زبان فارسی، کودکی بی سرپرست
بسیاری از جوانان تازهکاری که در مطبوعات و بهویژه در بنگاههای خبری به کار مشغولاند، از نحوه نگارششان پیداست که چیزی از زبان فارسی نمیدانند و با نوشتههای نااستوار و شتابزده جملاتی نادرست و گاه بسیار آشفته را در فضای مجازی و تارنماها منتشر میکنند.
کد خبر :
۷۶۲۸۹
بازدید :
۷۱۳
محمد بقاییماکان | برخی که سروکارشان با فضای مجازی بیش از فضای واقعی است، چندانکه آن مجاز جای این حقیقت را گرفته، گمان میکنند موضوعاتی که از این طریق به چشمشان کشیده میشود و در گوششان مینشیند، به حکم تکرار و کثرت بیرون از شمار جای، چون وچرا ندارد و چیزی است در حدّ وحی منزل؛ حال آنکه به واقع چنین نیست.
از جمله اینکه میلیونها کاربر فارسیزبان را در سراسر جهان حمل بر گسترش و توانایی زبان فارسی میکنند، درحالیکه وسایل نوین ارتباطی که حتی در اختیار کودکان است، موجب رواج شیوههای نادرستی در نگارش جملات فارسی و بهکارگیری کلمات و اصطلاحات سخیفی شده که در نتیجه از منزلت و اعتبار زبانی که حلاوت و دلربایی آن در میان زبانهای جهان معروف افتاده از میان رفته است.
از این گذشته، گروهی نیز میپندارند که فرستندههای متعدد ماهوارهای فارسیزبان عاملی برای گسترش این زبان هستند که تصوری نادرست است؛ زیرا غالب برنامههای آنان را جوانانی مدیریت میکنند که پرورده محیط فارسیزبان نیستند و از همین رو در به کار بردن جملات و تلفظ آنها خطاهای چشمگیر دارند.
تعداد این خطاها چندان است که اگر کارشناسی مجموع این اشتباهات را رصد کند، میتواند غلطنامهای منتشر کند؛ بهویژه اینکه بهکارگیری کلمات و اصطلاحات بیگانه نیز امری عادی برای مصاحبهکنندگان و مصاحبهشوندگان به ضرورت تأثیرات جغرافیایی شده که بر بینندگان و شنوندگان کشور که طبق آمار رسمی ۸۰ درصد از ساکنان مرز پرگهر را تشکیل میدهند، اثر گذاشته است.
تأثیرات نامطلوبی که در این ایام متوجه زبان فارسی شده، از چند منظر تأملبرانگیز است. نخست اینکه قویترین رسانه همگانی کشور برخلاف آنکه مدعی پاسداشت زبان فارسی است، توجه لازم و دقت کافی را در نظارت بر نوشتارها و گفتارهایی که ارائه میدهد، مبذول نمیدارد؛ این بیتوجهی نهتنها از لحن و نحوه بیان برخی از مجریان مشهود است بلکه از پخش مطالبی که در تغایر با اعتبار و منزلت این زبان است نیز معلوم میشود.
از جمله اهانت بهتانگیزی که چندی پیش به زبان فارسی در این رسانه شد و آن را که ظرف هویت، تاریخ، مدنیت، اندیشههای والا و آدابورسوم این مرزوبوم است، «شایسته اهل دوزخ» معرفی کردهاند. همچنین دستگاه فرهنگی دیگری که باید در بسط ارشاد بکوشد و از اضلال بپرهیزد، در سالهای گذشته به کتابهایی مجوز نشر داده است که نهتنها به زبان فارسی آشکارا اهانت ورزیدند، تا حدی که آن را زبان دوم کشور دانستند و -ارزش آن را در حد زبان رسمی و نه ملی- تقلیل دادند بلکه به خدمتگزاران بزرگ این زبان نیز اهانتها روا داشتند.
دیگر اینکه هجوم لغات بیگانه به دلیل ابداعات و اختراعات دنیای پیشرفته در تمام زمینههای نظری و عملی از علوم محض گرفته تا علوم انسانی و فلسفه و فناوری بسیار بیشمار است، چندانکه فرهنگستان زبان در برابر چنین سیل خروشانی تاب مقاومت ندارد و اگر هم تلاشی به خرج میدهد، یا با ذوق عامه سازگار نیست، یا معادلاتی میسازد مثل «تلفن همراه» بهجای «موبایل»، بیآنکه از خود بپرسد اگر قرار در به کار نبردن واژهای بیگانه است، تلفن هم کلمهای خارجی است!
حقیقت این است که امروز زبان فارسی به کودکی بیسرپرست میماند که از هر سو مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرد. بسیاری از کتابهایی که ترجمه میشوند، اشکالات فاحش نگارشیای دارند که هیچ ضابطهای در کار انتشار آنان نیست.
حقیقت این است که امروز زبان فارسی به کودکی بیسرپرست میماند که از هر سو مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرد. بسیاری از کتابهایی که ترجمه میشوند، اشکالات فاحش نگارشیای دارند که هیچ ضابطهای در کار انتشار آنان نیست.
بسیاری از جوانان تازهکاری که در مطبوعات و بهویژه در بنگاههای خبری به کار مشغولاند، از نحوه نگارششان پیداست که چیزی از زبان فارسی نمیدانند و با نوشتههای نااستوار و شتابزده جملاتی نادرست و گاه بسیار آشفته را در فضای مجازی و تارنماها منتشر میکنند که عینا مورد استفاده رسانهها قرار میگیرد.
گذشته از اینها ستم دیگری هم بر زبان فارسی از این طریق میرود که آن انتساب اشعار شاعران تازه از راه رسیده به سرایندگان بزرگ زبان فارسی است تا شعرشان بهاصطلاح دستبهدست شود که این معنایی جز دورافتادن و نادیدهگرفتن صداقت ادبی ندارد. مجموع این قضایا و مسائل دیگری که دامنه بحث را به کتابهای آموزشوپرورش میکشاند و خود داستانی است پر آب چشم، سبب شده که امروز زبان فارسی مصداق این گفته خواجه شیراز شود که: هرکه خواهد گو بیا و هرچه خواهد گو بگو.
این آشفتگی و بیعنایتی به زبان ملی کشور آبی گلآلود پدید آورده که برخی جریانها نیز به آن بتازند؛ بیآنکه از سوی مدیریت کلان فرهنگی واکنشی ببینند. چنین که پیداست فارسی نیاز به یعقوب دیگری دارد که به واقع پاسدار آن باشد.
۰