بهترین سن برای ازدواج چه سنی است؟
بهترین سن برای ازدواج؛ آیا به ازداوج کردن فکر میکنید؟ چطور مطئن هستید که ازدواجتان دوام خواهد آورد؟ شما میتوانید لیستی بلندبالا از معیارهای سازگاری تهیه کنید یا میتوانید سنتان را در نظر بگیرید. به طرز شگفت انگیزی، سن شما زمانی که ازدواج میکنید، اطلاعات مفیدی در رابطه با میزان احتمال آسیب پذیری ازدواجتان و طلاق در اختیار میگذارد. اما ببینیم بهترین سن ازدواج چه زمانی است؟
کد خبر :
۸۱۶۱۴
بازدید :
۲۷۱۱
فرادید | آیا به ازداوج کردن فکر میکنید؟ چطور مطئن هستید که ازدواجتان دوام خواهد آورد؟ شما میتوانید لیستی بلندبالا از معیارهای سازگاری تهیه کنید یا میتوانید سنتان را در نظر بگیرید. به طرز شگفت انگیزی، سن شما زمانی که ازدواج میکنید، اطلاعات مفیدی در رابطه با میزان احتمال آسیب پذیری ازدواجتان و طلاق در اختیار میگذارد. اما ببینیم بهترین سن ازدواج چه زمانی است؟
تصوری دیرینه وجود دارد که افرادی که در سنین بالاتر ازدواج میکنند، زندگیهای پایدارتری دارند. بر اساس این تفکر، ازدواج به عنوان یک نوجوان، خطرناکترین نوع ازدواج است و با بیشترین ریسک طلاق روبروست. منطقی به نظر میرسد، نه؟ اگر جوان باشید، احتمالا از لحاظ مالی وضع چندان خوبی ندارید و از آیندهی حرفهای خود اطمینان ندارید. به احتمال زیاد فشارهایی مرتبط با سنتان از سوی خانواده، دوستان، کار و مدرسه بر شما وارد میشود و ذهن شما هنوز به طور کامل توسعه نیافته است و در ورای همهی اینها، بسیاری از نوجوانان در مدیریت روابط و چالش هایش بی تجربه هستند. بسیار سخت است که در نوجوانی ازدواج کنید. آمارهایی تکان دهنده به روایت از وجود ۲۴ هزار کودک بیوه زیر ۱۸ سال را ببینید.
روند آماری نشان میدهد که بهتر است چند سال صبر کنیم؛ کسانی که در ۲۵ سالگی ازدواج میکنند، ۵۰ درصد کمتر با احتمال جدایی روبرو هستند تا کسانی که در ۲۰ سالگی ازدواج میکنند. این کاهش چشم گیر خطر، شروع یک روند کاهنده و شیب کاهشی است و همین طور که رو به جلو حرکت میکند، این احتمال نیز کمتر میشود، اگرچه در دههی ۲۰، ۳۰ به بالا، نرخ کاهش کمتر و کمتر میشود.
تصوری دیرینه وجود دارد که افرادی که در سنین بالاتر ازدواج میکنند، زندگیهای پایدارتری دارند. بر اساس این تفکر، ازدواج به عنوان یک نوجوان، خطرناکترین نوع ازدواج است و با بیشترین ریسک طلاق روبروست. منطقی به نظر میرسد، نه؟ اگر جوان باشید، احتمالا از لحاظ مالی وضع چندان خوبی ندارید و از آیندهی حرفهای خود اطمینان ندارید. به احتمال زیاد فشارهایی مرتبط با سنتان از سوی خانواده، دوستان، کار و مدرسه بر شما وارد میشود و ذهن شما هنوز به طور کامل توسعه نیافته است و در ورای همهی اینها، بسیاری از نوجوانان در مدیریت روابط و چالش هایش بی تجربه هستند. بسیار سخت است که در نوجوانی ازدواج کنید. آمارهایی تکان دهنده به روایت از وجود ۲۴ هزار کودک بیوه زیر ۱۸ سال را ببینید.
روند آماری نشان میدهد که بهتر است چند سال صبر کنیم؛ کسانی که در ۲۵ سالگی ازدواج میکنند، ۵۰ درصد کمتر با احتمال جدایی روبرو هستند تا کسانی که در ۲۰ سالگی ازدواج میکنند. این کاهش چشم گیر خطر، شروع یک روند کاهنده و شیب کاهشی است و همین طور که رو به جلو حرکت میکند، این احتمال نیز کمتر میشود، اگرچه در دههی ۲۰، ۳۰ به بالا، نرخ کاهش کمتر و کمتر میشود.
مطالعهی جدیدی دربارهی بهترین سن ازدواج نشان میدهد که اگر افراد نمیخواهند حداقل در ۵ سال اول زندگی مشترکشان طلاق بگیرند، باید بین ۲۸ تا ۳۲ سالگی ازدواج کنند.
قبل از توضیح بیشتر در این مورد از شما خواهش میکنم که اگر سنتان بالاتر از این اعداد است و هنوز ازدواج نکردهاید، از دست من عصبانی نشوید و جبهه نگیرید. اینها فقط آمار و ارقام هستند و نمیتوانند بههیچوجه وضعیت شخصی شما یا آخرین فرد فریبکار/ روانپریش/ خودشیفتهای که چندین ماه از عمرتان را هدر داد، توجیه کنند. هیچکس شما را سرزنش نمیکند. شما فردی فوقالعاده و بسیار دوستداشتنی هستید.
حالا به ادامهی بحث میپردازیم.
نیک ولفینگرِ جامعهشناس این پژوهش را در دانشگاه یوتا انجام داد و مؤسسهی مطالعات خانواده آن را چاپ کرد. این مطالعه نشان میدهد افرادی که بین سنین ۲۸ تا ۳۲ سالگی ازدواج میکنند، در سالهای آتی بهاحتمال کمتری طلاق میگیرند. این اظهارنظری جدید است؛ جامعهشناسان پیش از این معتقد بودند که ازدواج در سنین بالاتر معمولا به ثبات بیشتر منجر میشود و هیچ سقف سنی خاصی برای ازدواج موفق وجود ندارد.
ولفینگر دادههای سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ مربوط به بررسی ملی رشد خانواده را تجزیهوتحلیل کرد. او نوعی منحنی زنگولهای وارونه پیدا کرد. ولفینگر مینویسد: «با سپریشدن سنین نوجوانی و رسیدن به اواخر دههی ۲۰ یا اوایل دههی ۳۰ زندگی احتمال طلاق کاهش مییابد. سپس با رسیدن به اواخر دههی ۳۰ و اوایل دههی ۴۰، احتمال طلاق دوباره افزایش مییابد.» این مطالعه میگوید که بهازای هر سال پس از ۳۲ سالگی، احتمال طلاق حدود ۵ درصد بالا میرود.
قبل از توضیح بیشتر در این مورد از شما خواهش میکنم که اگر سنتان بالاتر از این اعداد است و هنوز ازدواج نکردهاید، از دست من عصبانی نشوید و جبهه نگیرید. اینها فقط آمار و ارقام هستند و نمیتوانند بههیچوجه وضعیت شخصی شما یا آخرین فرد فریبکار/ روانپریش/ خودشیفتهای که چندین ماه از عمرتان را هدر داد، توجیه کنند. هیچکس شما را سرزنش نمیکند. شما فردی فوقالعاده و بسیار دوستداشتنی هستید.
حالا به ادامهی بحث میپردازیم.
نیک ولفینگرِ جامعهشناس این پژوهش را در دانشگاه یوتا انجام داد و مؤسسهی مطالعات خانواده آن را چاپ کرد. این مطالعه نشان میدهد افرادی که بین سنین ۲۸ تا ۳۲ سالگی ازدواج میکنند، در سالهای آتی بهاحتمال کمتری طلاق میگیرند. این اظهارنظری جدید است؛ جامعهشناسان پیش از این معتقد بودند که ازدواج در سنین بالاتر معمولا به ثبات بیشتر منجر میشود و هیچ سقف سنی خاصی برای ازدواج موفق وجود ندارد.
ولفینگر دادههای سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ مربوط به بررسی ملی رشد خانواده را تجزیهوتحلیل کرد. او نوعی منحنی زنگولهای وارونه پیدا کرد. ولفینگر مینویسد: «با سپریشدن سنین نوجوانی و رسیدن به اواخر دههی ۲۰ یا اوایل دههی ۳۰ زندگی احتمال طلاق کاهش مییابد. سپس با رسیدن به اواخر دههی ۳۰ و اوایل دههی ۴۰، احتمال طلاق دوباره افزایش مییابد.» این مطالعه میگوید که بهازای هر سال پس از ۳۲ سالگی، احتمال طلاق حدود ۵ درصد بالا میرود.
در واقع این تئوری ازدواج، به زبان ساده یعنی اینکه برای ازدواج، سن شما نباید خیلی پایین یا بیشازحد بالا باشد.
دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد، چرا اواخر دههی ۲۰ یا اوایل دههی ۳۰ برای شروع رابطهای مادامالعمر، منطقی بهنظر میرسد و بهترین سن ازدواج معرفی شده است: افراد در این سنین به اندازهی کافی بالغ هستند تا تشخیص دهند که آیا واقعا با کسی سازش و تفاهم دارند یا فقط تحتتأثیر هورمونها قرار گرفتهاند. آنها قبلا انتخابهای قابلتوجهی در زندگیشان انجام دادهاند و مسئولیتهای مهمی بهعهده گرفتهاند و ممکن است از نظر مالی دستشان آنقدر باز باشد که بتوانند در صورت لزوم از فرد دیگری حمایت مالی کنند.
از سوی دیگر، آنها آنقدر پیر و انعطافناپذیر (سرسخت) نیستند که نتوانند تغییرات کوچکی در عادات، سبک زندگی، اهداف و بهداشت شخصیشان - که در هر ازدواجی لازم و ضروی است - ایجاد کنند. آنها احتمالا همسران سابق یا فرزندانی ندارند که مجبور باشند زمان، منابع و وفاداریشان را میان آنها تقسیم کنند.
احتمال طلاق و بهترین سن ازدواج
ولفینگر میگوید که حتی پس از کنترل جنسیت، نژاد، ساختار خانوادگی و سن در زمان انجام بررسی، تحصیلات، سنت دینی، حضور در مراسم مذهبی، سابقهی جنسی و همچنین اندازهی منطقهی شهری که شرکتکنندگان در آن زندگی میکردند، این منحنی همچنان به همین شکل بود.
او فکر میکند که دلیل آن ممکن است «سوگیری انتخاب» باشد. او مینویسد: «کسانی که برای ازدواج تا دههی ۳۰ زندگیشان صبر میکنند، ممکن است از آن نوع افرادی باشند که آمادگی تشکیل خانواده و زندگی مشترک را ندارند.» همچنین به این معناست که «افرادی که دیرتر از معمول ازدواج میکنند، مدام بهدنبال غربالکردن گزینههای مناسب برای ازدواج هستند تا بهترین همسران را از میان شریکهای احتمالی زندگی برای خود انتخاب کنند.»
یکبار دیگر تکرار میکنم که این نظر آقای ولفینگر است که بهترین سن ازدواج ۲۸ تا ۳۲ سالگی است و مجردهای بالای ۳۲ سال، افراد مناسبی برای ازدواج نیستند؛ نه نظر شخصی من.
اما سایر جامعهشناسانی که جوانب مختلف این مسئله را بررسی کردند هم هستند که با نظر ولفینگر موافق نیستند. فیلیپ کوهن از دانشگاه مریلند با تجزیهوتحلیل مجموعهی متفاوتی از دادهها از سازمان بررسی جامعهی آمریکا اعلام کرد که بالارفتن سن به این معنا نیست که شانس بقا و ادامهی ازدواج شما کمتر میشود. او میگوید که اگر نمیخواهید طلاق بگیرید، باید بین ۴۵ تا ۴۹ سالگی ازدواج کنید. او تأکید میکند که درست به همین دلیل است که مردم نباید تصمیمات مهم زندگی شان را بر مبنای تجزیهوتحلیلهای آماری موجود در اینترنت بگیرند.
حقیقت این است که طلاق، یک الگوی اجتماعی دشوار برای اندازهگیری و سنجش است. بسیاری از مناطق و استانها در جمعآوری و ارائهی آمار مربوط به طلاق همکاری نمیکنند و ازآنجاکه در آمریکا تعداد روزافزونی از مردم تصمیم میگیرند که بدون ثبت رسمی ازدواجشان باهم زندگی کنند، شمارش تعداد طلاقها دیگر روش مطمئنی برای اندازهگیری میزان شکست در زندگی مشترک نیست.
او فکر میکند که دلیل آن ممکن است «سوگیری انتخاب» باشد. او مینویسد: «کسانی که برای ازدواج تا دههی ۳۰ زندگیشان صبر میکنند، ممکن است از آن نوع افرادی باشند که آمادگی تشکیل خانواده و زندگی مشترک را ندارند.» همچنین به این معناست که «افرادی که دیرتر از معمول ازدواج میکنند، مدام بهدنبال غربالکردن گزینههای مناسب برای ازدواج هستند تا بهترین همسران را از میان شریکهای احتمالی زندگی برای خود انتخاب کنند.»
یکبار دیگر تکرار میکنم که این نظر آقای ولفینگر است که بهترین سن ازدواج ۲۸ تا ۳۲ سالگی است و مجردهای بالای ۳۲ سال، افراد مناسبی برای ازدواج نیستند؛ نه نظر شخصی من.
اما سایر جامعهشناسانی که جوانب مختلف این مسئله را بررسی کردند هم هستند که با نظر ولفینگر موافق نیستند. فیلیپ کوهن از دانشگاه مریلند با تجزیهوتحلیل مجموعهی متفاوتی از دادهها از سازمان بررسی جامعهی آمریکا اعلام کرد که بالارفتن سن به این معنا نیست که شانس بقا و ادامهی ازدواج شما کمتر میشود. او میگوید که اگر نمیخواهید طلاق بگیرید، باید بین ۴۵ تا ۴۹ سالگی ازدواج کنید. او تأکید میکند که درست به همین دلیل است که مردم نباید تصمیمات مهم زندگی شان را بر مبنای تجزیهوتحلیلهای آماری موجود در اینترنت بگیرند.
حقیقت این است که طلاق، یک الگوی اجتماعی دشوار برای اندازهگیری و سنجش است. بسیاری از مناطق و استانها در جمعآوری و ارائهی آمار مربوط به طلاق همکاری نمیکنند و ازآنجاکه در آمریکا تعداد روزافزونی از مردم تصمیم میگیرند که بدون ثبت رسمی ازدواجشان باهم زندگی کنند، شمارش تعداد طلاقها دیگر روش مطمئنی برای اندازهگیری میزان شکست در زندگی مشترک نیست.
بااینحال موارد واضحی وجود دارند که در تمامی تحقیقات بهاثبات رسیدهاند: داشتن پول و مدرک دانشگاهی، احتمال طلاقگرفتن شما را کاهش میدهد. نامزدبودن قبل از ازدواج و بهتعویقانداختن زمان بچهدار شدن تا رسیدن به تفاهم نسبی در زندگی مشترک نیز در کاهش احتمال طلاق مؤثر است. این موارد، کاملا درست و اثباتشده هستند و میتوانید با خیال راحت به آنها اعتماد کنید.
۰