مولانا جلالالدین؛ چهرهای برای همه عصرها
تاثیر مولانا بر شاعران، نویسندگان و حتی فیلسوفان غربی، کاملا هویدا است. بیشتر از هر کسی، هگل، فیلسوف ایدهآلیست آلمانی، در مورد مولانا نوشته است و او را مبنای دانش خود در زمینه فلسفه، و اندیشه اسلامی میداند.
کد خبر :
۸۵۵۳۱
بازدید :
۷۱۸۱
در روایات و اقوال آمده است که زمانی که شیخ فرید الدین عطار نیشابوری (که او را از سرامدان تصوف و عرفان تمدن فارسی میدانند) در ۱۲سالگی مولانا جلالالدین بلخی، به او نگریست، به پدرش سلطانالعلما چنین گفت: «زود باشد که این پسرت آتش اندر سوختگان عالم زند.» و چنین نیز شد و همان گونه قرنهاست که مولانا سوختگان عالم طریقت و عرفان را بارها و بارها سوزانده است و میسوزاند.
جلالالدین بلخی با نام کامل محمدبن محمدبن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی، یکی از مشاهیر بزرگ ادب زبان فارسی است که او را تمام ملل جهان میشناسند. او از خاندان بزرگ روحانی بلخ بود و پدرش مولانا محمدبن حسین خطیبی، به بهاالدین ولد و سلطانالعلما نیز مشهور است.
مولانا هنوز ۱۲ساله بود که بهاالدین ولد عزم سفر کرد و از بلخ بیرون شد. عدهای دلیل آن را پیشبینی هجوم مغولها و عدهای نیز ناخرسندی از حکمفرمایی مستبدانه محمد خوارزمشاه میدانند. به هر صورت، جلالالدین بلخی در رکاب پدرش طی طریق کرد و منزل به منزل رفت تا به عربستان رسید.
جلالالدین بلخی با نام کامل محمدبن محمدبن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی، یکی از مشاهیر بزرگ ادب زبان فارسی است که او را تمام ملل جهان میشناسند. او از خاندان بزرگ روحانی بلخ بود و پدرش مولانا محمدبن حسین خطیبی، به بهاالدین ولد و سلطانالعلما نیز مشهور است.
مولانا هنوز ۱۲ساله بود که بهاالدین ولد عزم سفر کرد و از بلخ بیرون شد. عدهای دلیل آن را پیشبینی هجوم مغولها و عدهای نیز ناخرسندی از حکمفرمایی مستبدانه محمد خوارزمشاه میدانند. به هر صورت، جلالالدین بلخی در رکاب پدرش طی طریق کرد و منزل به منزل رفت تا به عربستان رسید.
پس از برگزاری مراسم حج، به سوی روم (ترکیه امروزی) حرکت کردند و بالاخره در قونیه منزل افکندند. مولانا در مجلس درس پدر اساس دانش آن زمان را آموخت. پدرش سلطانالعلما در ۲۴سالگی مولانا از دنیا رفت و مولانا بر جای پدر، بر منبر وعظ و خطابه تکیه زد.
البته در همان دوران هم از محضر برهانالدین ترمَزی که مرید پدر مولانا و استاد خودش بود، بهره برد. برهانالدین ترمَزی که خود از مشاهیر بزرگ عرفان است، در کودکی وظیفه تدریس مولانا را بر عهده گرفت و، چون آنان به قونیه آمدند، او نیز به قونیه آمد و چند سالی پس از مرگ سلطانالعلما هم وظیفه تدریس مولانا را بر عهده داشت.
به تشویق ترمَزی، مولانا از قونیه به حلب رفت و هفت سال در آن جا دانش آموخت. اما چهره شاخص و درخشنده مولانا پس از آشنایی با «شمس تبریزی» آشکار میشود.
در سال ۶۴۲ قمری، مولانا و شمس تبریزی با یکدیگر رودررو شدند. باور بسیاری این است که شمس به دیدار مولانا به قونیه آمده بود. به هر صورت این دیدار مولانا را کاملا منقلب کرد و از یک واعظ و خطیب، به شاعری شوریده و عارفی درویش مسلک مبدل ساخت.
در سال ۶۴۲ قمری، مولانا و شمس تبریزی با یکدیگر رودررو شدند. باور بسیاری این است که شمس به دیدار مولانا به قونیه آمده بود. به هر صورت این دیدار مولانا را کاملا منقلب کرد و از یک واعظ و خطیب، به شاعری شوریده و عارفی درویش مسلک مبدل ساخت.
پس از دیدار مولانا با شمس، حلقه درس و وعظ فراموش مولانا شد و جای آن را خلوتهای مکرر با شمس گرفت؛ تا جایی که مریدان مولانا بر آن نزدیکی پراعجاب خشم گرفتند و به آزار شمس پرداختند. شمس در اثر آن آزارها نخست مدتی از قونیه به دمشق رفت. اما به اصرار مولانا که فرزندش را به دلجویی فرستاده بود، دوباره برگشت.
ولی آزار مریدان مولانا تمامی نداشت. ناگزیر این بار چنان رفت که اثری از او باقی نماند. عدهای را باور بر این است که مریدان مولانا شمس را کشتهاند و در آن قتل، فرزند مولانا، علاءالدین چلپی نیز نقش داشته است.
پس از غیبت یا مرگ شمس، شوریدگی مولانا بیشتر شد. او در عالم فراق رساترین و شیواترین اشعار فارسی را سروده است که به نام «دیوان غزلیات شمس تبریزی» مشهور است. همچنین، به خواهش خلیفهاش حسام الدین چلپی، کتاب «مثنوی معنوی» را به پدید آورد که به گفته خودش، «است قران در زبان پهلوی»
در کنار آثار پرباری، چون «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی»، مولانا کتابهای دیگر نیز دارد؛ از جمله «فیه مافیه»، «مجالس سبعه»، و «مکتوبات»، و رباعیهای شیرینی نیز سروده است. اما مولانا را بیشتر به دلیل معرفتشناسی خاص او میشناسند. پیروان طریقت، مولانا را به عنوان «مولویه» میدانند و یاد میکنند. سماعی که مولانا پس از شمس مشغول آن شد، تا امروز همچنان باقی مانده است.
در کنار آثار پرباری، چون «دیوان شمس» و «مثنوی معنوی»، مولانا کتابهای دیگر نیز دارد؛ از جمله «فیه مافیه»، «مجالس سبعه»، و «مکتوبات»، و رباعیهای شیرینی نیز سروده است. اما مولانا را بیشتر به دلیل معرفتشناسی خاص او میشناسند. پیروان طریقت، مولانا را به عنوان «مولویه» میدانند و یاد میکنند. سماعی که مولانا پس از شمس مشغول آن شد، تا امروز همچنان باقی مانده است.
بیشتر بخوانید:
مولانا جلالالدین بلخی اثر نیرومندی بر اندیشه اسلامی و فرهنگ و ادب فارسی گذاشته است. او بیش از شصت هزار بیت سروده است که امروزه در زمره شاهکارهای ادبیات فارسی شناخته میشود. تاثیر مولانا بر شاعران، نویسندگان و حتی فیلسوفان غربی، کاملا هویدا است. بیشتر از هر کسی، هگل، فیلسوف ایدهآلیست آلمانی، در مورد مولانا نوشته است و او را مبنای دانش خود در زمینه فلسفه، و اندیشه اسلامی میداند.
اما اساس معرفتشناسی مولانا بر عشق است و به گفته خودش، بدترین مرگها بیعشقی است.
چند از این الفاظ و اِضمار و مَجاز
سوز خواهم، سوز، با آن سوز ساز
آتشی از عشق در جان برفروز
سر به سر فکر و عبارت را بسوز
این عشق تا به امروز آتشی افروخته است که مجال خاموش شدنش نیست.
مولانا در ۱۷ دسامبر سال ۱۲۷۳ میلادی در ۶۸ سالگی از جهان رفت. در مراسم تشییع او هزاران تن شرکت کرده بودند. جز مسلمانها، پیروان ادیان مختلف دیگر نیز که در قونیه میزیستند، بر پیکر بیجانش حاضر شدند. مولانا در قونیه به خاک سپرده شد و مقبرهاش در قونیه بیوقفه شاهد حضور هزاران جهانگرد از سراسر جهان است. به تلخی و تاسف اما، خانقاه پدریاش در بلخ فاصله چندانی با نابودی کامل ندارد.
مولانا چهرهای برای تمام عصرها است. از دیرباز دور تا امروز، همچنان زنده و پویا از ورای معرفتش با جهانیان امروزی صحبت میکند. کتاب مثنوی معنوی مولانا در سال ۲۰۰۱ در امریکا ترجمه و به چاپ رسید و ۵۰۰ هزار نسخه آن به فروش رفت که نشانگر علاقه اهل دانش و فرهنگ غرب به مولانا است.
در سال ۲۰۰۷ یونسکو، نهاد فرهنگی سازمان ملل متحد، به پیشنهاد ترکیه آن سال را سال مولانا نام نهاد.
از مرزبندیهای خاکی، سیاسی و تاریخی که بگذریم، مولانا و آثار او متعلق به حوزه تمدنی گسترده است و فارسیزبانان و نیز ترک زبانان آن حوزه و حتی بخشی از میراثداران فرهنگ اسلامی در حوزه فرهنگ و اندیشه و ادبیات عرب، مولانا را میراث فرهنگی بزرگ خود میدانند.
منبع: ایندیپندنت
۰