فیلم حکایت دریا؛ حدیث نفس یک فیلمساز روشنفکر
این دغدغهها همه و همه دست به دست هم میدهند و حکایت دریا را تبدیل به اثری میکنند که مخاطب در مواجهه با آن انگار دارد از یکسری جملات قصاری که درنهایت تنها میتوانند به تخلیهشدن بینجامند، سان میبیند.
کد خبر :
۸۲۵۰۶
بازدید :
۱۳۹۲
چندوقتی میشود که فیلم «حکایت دریا»، آخرین ساخته بهمن فرمانآرا به صورت آنلاین اکران شده است. فیلمی که پیش از اکران مدت چهارسال با موانع و چالشهای پرشماری در راه نمایش عمومی مواجه بوده؛ و همین هم نمایش آنلاین آن را اتفاقی کنجکاویبرانگیز و جذاب کرده- مثل تمام فیلمهای فیلمسازان نسل اول که هنوز مشغول فعالیت هستند و هربار نمایش فیلمهایشان اتفاقی یکه و یگانه در سینمای ایران به شمار میآید.
«حکایت دریا» حکایت نویسندهای است که در دنیای ذهنی خود و با چالشها و دشواریهایی که او را احاطه کردهاند، روزگار میگذراند؛ نویسنده معروفی که روان و شخصیتش به کلی فرو پاشیده و فرجامش به بستریشدن در یک موسسه روانپزشکی انجامیده است.
«حکایت دریا» از این منظر فیلمی متفاوت از کلیت سینمای امروز ماست. فیلمی تلخ که از نظر بسیاری از مخاطبان روایتی سرد و جدی درباره حال و اوضاع روشنفکری این روزها ارایه میدهد- و راز تفاوت و تأثیرگذاری فیلم نیز همین است.
اینکه در سینمایی که در حرکتی پاندولی بین کمدیهای سطحی و درامهای فقیرنوازانه شبهاجتماعی سیر میکند، به روشنفکری و استیصال روشنفکران میپردازد- و به همین دلیل هم هست که بهرغم تأخیر چهارساله فیلم در نمایش عمومی کاملا متناسب با حالوهوای این روزها جلوه میکند.
در مطلب پیشرو، جواد طوسی بهعنوان منتقد با دغدغههای جدی اجتماعی در مواجهه با فیلمها، آخرین فیلم به نمایش درآمده بهمن فرمانآرا را از منظر نسبتی که با جامعه امروز ایران دارد، در بوته نقد گذاشته است.
«بر اساس کارنامه فیلمسازی بهمن فرمانآرا بهخصوص فیلمهای بعد از انقلاب این کارگردان که شروعش با فیلم بوی کافور، عطر یاس بود، سلیقه و نگاه و مشخصهها و مصادیق شیوه روایتپردازی ایشان مشخص است.
«بر اساس کارنامه فیلمسازی بهمن فرمانآرا بهخصوص فیلمهای بعد از انقلاب این کارگردان که شروعش با فیلم بوی کافور، عطر یاس بود، سلیقه و نگاه و مشخصهها و مصادیق شیوه روایتپردازی ایشان مشخص است.
با این پیشزمینه میتوان گفت: حکایت دریا با همان قالب و شیوه بیان و نگاه و جهانبینی فرمانآرا ساخته شده، با این تفاوت که حالا ما حدیث نفس این فیلمساز را با آن نشانههای روشنفکرانهاش در دوران کهولت سنی میبینیم و از بدِ حادثه این نگاه واکنشی در دورهای اتفاق میافتد که افرادی، چون بهمن فرمانآرا به قدر کافی بهانه برای نگاه و لحن معترضانه نسبت به محیط و دنیای پیرامونشان دارند.
اما اعتراضی که در حکایت دریا میبینیم، به خاطر اینکه حجم وسیعی از آن با کلام و به شیوه نوعی تکمضراب ابراز میشود، بیشتر شبیه غرزدن جلوه میکند تا اعتراض رادیکالی که درنهایت پیشنهادی سازنده برای عبور از چنین بحران معاصری داشته باشد».
جواد طوسی فیلم حکایت دریا را در این چند جمله توصیف میکند. نسبتش را با کارنامه فیلمساز و البته جامعهای که فیلم در آن ساخته میشود، بهخصوص سنت روایی فیلم را که در ادامه بوی کافور، عطر یاس و فیلمهای دیگر بعد از انقلاب فرمانآرا فیلمهای خنثی و ساکتی نیستند و در تمامشان میشود عکسالعمل سینماگر باتجربه و دغدغهمندی را دید که سینما را به مثابه روزنامه میبیند.
از این منظر، اما حکایت دریا از نظر جواد طوسی جزو کارهای ناموفق بهمن فرمانآراست. فیلمی که اعتراض را تا حد غرزدنهای روزمره تقلیل داده است.
کلکسیون جملات قصار
مخاطبان حکایت دریا اغلب در این نکته متفقالقولند که این فیلم پر است از دغدغههای اجتماعی- انتقادی شریف؛ و اتفاقا نقطه ضعف فیلم هم کثرت این دغدغهها و انتقادات است. موضوعی که باعث میشود فیلمساز وقت و توان کافی برای پرداخت به همهشان را نداشته باشد و ناچار به مرور تیتروار آنها شود.
کلکسیون جملات قصار
مخاطبان حکایت دریا اغلب در این نکته متفقالقولند که این فیلم پر است از دغدغههای اجتماعی- انتقادی شریف؛ و اتفاقا نقطه ضعف فیلم هم کثرت این دغدغهها و انتقادات است. موضوعی که باعث میشود فیلمساز وقت و توان کافی برای پرداخت به همهشان را نداشته باشد و ناچار به مرور تیتروار آنها شود.
جواد طوسی نیز این ایراد را به نوعی وارد میداند: «در حکایت دریا عملا یک هنرمند و روشنفکری را میبینیم که در آستانه کهنسالی خودش یک خلوتی پیدا کرده و هم میخواهد منفعل نباشد، هم نسبت به جامعه ملتهب و درعین حال بیانگیزه و به انفعالکشیده پیرامونش واکنش نشان دهد و هم اینکه تا حدی نگاه دلسوزانه نسبت به نسل جوان به هرزرفته این زمانه هم داشته باشد.
این دغدغهها همه و همه دست به دست هم میدهند و حکایت دریا را تبدیل به اثری میکنند که مخاطب در مواجهه با آن انگار دارد از یکسری جملات قصاری که درنهایت تنها میتوانند به تخلیهشدن بینجامند، سان میبیند».
جای خالی سینما
این منتقد سینما، بهسان بیشتر مخالفان فیلم جدید بهمن فرمانآرا با شیوه ارایه سینمایی اعتراضات فرمانآرا مشکل دارند و نه با اصل دغدغهها و دلتنگیها و اعتراضات کارگردان: «من نهتنها به اعتراضات فرمانآرا حق میدهم بلکه حتی باور دارم در جوامع ملتهبی مانند ما یک هنرمند نمیتواند و نباید بیتفاوت باشد و باید به هرحال در مقاطعی واکنش نشان دهد و لحن معترضانهای داشته باشد.
جای خالی سینما
این منتقد سینما، بهسان بیشتر مخالفان فیلم جدید بهمن فرمانآرا با شیوه ارایه سینمایی اعتراضات فرمانآرا مشکل دارند و نه با اصل دغدغهها و دلتنگیها و اعتراضات کارگردان: «من نهتنها به اعتراضات فرمانآرا حق میدهم بلکه حتی باور دارم در جوامع ملتهبی مانند ما یک هنرمند نمیتواند و نباید بیتفاوت باشد و باید به هرحال در مقاطعی واکنش نشان دهد و لحن معترضانهای داشته باشد.
اما این را هم میدانیم که به هرحال اعتراض داریم تا اعتراض. اتفاقا اعتراضات فرمانآرا در حکایت دریا از آنهایی است که به تدریج قبای کسی هم برنمیخورد و با نمونههای ژنریک این اعتراضات در زندگی روزمره هم به کرات روبهرو شدهایم.
فرمانآرا در ساخت حکایت دریا انگار حواسش نبوده که وقتی هنرمند میآید و مدیوم و زبان سینما را انتخاب میکند، معترضانهترین و رادیکالترین واکنشهایش هم باید در قالب این زبان و مدیوم و آمیخته با زیباییشناسی بصری سینما رخ دهند. حکایت دریا، اما از این نظر یک کمبود تام و تمام است».
یک حسرت بزرگ
جواد طوسی میگوید که جای خالی سینما در فیلم متأخر فرمانآرا اتفاقی حسرتبرانگیز است، چراکه سابقه و کارنامه فرمانآرا در دورهای نشان میدهد که او تبحر ویژهای در زبان سینما دارد و به عبارت بهتر واکنش و اعتراض سینمایی در کارنامه او اتفاقی بیسابقه و نوظهور نیست: «فرمانآرا در شازده احتجاب از این ویژگی بهرهمند بوده- که اولین فیلم جدیاش است.
یک حسرت بزرگ
جواد طوسی میگوید که جای خالی سینما در فیلم متأخر فرمانآرا اتفاقی حسرتبرانگیز است، چراکه سابقه و کارنامه فرمانآرا در دورهای نشان میدهد که او تبحر ویژهای در زبان سینما دارد و به عبارت بهتر واکنش و اعتراض سینمایی در کارنامه او اتفاقی بیسابقه و نوظهور نیست: «فرمانآرا در شازده احتجاب از این ویژگی بهرهمند بوده- که اولین فیلم جدیاش است.
یا حتی فیلم بعدیاش سایههای بلند باد که اگرچه به دلیل افراط در فرمالیسم درنهایت اثری چندان موفق به شمار نمیآید و در واقع نتوانسته بود برای متن ادبی هوشنگ گلشیری مابهازای تصویری متعادلتر و پالودهتری پیدا کند، اما باز هم از نظر سینمایی جزو آثار قابل بحث کارنامه فرمانآراست و حداقل از نظر فرم نشان از تبحر کارگردان در زبان سینما دارد.
یا فیلمهایی مانند بوی کافور، عطر یاس و خانهای روی آب که باز هر دو از این ویژگیها برخوردارند؛ یعنی هم فیلمساز دارد حدیث نفس خود را روایت میکند و هم اینکه توانسته یک بیان سینمایی متناسب با آن حدیث نفس را شناسایی کند. ولی در حکایت دریا شاهد این تعادل و توازن نیستیم و شاهدیم که بیشتر کلام در دستور کار قرار دارد و انگار فیلمساز داستان که خود فرمانآرا هم نقشش را بازی کرده، دنبال بهانهای برای تخلیه خودش بوده».
این منتقد سینمایی بر این باور است که «روایت مطالبات جامعه فعلی ما به لحاظ انحطاطی که به صورت مختلف داریم تجربه میکنیم، انحطاط اخلاقی، فروپاشی درحوزههای مختلف، شکاف و گسست نسلها، دشواریهای اقتصادی که بخش قابل توجهی از جامعه را درگیر کرده و...
نیاز به لحن به مراتب رادیکالتری دارد که در کنار یک زبان پالوده سینمایی میتواند روایتی تأثیرگذار و ارزشمند را سامان دهد». اتفاقی که به هر دلیلی در حکایت دریا رخ نداده است.
تلخی یا واقعبینی؟
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم آخر فرمانآرا را تلخی بیش از اندازه آن عنوان کردهاند. تلخی آزاردهندهای که یقه مخاطب را میگیرد و رهایش نمیکند. بسیاری بر این عقیدهاند که این تلخی به دلیل شرایط سنی کارگردان و ناامیدی او از اوضاع پیرامون است و عدهای دیگر نیز دلایل دیگری برای این نوع نگاه عنوان میکنند.
تلخی یا واقعبینی؟
یکی از مهمترین ویژگیهای فیلم آخر فرمانآرا را تلخی بیش از اندازه آن عنوان کردهاند. تلخی آزاردهندهای که یقه مخاطب را میگیرد و رهایش نمیکند. بسیاری بر این عقیدهاند که این تلخی به دلیل شرایط سنی کارگردان و ناامیدی او از اوضاع پیرامون است و عدهای دیگر نیز دلایل دیگری برای این نوع نگاه عنوان میکنند.
همه، اما در این عقیده مشترکند که این تلخی یکی از دلایل استقبالنکردن مخاطبان از این فیلم است. جواد طوسی، اما در این بین میگوید که اتفاقا تنها نکته مثبت، یا حداقل مثبتترین ویژگی حکایت دریا تلخی آن است: «من با تلخاندیشی فرمانآرا کمترین مشکلی ندارم.
اتفاقا این تلخاندیشی را در دیگر فیلمسازان همنسل فرمانآرا هم میبینیم؛ مثلا در داریوش مهرجویی یا در مسعود کیمیایی. اما تفاوتی که بین رویکرد آن کارگردانان با فرمانآرا میبینیم این است که آنها، مثلا مسعود کیمیایی در آخرین فیلمش «خون شد»، با همان مؤلفههای همیشگی سینمای خودش نوعی کُنشمندی را پیشنهاد میدهد.
یعنی قهرمانش را در مهلکهای میاندازد که در آن مهلکه، هم پارادوکسهای جامعه قابل مشاهده است و هم آن طی طریقی که قرار است قهرمان انجام دهد- که در واقع واکنش کارگردان به اوضاع امروز جامعهاش است.
در حکایت دریا، اما من اتفاقا تلخاندیشی ادعایی کارگردان را نوعی واقعبینی بدبینانه عینی معاصر میبینم. در واقع فیلم حکایت بخشی از روشنفکران جامعه معاصر ماست که در یک استیصال کامل به نوعی تلخاندیشی رسیدهاند. نگاهی که در دورهای صادق هدایت به آن رسیده بود.
به گفته این منتقد، فیلم فرمانآرا از منظری خاص، فیلمی یگانه در ترسیم روشنفکری امروز ماست: «تلخاندیشی فیلم مرا ناخواسته یاد آن بیت حافظ میاندازد که میگوید «در این شب سیاهم گم گشته راه مقصود/ از گوشهای برون آی،ای کوکب هدایت»!
با این توضیح که بهمن فرمانآرا درحکایت دریا انگار که دیگر کوکب هدایت هم نمیبینید و در سیاهی فیلمش را تمام میکند. این به عقیده من مثبتترین جنبه فیلم حکایت دریاست. نکته، اما اینجاست که این داراییها و ارزشها محدودند و فیلم از این نظر فیلم فقیری است و نمیتواند منِ مخاطب را در یک نقطه اقناعشونده قرار دهد».
۰