سریال نون خ 2؛ ادای دین به قله‌های اورامانات

سریال نون خ 2؛ ادای دین به قله‌های اورامانات

به نقش سلمان و گاوش جاناتان توجه کنید. کاظم نوربخش در این سریال یک طناز درست است و لحظه‌ای سلمان را ترک نمی‌کند. منتظر بودم سلمان با گاوش به خاطر شیرین که دغدغه هنری دارد در نقش مشد‌حسن فیلم گاو هم فرو برود.

کد خبر : ۷۹۶۴۶
بازدید : ۱۷۹۶
سریال نون خ 2؛ ادای دین به قله‌های اورامانات
فاروق مظلومی | شاید فقط در شهر سنندج با بزرگواری به یک سرباز بیست‌ساله غیربومی اجازه دهند اولین آزمون نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی خودش را در تالار تئاتر اصلی شهر - تالار فرهنگ - به روی صحنه ببرد. سی سال از آن روز‌ها گذشته است.
روز‌هایی که من فکر می‌کردم به دلیل نزدیکی جغرافیایی آذربایجان و شهر ما خوی به شوروی آن سال‌ها، قرابتی با چخوف دارم. مهمان نوازی سنندجی‌ها و دو سال بعد از آن رای مثبت تلویحی- بازنویسی - اکبر رادی به نمایشنامه بعدی من در مرکز هنر‌های نمایشی، سوءتفاهم نمایشنامه‌نویس بودن را در من تشدید کرد.
خیلی طول نکشید که فهمیدم مرحوم رادی به اغلب نمایشنامه‌هایی که نویسنده‌اش جوان بود رای بازنویسی می‌داد تا تشویق‌شان کند.

حالا عین بچه آدم فقط تئاتر را می‌خوانم و تماشا می‌کنم و نقد نقاشی اگر مجال دهد گاهی نقد تئاتر و سینما هم می‌نویسم. البته دلم به حال تماشاگران تالار فرهنگ سنندج و مرحوم رادی می‌سوزد. چه تحملی داشته‌اند. خداوند مرا ببخشد و آن‌ها را اجر دهد. کاش آزمایش خونی بود که مشخص می‌کرد ما استعداد کدام کار هنری را داریم. مثلا نمایشنامه‌نویسی مثبت یا کارگردانی منفی.

حالا همین لباس و آواز‌های کردی در بهشت اورامانات کافی بود که سریال طنز «نون‌خ‌۲» که از ۲۲ فروردین تا ۴ اردیبهشت از شبکه یک سیما پخش شد، مرا به آن سال‌ها ببرد. صبح با دیدن مزارع توت‌فرنگی در اورامانات شروع و عصر با شنیدن پیانوی آقایی به نام مردوخی در خانه فرهنگ تمام می‌شد.
گاهی هم سری به سازفروشی جناب عندلیبی پدر بزرگوار جمشیدخان و آقا‌جلیل در پاساژ فردوسی می‌زدم. دف‌ها را که می‌دیدم انگار تمام جهان را در جانم می‌نواختند. لحظاتی که به دیدن اجرای گروه تنبورنوازان می‌شتافتم آرزو می‌کردم کاش من هم ساز می‌زدم تا رویش بنویسم «ساز من غمگین است دلش برای صدای تو تنگ شده است.»
بدون آزمایش هم می‌دانستم نوازنده نیستم. این یادداشت ادای دینی است به اورامانات و خانه فرهنگ، به قول عمران صلاحی، همانجا که صابون نوشتن زیر پایم رفت.

بگذریم و حالا سریال نون‌خ‌۲ را در پلان‌های نقد ببینیم.

پلان اول؛ طنز
شاید، طناز بودن سخت‌ترین کار در کارگردانی و نویسندگی و بازیگری باشد. کیومرث منشی‌زاده، شاعر، نظریه‌پرداز و طنزنویس فقید معاصر که طنزش بر قله طنز معاصر نشسته است می‌گفت: «اندیشیدن مشکل است و خوب اندیشیدن مشکل‌تر و مشکل‌تر از آن طنز اندیشیدن است. درحالی که مشکل‌تر از آن بر زبان آوردن طنز و از آن مشکل‌تر یک چیز است و آن نوشتن طنز است.»

در گفت‌وگویی که با مرحوم منشی‌زاده داشتم یادم رفت نظرش را در مورد ساخت فیلم طنز و بازیگری طنز بپرسم. اما طنزی دارد با این مضمون که «فرانسوی‌ها بانمک هستند به استثنای لویی دوفونس». دوفونس عامدانه خودش را بانمک نشان می‌داد و این عمد او را لو می‌داد که بامزه نیست. همان‌طور که قتل عمدی زودتر از نوع غیرعمدی‌اش لو می‌رود.

پلان دوم؛ تلویزیون و سریال
تلویزیون قبل از نون‌خ هم در کنار سریال‌های کارخانه‌ای، سریال‌های خوب و خیلی خوب هم تولید کرده است. مثلا هزار دستان، وضعیت سفید، آرایشگاه زیبا، لیسانسه‌ها، دیوار به دیوار، پایتخت یک و... که البته پایتخت‌های بعدی با افزایش عددشان کیفیت‌شان کاهش یافت تا اینکه پایتخت شش نشان داد عوامل این سریال با جدی گرفتن جذابیت شخصیت‌های جا افتاده سریال، هیچ چیز را جدی نگرفته‌اند.
وقتی لقمه کله گربه‌ای، غذا خوردن دولپی یا مزه پراکنی‌های سخیف مربوط به دستشویی خمیرمایه طنز یک سریال شد کار آن سریال تمام است. از این جهت ساخت پایتخت هفت امر خطیری است و سازنده‌هایش بهتر است به خوش یمنی عدد هفت امیدوار نباشند و قبل از شروع کار دوره نجات غریق ببینند.

پلان سوم؛ داستان و لوکیشن نون‌خ‌۲
من به سفارش دوست و کارگردان خوبی که داشتن آنتن تلویزیون و ماهواره را در منافات با روشنفکری و خیانت به برگمان نمی‌داند از قسمت پنجم به تماشاگران نون‌خ‌۲ پیوستم. این سریال هم به دلیل شیوع کرونا با پایان تولید اجباری مواجه شده بود.
اما بعد از دیدن آخرین قسمت به نظر می‌رسید پایان اجباری سریال توفیق اجباری هم باشد. افزایش موتیف‌های متنی و تصویری مربوط به زندگی تک‌تک شخصیت‌ها و روزانه‌نگاری در قسمت‌های پایانی زنگ خطر ناداستان را به صدا در آورده بود. اگر چه ناداستان در مقایسه با داستان از اهمیت هنری بالاتری برخوردار است، اما برای بیننده یک شبکه سراسری خطر کسالت دارد.
از مطرح‌ترین ناداستان‌های معاصر «تن‌هایی پرهیاهو» خودزندگینامه‌نویسی بهومیل هرابال نویسنده بزرگ چک است. وقتی همه جهان درگیر یک پاندمی غیرقابل پیش‌بینی باشد موفقیت یک سریال طنز کار سختی به نظر می‌رسد. در این روز‌های بحرانی مدیریت ذهن درگیر تماشاچی کاری آسان‌تر از مدیریت بحران نیست.
اما سعید آقاخانی به عنوان بازیگر و کارگردان و امیر وفایی نویسنده سریال توانستند تماشاگر را مجاب کنند که این سریال را تماشا کند و انتظاری را که از یک سریال طنز می‌رود برآورده کنند. وقتی سریالی از شبکه سراسری و عمومی‌ترین شبکه ایران در شرایط غمناک کرونا پخش می‌شود انتظار این است که در کنار موضوعی سرگرم‌کننده، ذائقه و آگاهی مخاطب را هم بهبود ببخشد.
داستان سریال بین اهالی روستایی که از ترس زلزله در کنار رودخانه اردو زده‌اند می‌گذشت. انتخاب کمپ برای محل داستان هوشمندانه و خطیر بود. کمپ محل همدلی است و بحران شیوع کچلی و اشاره به آنفلوآنزا در کمپ همدلی تماشاگر روز‌های کرونایی را با شخصیت‌های داستان بیشتر می‌کرد.
اما اگر دو خط متقاطع را دراماتیک‌تر از دو خط غیرمتقاطع بدانیم این کمپ کوچک با تعداد زیادی بازیگر، خطوط متقاطع بازی را بیشتر کرده و یک درام تصویری می‌ساخت و فضای داستان را پیچیده و مبهم می‌کرد. توقف بیشتر بازیگران در اغلب صحنه‌ها عامل کنترل این خطر بود. خطر دیگر لوکیشن کمپ در مقایسه با لوکیشن نون خ. یک بروز می‌کرد.
در نون‌خ یک از روستا‌های زیبای کردستان برای فیلمبرداری استفاده شده بود. در روانشناختی گردشگران کمپ طبیعی سکونتگاه افرادی است که نسبت به شهرگرد‌ها درونگراترند و باور‌پذیری شوخ‌طبعی اهالی بعد از روز‌ها اقامت در سرمای کمپ از هر قسمت به قسمت دیگر کمتر می‌شد.
اگر بعدا فیلمی ساخته شود که داستانش درگیری چند خانواده فراری از زلزله در یک کمپ با مرگ کرونایی باشد و نگاه‌های مشکوک افراد روی همدیگر در جست‌وجوی فرد مبتلا بچرخد، قطعا باید به نویسنده نون‌خ‌۲ حق مالکیت معنوی بپردازد.

«نون‌خ‌۲» از کلیشه نخ نمای روستایی ساده و شهری زرنگ آزاد است. عوامل این سریال کاملا آگاهی دارند که تفکیک‌زدایی بعد از مدرنیته سال‌هاست تفکیک سنتی روستا و شهر را هم زدوده است. از این رو دانستن معنی فاینانس برای یک پسربچه در عین حال که بامزه است عجیب هم نیست.
مدیریت یک داستان در فضایی که شخصیت‌ها تقریبا از نظر هوش، آگاهی، عاطفه و موقعیت اجتماعی همگن هستند کار آسانی نبود. آن‌ها از عنصر تضاد که در اغلب سریال‌های طنز تنها ایده و نجات‌دهنده نویسنده و کارگردان است کمترین استفاده را کرده‌اند و شاید تعداد اندکی از شخصیت‌های سریال فقط از نظر بعضی تخلف‌های قانونی تضاد‌هایی با هم دارند.
از طرفی نکات آموزشی که از شاخص‌های کیفی سریال‌ها در نظر مدیران صدا و سیماست در این سریال چنان به آرامی و ناملموس تزریق می‌شد که ژست شعاری نمی‌گرفت. مثلا تذکر معلم روستا که «به کودکان هرگز نگویید بزرگ شده‌اند بگذارید کودکی کنند». احتمالا آقاخانی و وفایی خودشان خوب نمی‌دانند که چه بندبازی ماهرانه‌ای را به اجرا گذاشته‌اند.

پلان چهارم؛ بازیگران
بازیگران نون‌خ‌۲ مثل لویی دوفونس نبودند که عامدانه طنازی کنند. کلمنت گرینبرگ (۱۹۹۴-۱۹۰۹) که برخی او را بزرگ‌ترین منتقد هنر‌های تجسمی می‌دانند در توصیف امر والای هنری تفاوتی ظریف بین اراده و عمد قایل بود و اثر هنری را ارادی ولی غیرعامدانه می‌دانست. می‌توان این نظر را به بازیگری طنز هم تسری داد.

اراده از درون (خودآگاه یا ناخودآگاه) تغذیه می‌کند، اما عامدانه بودن اثر هنری یعنی هنرمند با نظر به بیرون از خودش جدا شده است و به عوامل بیرونی مثل جلب نظر مخاطب یا کارگردان توجه می‌کند و قصد خنداندن دارد و نتوانسته است خود درونی‌اش را خنده‌دار کند. بازیگران سریال «نون‌خ‌۲» نقش خنداندن را بازی نکردند آن‌ها واقعا خنده‌دار بودند. آن‌ها از خنده‌دار بودن نترسیدند و خنداندن دیگران را دوست داشتند.
به نقش سلمان و گاوش جاناتان توجه کنید. کاظم نوربخش در این سریال یک طناز درست است و لحظه‌ای سلمان را ترک نمی‌کند. منتظر بودم سلمان با گاوش به خاطر شیرین که دغدغه هنری دارد در نقش مشد‌حسن فیلم گاو هم فرو برود.
حمیدرضا آذرنگ به نقش خلیل اعتقاد دارد و اصطلاح خودساخته «قوچمان درآمد» را چنان تبدیل به تصویر در صورتش می‌کند که بعد از دو بار شنیدن آن متوجه می‌شویم مفهوم «قوچمان درآمد» به «پیرمان درآمد» نزدیک است. سیروس میمنت بازیگر خوبی است که خوب دیده نشده است و این‌بار هم در نقش کیوان کار را تمام می‌کند.

صهبا شرافتی در نقش روناک فضا را از بقیه خانم‌ها - خصوصا هدیه بازوند و ندا قاسمی - می‌گیرد صد البته این به خاطر خشونت حاکم بر نقشش نیز هست. در سریال‌های طنز نقش‌های خشن در کنار نقش‌های عادی دیگر مثل بازیکن خط حمله فوتبال هستند و گلی که همه در آن نقش داشته‌اند به نام آن‌ها تمام می‌شود.
بار دیگر بازیگران بومی نشان دادند همانطور که راهنما‌های محلی مطمئن‌ترین افراد در مناطق صعب‌العبور هستند آن‌ها هم راهنما‌های چراغ خاموش کارگردان هستند.

کاش بازیگران ایرانی کیوریتور داشتند. کیوریتور به معنی مراقب هنری در عالم هنر‌های تجسمی حرفه‌ای جا افتاده و اصطلاحی وارداتی است و ما منتظریم این اصطلاح هم مثل کستینگ - به نظر من یعنی نقش‌پردازی - در اروپا به بازیگری هم برسد تا بعد به خاورمیانه هم صادر کنند.
این مرجعیت متکبرانه اروپا برای خاورمیانه معلوم نیست تا کی باید ادامه داشته باشد. به هر حال ساخت نون خ. ۳ هم کار خطرناکی است، چون احتمال دارد موفقیت نون‌خ‌۲ را به خطر بیندازد. کیوریتور مراقب اینگونه مخاطره‌هاست و می‌تواند با مراقبت از متن و بازیگر‌های معرفی شده در این سریال آن‌ها را برای کار‌های بعدی آماده و معرفی کند.
یک کیوریتور بازیگری با بررسی دوره‌ای - بایونویسی - بازیگر‌های باسابقه‌ای مثل آقاخانی و آذرنگ که در میانسالی بازیگری هستند ادامه راه را که نه بلکه چراغ را برای ادامه، روشن کند. البته اگر غم نان چراغ را خاموش و راه را تاریک نکند. این سال‌ها آذرنگ و آقاخانی نشان داده‌اند مردانی برای تمام متون هستند.

پلان آخر؛ تیتراژ پایانی
در پایان این یادداشت خواهش می‌کنم سازنده‌های فیلم و سریال در انتخاب نام سریال به فکر منتقدین هم باشند تکرار نامی مثل «نون‌خ‌۲» در یک یادداشت آدم را از صرافت نون خوردن با نقدنویسی می‌اندازد.

پایان سریال نون‌خ‌۲ با ترانه «شیرین‌ای شیرین» با صدای سید جلال‌الدین محمدیان بود که در صدایش اندوهی شیرین وجود دارد. شنیدن این ترانه با صدای محمدیان شنونده را درگیر حسی می‌کند که قابل بیان نیست و این از نشانه‌های هنر والاست چرا که به قول ساموئل بکت گاهی واژه‌ها ظلم به حقیقت هستند.
صدای محمدیان از نافذترین و ناب‌ترین صداهاست همان صدایی که آهنگ «مردان خدا» را تاکنون از تمام مردان خدا بهتر خوانده است. انتخاب این آهنگ برای پایان سریال با صدای خردسوز محمدیان و با توجه به عشق سلمان به شیرین از آن برگ‌های برنده غافلگیرکننده بود چرا که آخرین پلان فیلم همین تیتراژ پایانی است.
با اوضاع فعلی جهان تا ساخت «نون خ. ۳» - البته امیدوارم با اسمی دیگر - عشق سلمان به شیرین چهل بار در قله‌های اورامانات به چله خواهد نشست.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید