوب. لااقل مشتری‌های مغازه ما بیشتر از ۲۰۰ تومان نمی‌خواهند برای ساعت هزینه کنند.»

وارد خیابان که می‌شوم، پشت سرم، ساعت‌های قیصریه همچنان ۱۰ و ۱۱ دقیقه و ۳۵ ثانیه روز هشتم مه را نشان می‌دهند؛ روز پیروزی چین علیه متفقین و متحدین! دلم می‌خواهد زودتر برگردم و یک موسیقی دل انگیز چینی گوش کنم.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید