عوارض تلویزیونی‌شدن شبکه نمایش خانگی

عوارض تلویزیونی‌شدن شبکه نمایش خانگی

چون صداوسیما نمی‌خواهد در معرض انتقادات و پرسش‌های گوناگونی درباره محصولات این حوزه قرار بگیرد، سعی خواهد کرد با همان دست‌فرمان تولیدات خودش حرکت کند و این هم یعنی کپی‌های برابر با اصل محصولاتی که در حال حاضر مردم آن‌ها را در شبکه‌ها به رایگان تماشا می‌کنند.

کد خبر : ۷۶۴۱۳
بازدید : ۱۰۴۲
عوارض تلویزیونی‌شدن شبکه نمایش خانگی
پولاد امین | بازتاب‌های بخش‌نامه رئیس قوه قضائیه مبنی بر اینکه مسئولیت صدور مجوز و تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی بر عهده سازمان صداوسیماست، همچنان ادامه دارد؛ بخش‌نامه‌ای که در آغاز به‌واسطه اینکه گمان می‌رفت حتی می‌تواند صفحات شخصی افراد را در رسانه‌های اجتماعی نیز شامل شود، واکنش‌های پرشماری را در فضای مجازی موجب شد.
حالا، اما نوبت «وی. او. دی»‌ها و سامانه‌های عرضه آنلاین محصولات فرهنگی رسیده است؛ سامانه‌هایی که طیفی اصرار دارند شامل تعاریف صوت و تصویر فراگیر هستند، اما بیشتر کارشناسان بر این باورند که تعریف «صوت و تصویر فراگیر» کمترین هم‌خوانی با شرح وظایف این سامانه‌ها ندارد.
سرنوشت این سامانه‌ها و اصلا در کل سرنوشت محصولات شبکه نمایش خانگی موضوع دیگری است که این بحث به آن دامن زده است. اینکه آیا در صورتی که سلیقه صداوسیما قرار باشد این سامانه‌ها را مدیریت و جهت‌دهی کند، استقبالی که مردم از محصولات آن‌ها کرده اند، ادامه خواهد یافت؟ آیا در آن صورت تبدیل نخواهند شد به سامانه‌هایی که محصولات موازی صداوسیما را توزیع می‌کنند؟
آیا شبکه نمایش خانگی که یکی از مهم‌ترین روزنه‌های توزیع محصولاتش همین سامانه‌ها هستند، با این کار کم‌نفس‌تر از اکنونش نخواهد شد؛ که پرنفس و قدرتمند در حال رقابت با محصولات و سریال‌های صداوسیماست و در هفته‌های اخیر از نظر کمیتی و تعداد سریال‌ها نیز مخاطبان را در دوراهی انتخاب بین نمایش خانگی و صداوسیما قرار داده است؟
در این زمینه‌ها با سعید رجبی فروتن صحبت کردیم. یکی از مدیران وزارت ارشاد که دست به قلم است و با تحلیل‌هایش از شرایط فرهنگی روز، خود را در قامت کارشناسی صاحب‌نام نیز تثبیت کرده است. کارشناسی که البته شاید به مقتضای مسئولیت اداری‌اش نمی‌خواهد چندان صریح و رک صحبت کند: «اگر روند وقایع و اخبار را دنبال کرده باشید، قطعا گفت‌وگوی آقای طباطبایی‌نژاد را خوانده‌اید که مواضع ارشاد را در این مورد با رسانه‌ها مطرح کرده؛ پس یعنی اینجا مواضع من مواضع شخصی خودم است.»

ما هم با شما به‌عنوان یک کارشناس صحبت می‌کنیم و نه به‌عنوان یک مدیر دولتی؛ اینکه تجمیع صدور تمام مجوز‌ها در یک نهاد یا نگرش و تفکر امتحان پس‌داده‌ای که نتیجه‌اش را در برنامه‌های صداوسیما می‌بینیم، منطقی است؟
خب روال و منطق قضیه حکم می‌کند که در صدور مجوز‌ها یک نهاد و مرجع مشخص، رسمی و قانونی وجود داشته باشد و اینکه با این توجیه که بخواهیم نگاه‌ها و سلایق متفاوت و گوناگون را در این قضیه وارد کنیم، مراکز صدور مجوز‌ها متکثر باشند، چندان درست و منطقی به نظر نمی‌رسد و با چنان نگاهی سنگ روی سنگ بند نمی‌شود؛ یعنی در این موضوع که باید مرکز واحدی درباره مجوز‌ها تصمیم بگیرد، تردیدی وجود ندارد. مرکزی که درباره مجوز‌ها تصمیم بگیرد و پاسخ روشن و واضحی به متقاضیان بدهد.

یعنی شما با تجمیع صدور مجوز در این زمینه در صداوسیما موافق هستید؟
من فعلا در مورد موافقت یا مخالفت حرف نمی‌زنم. درواقع بیشتر دارم در مورد الزامات این قضیه صحبت می‌کنم که مهم این است قانونی که برای این ماجرا نوشته می‌شود، قانونی جامع و مانع و مبتنی بر مقتضیات روز باشد و در ثانی کسانی که مجری این قانون هستند و قرار است این قانون را با آیین‌نامه‌ها و شیوه‌نامه‌ها و دستورالعمل‌های مکمل به نحو خوبی اجرا کنند، درک درستی از قانون و مقررات ضمیمه‌اش داشته باشند تا بتوانند آن خواسته و منویات قانون‌گذار را به‌درستی عینیت ببخشند.

بگذارید ماجرا را از زاویه دیگری نگاه کنیم. با توجه به تعاریفی که از «صوت و تصویر فراگیر» ارایه شده، فکر نمی‌کنید این قضیه باعث شود وزارت ارشاد به‌جز صدور مجوز سینمایی و کتاب، مرجعیتش را در عرصه فرهنگ از دست بدهد؟ چون با این تعاریف موجود تقریبا هر محصول فرهنگی را می‌شود ذیل «صوت و تصویر فراگیر» تعریف کرد. آیا سپردن این امر به صداوسیما خودش نوعی وظیفه‌سازی موازی نیست؟
در مورد بخشنامه اخیر رئیس محترم قوه قضائیه و برداشت‌ها و تلقی‌هایی که سازمان صداوسیما دارد، باید بگویم که ما در ارشاد کمافی‌السابق داریم کارمان را انجام می‌دهیم و خدمات‌مان را طبق آنچه قانون به ما حکم کرده که پاسخگوی مردم و متقاضیان باشیم، ارایه می‌دهیم. اگر بعد از این تصمیم تازه‌ای اخذ شود، باری از دوش ما برداشته شود و تکالیفی بر دوش سازمان دیگری نهاده شود، همه مستلزم این است که تشریفات قانونی و اداری و گردش کار لازم طی شده و به ما ابلاغ شود.

«صوت و تصویر فراگیر» تعاریف گسترده‌ای را می‌تواند شامل شود؛ ظاهرا این خود یکی از دلایل بروز اختلافات است. شما تعریف‌تان از این حوزه چیست؟
آنچه الان محل بحث است و بار‌ها هم بر آن تأکید شده این است که «صوت و تصویر فراگیر» آن‌گونه که از ادبیات علمی مربوط به حوزه رسانه برمی‌آید، مربوط به رسانه‌ها و پلتفرم‌هایی است که انبوهی از مخاطبان ناشناس دارند و در نقطه مقابل هم مراکز صوت و تصویر غیرفراگیر سیستم‌ها، سرویس‌ها و سامانه‌هایی هستند که مخاطب و کاربران‌شان در دسترس و قابل شناسایی هستند.
آنچه در سال‌های اخیر تحت عنوان مجوز مراکز عرضه برخط ویدیویی به مخاطبان داده شده است و از رهگذر این مجوز‌ها در حال حاضر چند برند در کشور با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می‌کنند، ناظر بر همین بوده که این سامانه‌ها و سرویس‌ها بنا نیست پا در کفش رسانه ملی کشور کنند و بخواهند نقش صوت و تصویر فراگیر را ایفا کنند.

اما ظاهرا قرائت صداوسیما کاملا متفاوت از این قرائت شماست.
به نظر می‌آید همان‌گونه که قبلا هم گفتم مرجع عالیه‌ای باید این اختلاف نظر و اختلاف قرائت در معنای صوت و تصویر فراگیر را یک‌بار برای همیشه روشن کند تا بعد ان‌شاءالله با یک تقسیم کار ملی، رسانه‌های مختلفی که در این زمینه کار می‌کنند با روشنی و وضوح بهتری بتوانند خدمات‌شان را ارایه دهند.

یعنی شما سامانه‌های «وی. او. دی» را مشمول عنوان صوت و تصویر فراگیر نمی‌دانید؟
«وی. او. دی»‌هایی که دارند کار می‌کنند، بر اساس آیین‌نامه‌هایی که ما داریم، نه به‌عنوان برودکست بلکه به‌عنوان یونیکست فعالیت دارند، که به نظر می‌آید فعالیت‌هایشان کمترین مغایرت و مباینتی با نصوص و مواد قانونی مربوط به وظایف انحصاری صداوسیما ندارد.

چون این تعاریف هنوز هم حل‌نشده مانده و مخاطبان ما در درک آن مشکل دارند، با ذکر مثال می‌توانید بگویید این عنوان شامل چه نوع فعالیت‌های رسانه‌ای است؟
اول اینکه این پرسش را باید رئیس سازمان مربوط پاسخ دهد، اما به‌عنوان کارشناس تلقی خودم را از عرف این ماجرا ارایه می‌دهم، که کسانی که موفق به دریافت مجوز صوت و تصویر فراگیر از صداوسیما شوند، حق دارند پخش زنده آنلاین از ایونت‌های مختلف داشته باشند؛ اجازه دارند در چارچوب توافقاتی که با رسانه ملی دارند مبادرت به بازپخش، بارگذاری و آرشیو برنامه‌های صداوسیما کنند.
همچنین مراکز صوت و تصویر فراگیر براساس جدول پخش یا به‌اصطلاح کنداکتور روزانه از قبل برنامه‌ها و خدمات‌شان را مشخص و معلوم می‌کنند تا کاربر بتواند در زمانی معلوم و مشخص از برنامه‌ای که برایش بارگذاری شده است، استفاده کند.

حالا بیاییم از این منظر نگاه کنیم که شما فرض کنید اعطای مجوز «وی. او. دی»‌ها نیز رفته زیر نظر صداوسیما
اصلا دوست ندارم این اتفاق بیفتد.

چرا؟
چون عوارضی دارد که خاطر همه را مکدر می‌کند.

مثلا چه عوارضی؟
مثلا از این نظر که به ادعای صفحه اصلی سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر، در یک‌سال اخیر حدود ٧٠ مجوز در حوزه‌های مختلف داده شده، اما خروجی این مجوز‌ها کو؟ در آن صفحه ٧٠- ٨٠ اسم و عنوان هست، اما تاکنون حداقل من که خروجی این مجوز‌ها را ندیده‌ام.

باز برگردیم سر جای اول‌مان؛ چرا؟
به هر حال هر کار آدابی دارد، اصولی دارد، توانمندی‌هایی می‌خواهد، شناخت می‌خواهد و خیلی چیز‌های دیگر. الان دو برند فیلیمو و نماوا با همکاری موسسات ویدیو رسانه برای صفر تا صد تولید و عرضه محصول برنامه‌ریزی می‌کنند، اما این سازوکار در چارچوب مقررات و ضوابط صداوسیما تقریبا نشدنی است، تقریبا از جنس دیگری است.
مضاف بر این، چون صداوسیما نمی‌خواهد در معرض انتقادات و پرسش‌های گوناگونی درباره محصولات این حوزه قرار بگیرد، سعی خواهد کرد با همان دست‌فرمان تولیدات خودش حرکت کند و این هم یعنی کپی‌های برابر با اصل محصولاتی که در حال حاضر مردم آن‌ها را در شبکه‌ها به رایگان تماشا می‌کنند (یا نمی‌کنند!).

دقیقا؛ یعنی یک سازوکار امتحان پس‌داده در جای دیگری دوباره همان روند را تکرار می‌کند.
بله؛ اما حتی این هم بعید است که تولیدات مشابه تلویزیون را در این شبکه‌ها ببینیم. چون سرمایه‌گذاران می‌دانند که مردم برای تماشای سریال‌ها، برنامه‌ها و محتوا‌های مشابه همان‌هایی که در شبکه‌ها به رایگان قابل تماشاست، حاضر به خرید یا پرداخت هزینه نیستند؛ مگر اینکه محصولات متفاوتی عرضه شود.

این همان است که در ابتدا گفتم کنترل تمام حوزه‌ها توسط یک سلیقه خاص. نه؟
البته ما هر وقت این حرف را می‌زنیم، می‌گویند که رونق این فضا به این دلیل است که خطوط قرمز شکسته می‌شود. اما این‌طور نیست. بحث سلیقه است.
بحث این است که سینمای ایران و محصولات نمایش خانگی سعی کرده یک مقدار قرابت و نزدیکی بیشتری با واقعیات موجود در زندگی مردم داشته باشد و همه سطوح و لایه‌های اجتماعی را به تصویر بکشد. خب این خیلی به باورپذیری قصه‌ها کمک می‌کند. اما تلویزیون خواسته یا ناخواسته خودش را در یک محدوده تنگ و ترشی گرفتار کرده و از آن فراتر نمی‌رود.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید