بچه؛ سرت توی گوشی باشد!

بچه؛ سرت توی گوشی باشد!

حالا بهترین گوشی هر خانه دست بچه‌هاست؛ بماند با چه ضرب و زور و قرض و قوله‌ای. خیلی‌ها هم البته نتوانسته‌اند جفت و جور کنند و همچنان حضوری درس می‌خوانند یا کلاً در هیچ‌یک از کلاس‌های واقعی و مجازی خبری از آن‌ها نیست.

کد خبر : ۸۵۵۹۲
بازدید : ۶۷۳۲
بچه؛ سرت توی گوشی باشد!
محمد مطلق | تا همین یک سال پیش، والدین و بچه‌ها چه کلنجاری داشتند سر گوشی و گوشی بازی؛ مخصوصاً فصل مدرسه و درس و مشق. یکسره تذکر بود که نثار دانش‌آموز زبان بسته می‌شد: «باز نشستی پای گوشی؟ آخرش گوشی بدبختت می‌کنه، حالا ببین کی گفتم.»
نیازی به گفتن نیست که ویروس موذی کووید ۱۹ چقدر کارش در به هم ریختن نظم زندگی و سر و ته کردن معادلات روزمره ۲۰ است. نشان به آن نشان که حالا صبح اول وقت می‌رویم بالای سر بچه و می‌گوییم: «بلند شو پسرم دیر شد، بیا گوشیتو بگیر عزیزم، زود باش آنلاین شو!»

حالا بهترین گوشی هر خانه دست بچه‌هاست؛ بماند با چه ضرب و زور و قرض و قوله‌ای. خیلی‌ها هم البته نتوانسته‌اند جفت و جور کنند و همچنان حضوری درس می‌خوانند یا کلاً در هیچ‌یک از کلاس‌های واقعی و مجازی خبری از آن‌ها نیست؛ روز اول اسمی نوشته‌اند و خداحافظ.
مثل سه نفر از بچه‌های کلاس «امید‌های فردا» در کانال «شاد» که هر روز خانم معلم فایل صوتی نه چندان مهربانی خطاب به این سه نفر می‌گذارد: «این چندمین بار است که تذکر می‌دهم، فردا حتماً با والدین محترم به مدرسه بیایید.» البته همچنان پاسخی دریافت نمی‌شود. عجیب است، واقعاً معلوم نیست این بچه‌ها کجا هستند.

بگذریم، به هرحال تا حالا بخش مهمی از آموزش بچه‌ها به عهده والدین بوده و کرونا این وظیفه را اندکی سنگین‌تر کرده است. یعنی اگر یک پدر یا یک مادر پیش از کرونا وظیفه داشت با سه فرزندش از اول ابتدایی شروع به خواندن کند و دیپلم بگیرد، این روز‌ها مجبور است پا به پای تخصص بچه‌ها در زمینه فضای مجازی هم پیش برود و خود را حسابی به روز کند.
ما حتی والدینی داریم که پنج بار کنتور را صفر کرده‌اند و دوباره از پیش‌دبستانی شروع کرده‌اند به یادگیری تا اینکه بالاخره برای پنجمین بار دیپلم گرفته‌اند. البته خوبی کرونا این است که پدران و مادران زحمتکش، به خاطر این همه تلاش روزافزون، بالاخره به دریافت عنوان «واسط آموزش» مفتخر شدند.
اما ببینیم واسط‌های آموزشی چه مشکلاتی دارند و حالا که نه در کنج خانه و پنهان از چشم دیگران بلکه در کلاسی متشکل از دانش‌آموزان و والدین می‌نشینند، چگونه از پس این وظیفه سنگین برمی‌آیند.

ساعت هشت صبح، کلاس علوم؛ خانم معلم برای بچه‌ها درباره صنعت کاغذسازی می‌گوید و از آن‌ها می‌خواهد یک آزمایش ساده با آب کلم قرمز و وایتکس انجام دهند. این آزمایش نشان می‌دهد خمیر کاغذ چگونه سفید می‌شود. هنوز پنج دقیقه از درخواست معلم نگذشته که نخستین فیلم بارگذاری می‌شود.
بچه؛ سرت توی گوشی باشد!
یکی از بچه‌ها نصف لیوان آب کلم را روی میز گذاشته و به آن وایتکس اضافه می‌کند. مایع سرخ رنگ اول زرد و لحظاتی بعد سفید می‌شود. بقیه واسط‌های محترم آموزشی مانده‌اند اول صبح از کجا کلم قرمز پیدا کنند؟ چه رقابت دردناکی.

حمیده واسط آموزشی پسرش که در پایه ششم ابتدایی درس می‌خواند می‌گوید: «دیشب به همسرم زنگ زدم سر راه که به خانه می‌آید چند سنگ صاف برای نقاشی پیدا کند. چند کیلومتر پیاده توی محله چرخیده بود و بالاخره خسته و کوفته سه تا قلوه سنگ پیدا کرده بود.
چقدر هم با وسواس شستیم و ضدعفونی‌شان کردیم که بچه بتواند با ماژیک چند نقاشی شبیه انسان‌های غارنشین روی‌شان بکشد و عکسش را توی گروه بفرستد، ولی واقعاً اول صبح برای تهیه کلم قرمز مانده بودیم چه کنیم، چون اصلاً میوه فروشی‌ها آن ساعت باز نیستند.
تمام این‌ها به کنار، یک ماه نشده واقعاً خسته و فرسوده شده‌ام بس که صبح باید بچه را بیدار کنم و تا ظهر پا به پای او سرمان توی گوشی باشد. فضا هم رقابتی و عجیب و غریب شده، چون هر کدام از والدین می‌خواهند بگویند ما بهتر عمل می‌کنیم و بچه ما از همه زرنگ‌تر است. همین هم به خود بچه‌ها فشار می‌آورد.»

دختر مصطفی پایه اول ابتدایی است و همسرش واسط آموزشی. او حسابی بابت نوع تعامل مادر و بچه نگران است: «مدام به دخترم فشار می‌آورد که زود باش، درست بخوان، صدایت را موقع فرستادن فایل صوتی صاف کن، مِن و مِن نکن، دیر شد... هرچه می‌گویم بچه باید اشتباه کند و از اشتباه خودش یاد بگیرد، توجهی به حرف من نمی‌کند.
من دوست دارم دخترم با تفریح درس بخواند و از درس خواندن لذت ببرد. حالا که بچه‌ها از بازی و شادی محروم شده‌اند ما دیگر عرصه را بیش از این به آن‌ها تنگ نکنیم.»

محمدرضا قدیمی کارشناس مسائل آموزشی می‌گوید: «اینکه به هر بهانه‌ای پدر و مادر به بچه‌ها نزدیکتر شوند به خودی خود خوب است و فاصله نسلی را کم می‌کند، اما از آن طرف نباید مسئولیت آموزش بر عهده خانواده باشد، چون یک پدر و یک مادر وظایف مهم دیگری دارند و این مسئولیت اضافی، آن‌ها را فرسوده می‌کند و باعث مشاجره در خانواده می‌شود.
از آن طرف والدین حتی اگر تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشند الزاماً نمی‌توانند معلم خوبی باشند؛ یک معلم علاوه بر فهم علمی باید از مسائل روانشناختی و تربیتی هم آگاه باشد و حالا که والدین مجبورند بخشی از مسئولیت آموزش کودکان را برعهده بگیرند، اولاً با رویه‌های مختلف و بر اساس تجربه‌های متفاوت شخصی کار می‌کنند، دوماً ممکن است به بهانه یادگیری دروس آسیب دیگری به بچه بزنند.»

وی در توضیح مفهوم واسط آموزش و اینکه چه آسیب‌هایی ممکن است در این رویکرد باشد می‌گوید: «بهتر بود همان طور که برای معلمان پیش از شروع سال تحصیلی، دوره‌هایی برای تدریس آنلاین گذاشته شد، برای والدین هم یکی دو جلسه توجیهی می‌گذاشتند.
حتی حالا هم می‌شود در گروه‌های موازی با والدین صحبت کرد و از آن‌ها خواست وارد فضای رقابتی نشوند و بچه‌ها را تحت فشار قرار ندهند یا از آن طرف بام نیفتند و کلاً بی‌خیال درس و مشق نشوند. والدین و واسط‌های آموزشی که حتی می‌تواند برادر یا خواهر دانش‌آموز باشد، باید محیط خوشایندی را برای دانش‌آموز فراهم کند تا هم خودش را خسته نکند و هم به روحیه بچه صدمه‌ای نزند.»

واسط آموزشی البته گاهی جای خود را به واسطه‌های آموزشی می‌دهد و یک واسط مجبور است از واسطی دیگر هم کمک بگیرد. سارا مادر امین می‌گوید: «من خودم وقتی محصل بودم ادبیاتم خیلی ضعیف بود؛ هیچ وقت فرق نهاد و گزاره را با فعل و فاعل نفهمیدم یا تفاوت موصوف و صفت را با مضاف و مضاف‌الیه. الان مجبورم چیز‌هایی را که خودم بلد نبوده‌ام به بچه یاد بدهم.
معلم امین می‌گوید درس فردا را یک دور بخوانید و کار کنید تا کمتر به مشکل بربخورید یا بعد از درس - از ما والدین- می‌خواهد با بچه‌ها تمرین کنیم. من معمولاً مجبور می‌شوم زنگ بزنم به همسرم تا پشت تلفن برایم توضیح بدهد. گاهی خودش هم شک دارد و از همکارانش می‌پرسد یا توی اینترنت جست و جو می‌کند و بعد زنگ می‌زند به من توضیح می‌دهد. این چیز‌ها واقعاً ناخوشایند است.
گاهی امین برمی‌گردد و به من می‌گوید مامان اشتباه می‌کنی، قافیه و ردیف را داری برعکس می‌گویی! نیم ساعتی کلنجار می‌روم بعد می‌بینم درست می‌گوید و من اشتباه کرده‌ام.
شاید بگویید خب این چه کاری است وقتی بچه بلد است، بگذارید کار خودش را بکند، اما وقتی قرار است من هم پا به پای بچه کار کنم و پیش بروم، نمی‌توانم خودم هم نادانسته موضوع را رها کنم، چون ذهن هر دوی ما باهم درگیر موضوعات درسی شده.»

از همه این‌ها که بگذریم، شلختگی و بی‌نظمی در ساعات درسی هم معضل بزرگی است؛ خانم معلم ساعت ۱۰ شب یک فایل صوتی می‌گذارد که امشب یک دور قرآن را روخوانی کنید فردا روان باشید.
جمعه بعد از ظهر یک فیلم آموزشی خوب که در اینترنت پیدا کرده در گروه می‌گذارد و از بچه‌ها می‌خواهد نگاه کنند و فردا درباره آن حرف بزنند و این وسط، واسط‌ها نگرانند نکند بچه آن‌ها از بقیه عقب بیفتد و آبروریزی شود.
کافی است یکی دو نفر سحرخیزتر از بقیه یا آنلاین‌تر از بقیه باشند، آن وقت است که بقیه را هم به تکاپو بیندازند و عرصه را به خانواده‌ها تنگ کنند: «زود باش پسرم برو سر گوشی که دیر شد، ببین بقیه چقدر زرنگند؟»
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید