نود سال سینما

سینما با مردم معنای اصلی خود را می‌یابد و اداره آن نیز در همین شاکله قابل فهم خواهد بود، پس برای داشتن رابطه‌ای منطقی و مداوم بین سینما و حاکمیت نادیده گرفتن مطالبات مردم عملی بیهوده است که به تدریج شمایلی غیرمردمی از سینمامی سازد.

کد خبر : ۸۴۳۴۷
بازدید : ۵۲۹۱
محمدمهدی عسگرپور | یکصد و بیست سال از ورود دوربین فیلمبرداری به ایران و نود سال از ساخت اولین فیلم سینمایی ایرانی می‌گذرد. این اعداد نشان از یک قدمت دارد؛ قدمتی که نمی‌توان به سادگی از آن گذشت. اینکه سینما مهم‌ترین دستاورد بشر در طول چند قرن گذشته بوده چیز عجیبی نیست...

چراکه سینما برخلاف دیگر دستاورد‌ها چنان با روح آدمی سروکار دارد که غالبا زندگی‌اش را جهت می‌دهد. چه پیام‌هایی که به واسطه سینما به انسان‌های سراسر جهان منتقل و تبدیل به عادت و رفتاری شده و چه تجاربی از گذشتگان را به اشتراک گذاشته و چه ترسیم دورنما‌هایی که به آینده سمت و سو داده است. گویی این سینماست که می‌تواند از گذشته و حال و آینده پیکره‌ای قابل درک بسازد.

حتی اگر توان باز کردن گنجینه عظیم سینما در یک دایره وجود نداشته باشد که ندارد، بازهم با مرور کلی آن به راحتی این مفهوم دریافت می‌شود که انگار قرار نیست این هنر هفتم جایگاه منحصر به فردش را به یافته یا دستاورد دیگری بدهد و شاید از این روست که به عنوان شاخص مهم توسعه هر جامعه‌ای می‌تواند تلقی شود.

سال‌هاست در برخی کشور‌های مهم در عرصه فیلمسازی، از این هنر (هنر، صنعت) به عنوان راهبردی بی‌بدیل بهره می‌جویند و اهمیت آن را در عمل به همه یادآور می‌شوند ولی متاسفانه در کشور ما با وجود آن قدمت، هنوز درگیر اثبات اهمیت و گاهی مشروعیت آن به حاکمیت هستیم، هنوز بخش بسیار زیادی از دست‌اندرکارانش امنیت شغلی ندارند، هنوز مسائل صنفی این حوزه قوام نیافته، هنوز مقامات عالیرتبه از اهمیت بالای آن فقط می‌گویند ولی عملا به آن بی‌توجهند و هنوز مراقبت از آن مترادف با نظارت و ممیزی است، هر چند سینماگران ایرانی با سختی‌های زیاد و با تلاش، سعی در ارایه بالاترین توان‌شان را دارند، اما داشتن فضایی که امنیت روانی و شغلی را به همراه داشته باشد کم‌کم به آرزوی دست‌نیافتنی تبدیل شده است.
این فضا به مدد اعتماد به هنرمندان به وجود می‌آید؛ اعتمادی که مسوولیت‌پذیری را به دنبال دارد و ثمره اصلی آن توجه به مشکلات و مسائل جامعه و کمک به حل آنهاست.
در کشور ما به دلایل مختلف که مجالی بیش از این نوشته برای طرح آن لازم است، به جز برخی مقاطع کوتاه‌مدت، این اعتماد شکل نگرفته و تعجب‌آور اینکه تلاشی هم برای از بین بردن موانعش نمی‌شود، انگار دولتمردان با این فرض که باید فاصله معناداری بین حاکمیت و هنرمندان وجود داشته باشد خو گرفته‌اند و آن را از بدیهیات می‌دانند.

سینما با مردم معنای اصلی خود را می‌یابد و اداره آن نیز در همین شاکله قابل فهم خواهد بود، پس برای داشتن رابطه‌ای منطقی و مداوم بین سینما و حاکمیت نادیده گرفتن مطالبات مردم عملی بیهوده است که به تدریج شمایلی غیرمردمی از سینمامی سازد.

هر چه که هست سینمای ایران در مقاطعی که کم هم نبوده، نشان داده مهم‌ترین جریان فرهنگی کشور است و باید این را قدر دانست و به درستی با آن رفتار کرد، منزلتش را حفظ کرد و در یک کلام آن را به عنوان شاخص مهم توسعه کشور درنظر گرفت.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید